0
![Not allowed!](images/buttons/down_dis.png)
![Not allowed!](images/buttons/up_dis.png)
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
تو در آیینه نظر داری و زین بی خبری
که به دیدار تو آیینه نظرها دارد
اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست
Thumbs Up/Down |
Received: 1/0 Given: 0/0 |
در اندرون من خسته دل ندانم كيست
كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست
روزگار غریبی است نازنینخدای را در پستوی خانه نهان باید کرد...
Thumbs Up/Down |
Received: 1/0 Given: 0/0 |
نسيم جان، ضمن تشكر از نظرتون، به نظر من مشكلي نداره شعر نو هم در مشاعره استفاده بشه. در شعر نو مي تونيم با معنا و مفهوم خطوطي كه پشت سر هم مياد، چيزي شبيه يك بيت از يك شعر رو تشخيص بديم.نوشته اصلی توسط نسیم سحر [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
منظورم اينكه، اگه شعر نو مي خواهيم در مشاعره بنويسيم بايد آنچه كه ابتداي شعر تا آخر آن آمده ، از نظر معنا كامل باشه. مفهوم داشته باشه. به نظر خواننده ناقص نباشه. به هر حال قرار است قسمتي از يك شعر نوشته بشه، نه كامل آن ...
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
ویرایش توسط nabegheh95 : Sunday 25 April 2010 در ساعت 11:06 AM
من از هواي عشق تو ، دل بکنم يا نکنم
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
مرا چشمی ست خون افشان ز چشم آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست
Thumbs Up/Down |
Received: 1/0 Given: 0/0 |
وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت اين ساحل خراب
و فاصله
است آب
امدادي اي رفيقان با من...
روزگار غریبی است نازنینخدای را در پستوی خانه نهان باید کرد...
Thumbs Up/Down |
Received: 9/0 Given: 0/0 |
نزديك تر، نزديك تر، او هم مرا ديد
آواي او بانگ خوش آمد بود
بي هيچ ترديد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
دل ز من بردی و پرسیدی که دل گم کرده ای؟
این چنین طرّاریت با من مسلّم کی شود؟
Thumbs Up/Down |
Received: 51/1 Given: 3/0 |
دل ان است که در راه عشقش فدا شود
Thumbs Up/Down |
Received: 2/1 Given: 0/0 |
دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل
پیام ما که رساند مگر نسیم شمال
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست
اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست
Thumbs Up/Down |
Received: 51/1 Given: 3/0 |
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنایت
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
تا نگرید طفلک حلوا فروش
دیگ بخشایش کجا آید به جوش
اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
با اجازه دوستان بیت بعدی رو خودم میگم:
شب فراق نداند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق در بند است
اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست
Thumbs Up/Down |
Received: 1/0 Given: 0/0 |
تو نه آنی که غم عاشق زارت باشد
چون شود خاک بر آن خاک گذارت باشد
Thumbs Up/Down |
Received: 2/1 Given: 0/0 |
نوشته اصلی توسط nabegheh95 [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
نابغه عزیزم با تشکر از شما و جدای از علاقه و دوستی و احترامی که برای شما قایل هستم برای پیش بردن بحثمان اجازه بدهید رک و بدون تعارف حرف بزنم
اولا اینکه من همانطور که شما هم اشاره کردید نظر شخصی خود را به مونای عزیز نوشتم و راستش تعجب کردم که چرا خود مونای عزیز پاسخ مرا نداد و شما به جای او پاسخ گفتید. کا ش اجازه می دادید خود او نظرش را بنویسد تا من دلایل استفاده او از شعر نو را بهتر بفهمم.
خوب امّا با توجه به تشکری که مونای عزیز از نوشته شما کرده است فرض را بر این می گذارم که او با این کار شما موافق بوده است و با نظر شما هم عقیده است
با این مقدمه برگردم به بحثمان:
شما نوشته اید که اگر می خواهیم شعر نو بنویسیم باید آنچه كه ابتداي شعر تا آخر آن آمده ، از نظر معنا كامل باشه. مفهوم داشته باشه خوب عزیزم همین مثالی که خود شما در ادامه نوشته تان آورده اید که کاملا نقیض نوشته خودتان است.
این شعری که شما یک گوشه اش را بریده اید و نوشته اید که کامل نیست! آخر پس تکلیف آن که ربط و ادامه جمله چه می شود؟
تو را من چشم در راهم.
شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم
ما اینجا دو جمله داریم جمله اوّل
تو را من چشم در راهم
و جمله دوّم که با شباهنگام آغاز می شود و به ترا من چشم در راهم ختم میشود
شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم
علی القاعده اگر شما فقط بنویسید
ترا من چشم در راهم جمله تان کامل است
. امّا واحد جمله در تمام دانستن شعر کافی نیست.
مثلا در شعر حافظ راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زدبیت ما هم دو جمله دارد ولی با نوشتن تنها یک جمله شعر کامل نیست.
با این حساب شعری که شما جزیی از آن را نوشته اید بشکل کاملش که معنی داشته باشد مستلزم نوشتن دو جمله است یعنی اینکه باید از ترا من چشم در راهم آغاز کرد و به ترا من چشم در راهم ختم نمود که در اینصورتکلیف که و واو ربط هم معلوم می شود.
:
ترا من چشم در راهم
شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
اگر شعررا به شباهنگام انطور که شما نوشته اید ختم کنیم در مقایسه به این می ماند که من مثلا این بیت از شعر حافظ را
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد
در مشاعره بنویسمراهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوانکه همانطور که خودتان هم می بینید معنی کامل نیست.مشکل را می بینید؟ من نمی توانم بیت حافظ را قیچی کنمو بعنوان یک بیت در مشاعره بکار ببرم چون قاالبها مشخص است امّا شما فکر می کنید می توانید با نظر و سلیقه شخصی شعر نو و سپید را هر جا دلتان خواست و فکر کردید کامل است ببرید و بنویسید
خوب ببخشید که طولانی شد و امیدوارم توانسته باشم منظورم ر برسانم.
در پایان البته اینجا جای بحثش نیست ولی اگر دوست داشتید باز هم می توانیم بحث کنیم که اصلا مشاعره با شعر کلاسیک جدای از آنچه که گفتم چه نفعی دارد و چرا به نظر من مشاعره بر مبنای شعر کلاسیک بهتراست.
شاد و تندرست باشید
Thumbs Up/Down |
Received: 9/0 Given: 0/0 |
سلام نسیم جان :)نوشته اصلی توسط نسیم سحر [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
ببخشید اگه کوتاهی کردم در جواب دادن به شما، راستش رو بخواهید من صبح صحبت های شما رو خوندم گرامی. ولی از آنجایی که می بایستی به کاری می رسیدم جواب شما رو گذاشتم تا سر فرصت بنویسم که بعدازظهر با دیدن نظرات نابغه عزیز که موضوعی دیگر رو مطرح کردند یه مقدار دچار تعلل شدم در پاسخ به شما و فکر کردم بحث گویا پیچیده تر از این حرفاست... و خلاصه بگم که دیگه جوابی نداشتم.
اما موضوع دیگه اینکه من از پست هر دوی شما عزیزان تشکر کردم که تایید کنم صحبتهایتان را نادیده نگرفتم.
و مورد دیگه که فرمودید دلیلم از نوشتن شعر نو چیست؟ باید عرض کنم که دلیل خاصی نداشت شاید از سر سلیقه ی شخصی یا زیبایی اون قطعه از شعر یا ...
نوشته اصلی توسط نسیم سحر [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
و در آخر، جواب صبح من به شما این بود: هر طور صلاحه، من در این مورد اطلاعات خاصی ندارم پس هر چه که درست باشه منم تابع همونم .
____________________________
تشکر از هر دوی شما نابغه عزیز و نسیم عزیز به خاطر توجه، ریزبینی و نکته سنجیتون...
موفق باشید :)
ویرایش توسط Mona : Sunday 25 April 2010 در ساعت 08:53 PM
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)