استاد برومند
تلخي احساس پيشين را به شيريني بدل كرد
درمكتب سليمان امير قاسمي بودم. يك روز يك اقايي كه دست در دست جواني داشتند به جلسه آمدند . آن آقا كه من ايشا ن را نمي شناختم نشستند و پس از لحظه اي گفتند : به پسره شيرازي مي گويند صداي خوبي دارد. اين كيه ؟ كجا هستش ؟ استاد امير قاسمي فرمودند: ايشان الان در حضور شماست. ايشان دوباره پرسيدند: چيزي ياد گرفته ؟ آقاي امير قاسمي گفتند: بله داريم با ايشان كار مي كنيم . آن آقا گفتند : ايشان نميشه يك چيزي بخوانند ؟ آقاي بهاري كه در جلسه حضور داشتند با ويولن ، دستگاه همايون زدند و من خواندم. دست اخر ، هوس جواني ام منتظر بود كه اين شخص ناشناس تشويق كند. ايشان پرسيدند : تمام شد ؟ گفتم : بله . گفتند : خيلي بد خوانديد . يك مرتبه استاد امير قاسمي گفتند : جناب آقاي استاد برومند... تا اسم استاد برومند را شنيدم پريدم وسط مجلس و هر چه را در جستجوي استاد كشيده بودم به درد دل نشستم و گفتم اگر من ميدانستم كه شما همان عزيزي هستيد كه دربدر به دنبالتان گشته ام ، جسارت نمي كردم پيش روي شما بخوانم و ايشان گفتند: پسرجان ، زياد نا اميد نباش صدايت خيلي خوب است و من گفتم : بد مي خواني . اگر صدايت پرورش بيابد و حوصله بخرج دهي موفق مي شوي و ايشان با چند كلمه ، تلخي احساس پيشين را به شيريني بدل كردند.
ادبستان – مرداد 72 – شماره 44 – رضوي سروستاني