بایدبروم

دوست دارم دردریای عشقت غرق شوم

تمام دغدغه ام اینست که آیابعدازاین س? رمحتوم می توانم همچنان باتوسخن بگویم؟

آیادستی برای نوشتن ودلی برای تپیدن خواهم داشت؟

شایدباورنکنی اما دوست دارم مدام برایت بنویسم

بعضی وقتها که کلمات راگم میکنم، دوست دارم دریاها ،جنگلها، ستاره ها وهرچه درکاینات است همه وهمه کلمه شوند تا بهتربنویسم

دوست دارم به حیات کلمه ای نجیب دست یابم تاعابران خسته وغمگین، هرصبح زیرآ? تابی کال مرا زمزمه کنند

ودوباره باران مي آيد و يک خيابان مهياي قدم زدن

دوباره من مي مانم و تو و يک کوچه بي انتها

يک درخت، يک نيمکت و يک دنيا حر? نگ? ته

دوباره زمستان مي آيد و يک آغوش براي گرم شدن

يک دست براي ? شردن و يک گوش شنوا براي شنيدن

دوباره من مي مانم و تو و يک حسرت براي به هم رسيدن

يک آسمان ابري آماده باريدن

يک بغض براي ترکيدن و يک شب براي دلتنگ شدن

و دوباره شب راه مي رود به سرعت يک نگاه براي دوباره ديدن

يک پلک براي بر هم زدن و يک سپيده براي روشن شدن

تنم خيس و باراني است

دلم مي خواهد قدم بزنم