0
![Not allowed!](images/buttons/down_dis.png)
![Not allowed!](images/buttons/up_dis.png)
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
Thumbs Up/Down |
Received: 45/0 Given: 0/0 |
پنجره یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ
یک پنجره که دست های کوچک تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم
سرشار میکند
و میشود از آنجا
خورشید را به غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کا�? یست
من از دیار عروسکها می ایم
از زیر سایه های درختان کاغذی
در باغ یک کتاب مصور
از �? صل های خشک تجربه های عقیم دوستی و عشق
در کوچه های خکی معصومیت
از سال های رشد حرو�? پریده رنگ ال�? با
در پشت میز های مدرسه مسلول
از لحظه ای که بچه ها توانستند
بر روی تخته حر�? سنگ را بنویسند
و سارهای سراسیمه از درخت کهنسال پر زدند
من از میان
ریشه های گیاهان گوشتخوار می ایم
و مغز من هنوز
لبریز از صدای وحشت پروانه ای است که او را
درد�? تری به سنجاقی
مصلوب کرده بودند
وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند
وقتی که چشم های کودکانه عشق مرا
با دستمال تیره قانون می بستند
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
�? واره های خون به بیرون می پاشید
وقتی که زندگی من دیگر
چیزی نبود هیچ چیز بجز تیک تک ساعت دیواری
دریا�? تم باید باید باید
دیوانه وار دوست بدارم
یک پنجره برای من کا�? یست
یک پنجره به لحظه ی آگاهی و نگاه و سکوت
کنون نهال گردو
آن قدر قد کشیده که دیوار رابرای برگهای جوانش
معنی کند
از اینه بپرس
نام نجات دهنده ات را
ایا زمین که زیر پای تو می لرزد
تنها تر از تو نیست ؟
پیغمبران رسالت ویرانی را
با خود به قرن ما آوردند ؟
این ان�? جار های پیاپی
و ابرهای مسموم
ایا طنین اینه های مقدس هستند ؟
ای دوست ای برادر ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گل ها را بنویس
همیشه خوابها
از ارت�? اع ساده لوحی خود پرت میشوند و می میرند
من شبدر چهار پری را می بویم
که روی گور م�? اهیم کهنه روییده ست
ایا زنی که در ک�? ن انتظار و عصمت خود خک شد جوانی من بود ؟
ایا دوباره من از پله های کنجکاوی خود بالا خواهم ر�? ت
تا به خدای خوب که در پشت بام خانه قدم میزند سلام بگویم ؟
حس میکنم که وقت گذشته ست
حس میکنم که لحظه سهم من از برگهای تاریخ است
حس میکنم که میز �? اصله ی کاذبی است در میان گیسوان من و دستهای این غریبه ی غمگین
حر�? ی به من بزن
ایا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشد
جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد ؟
حر�? ی بزن
من در پناه پنجره ام
با آ�? تاب رابطه دارم
توسط سارا
Thumbs Up/Down |
Received: 45/0 Given: 0/0 |
آغوش برای چشم خاموشت بمیرم
کنار چشمه نوشت بمیرم
نمی خواهم در آغوشت بگیرم
که می خواهم در آغوشت بمیرم
توسط سارا
Thumbs Up/Down |
Received: 45/0 Given: 0/0 |
شباهنگ باور نداشتم که گل آرزوی من
با دست نازنین تو بر خک او�? تد
با این همه هنوز به جان می پرستمت
یا الله اگر که عشق چنین پک او�? تد
می بینمت هنوز به دیدار واپسین
گریان درآمدی که : �? ریدون خدا نخواست
غا�? ل که من به جز تو خدایی نداشتم
اما دریغ و درد نگ�? تی چرا نخواست
بیچاره دل خطای تو در چشم او نکوست
گوید به من : هر آنچه که او کرد خوب کرد
�? ردای ما نیامد و خورشید آرزو
تنها سپیده ای زد و آنگه غروب کرد
بر گور عشق خویش شباهننگ ماتمم
دانی چرا نوای عزا سر نمی کنم
تو صحبت محبت من باورت نبود
من ترک دوستی ز تو باور نمی کنم
پاداش آن ص�? ای خدایی که در تو بود
این واپسین ترانه ترا یادگار باد
ماند به سینه ام غم تو یادگار تو
هرگز غمت مباد و خدا با تو یار باد
دیگر ز پا ا�? تاده ام ای ساقی اجل
لب تشنه ام بریز به کامم شراب را
ای آخرین پناه من آغوش باز کن
تا ننگرم پس از رخ او آ�? تاب را
توسط سارا
Thumbs Up/Down |
Received: 45/0 Given: 0/0 |
فرشته نجات نه زبانم براي تعري�? تو توانايي دارد
نه چشمهايم توان براي ديدنت دارد
نه دستهايم براي لمس کردنت تاب دارد
نه بازوهايم براي به آغوش کشيدنت دراز ميشود .
و نه عمري باقي ميماند تا تو را باز پيدايت کنم !
يک نصيحت : مواظب خودت باش !
يک خواهش : اصلاً عوض نشو !
يک آرزو : �? راموشم نکن !
يک دروغ : تو رو دوست ندارم !
يک حقيقت : دلم برايت تنگ شده است!
ميدانم که امروز تو هم گوشهايت زنگ بيداري خواهد زد ، مي�? همي که تو را چقدر من دوست داشتم و چقدر براي ديدنت دلتنگي ميکردم ، دستهايت خواهد لرزيد ، چشم به در خواهي ماند ، چون تو هم امروز حس خواهي کرد که در دلم من چه ميگذشت ؟
ميداني چرا ؟ چون ديگر من آغوش خاک سرد و بي روح را به آغوش تو ترجيح داده بودم
نرو !! تنهايم نذار ، من ر�? تن و ترک کردن کسي که دوست دارم را ندارم
من حسرت کشيدن و دوري و اشک ريختن چشمهايم را نمي توانم �? راموش کنم
مي گويي برميگردم و من نميگويم تو دروغ ميگويي ولي من به روزگاز اعتماد ندارم
در لحظه اي که �? راموشم کردي بدان که من ديگر نميتوانم زندگي را ادامه دهم !
نگاه هايي هستند که انسان را تا عمر دارد ميگرياند و دلش را خاکستر ميکند !
راه هايي هستند که تا به مقصد برسد تاب و توانت را از دست ميدهي !
قلبهابي هستند که غمها و دردها شکسته و پيرشان کرده اند !
انسانهايي هستند که هرگز �? راموش نمي شوند !
دوستها و عشقهايي هستند که دوست داشتند ولي به مانند تو �? راموش کردند !
ولي عشق متين تا لحظه اناالله وانا اليه الراجعون در قلبش زنده مي ماند !
اگر اين پيام يا نامه متين را پاک کني منو دوست داري
اگر پاک نکني �? قط منو ميخواهي
اگر باز هم جواب بدي خيلي دوستم داري
اگر جواب ندي بدون من زندگي برايت امکان ندارد و هنوز عاشقم هستي
حالا منتظرم ببينم چي ميکني ؟
اگه اين متين به اين حر�? ها دلشو خوش نميکرد ديگه اين نوشته ها نيود
آرزو داشتم بالهاي تو بودم اگر من نبودم پرواز کردن برايت امکان نداشت
و آرزو داشتم بهار �? صلهايت بودم چون اگر من نبودم گلهاي زيبا باز نميشدند
براي من ديدن تو به مانند آب خوردن بود و زندگي کردن با تو به مانند ن�? س کشيدن :
بدون آب خوردن و تشنه ماندن ميتوانم 3 روز زنده بمانم ولي بدون ن�? س کشيدن هرگز !
به تو چي بگويم ؟ نمي دانم !
اگه بگم خورشيد تابان ! آن هم غروب ميکند
اگه بگم زندگيم هستي آن هم کوتاه است!
اگه گلم بگم ؟ آن هم زود پژمرده ميشود !
به تو ميگم (روحم) که اين روح با تو زندگي ميکند .
تو به زيبايي گلها حسودي نکن چون تو از هر گلي زيباتري پس بذار گلهاي حسودي تو را بکنن
خودت را ناراحت نکن زيبايي تو از هرگل زيباتري پر �? روغتر است ، تو به مانند عشق آزادي ، به مانند آزادي �? راتر و دلنشين تر ،، پس تو از يک دنيا با ارزش تر و با معناتر هستي !
يک اميدي در زندگي دارم که هرگز از بين نخواهد ر�? ت!
يک حسرتي هست که هرگز تاب کشيدنش را نخواهم داشت!
و يک يک مرگ وجود دارد ،،، يک روز البته خواهد آمد اما ...
عشقي که نسبت به تو دارم نه خواهد مرد و نه کم خواهد شد .
هترين و زيباترين و دلنشين ترين < واژه عشق > تو را دوست داشت است!
شيرين ترين و خوشترين لحظه هاي < انتظار زندگي > انتظار کشيدن براي توست!
و مکمل زندگي و روح نوازترين صبح بيداري وجود تو ، و هستي تو بوده است!
__________________
توسط majeddotcom
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
که از یاد یاران فراموش باشم
Thumbs Up/Down |
Received: 90/0 Given: 70/1 |
اعتراف
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
می کشم بر نگاه ناز آلوده
نرم و سنگین حجاب مژگان را
دل گرفتار خواهشی جان سوز
از خدا راه چاره می جویم
پارساوار در برابر تو
سخن از زهد و توبه میگویم
آه... هرگز گمان مبر که دلم
با زبانم رفیق و همراه است
هر چه گفتم دروغ بود، دروغ
کی تو را گفتم آن چه دل خواه است
تو برایم ترانه می خوانی
سخنت جذبه ای نهان دارد
گوئیا خوابم و ترانه ء تو
از جهانی دگر نشان دارد
شاید این را شنیده ایی که زنان
در دل آری و نه به لب دارند
ضعف خود را عیان نمی سازند
راز دار و خموش و مکارند
آه من هم زنم، زنی که دلش
میزند در هوای تو پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
من/پرندهای فراموشکارم/که آوازهای خوبی میخوانم/هربار فراموش میکنم با پرهایم/چه کاردستیهای قشنگی ساختهاند/و هربار فراموش میکنم/چه چیزهایی را فراموش کردهام.
Thumbs Up/Down |
Received: 90/0 Given: 70/1 |
نغمهء درد
در منی و این همه از من جدا
با منی و دیده ات به سوی غیر
بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگوی غیر
غرق غم دلم به سینه می تپید
با تو بی قرار و بی تو بی قرار
وای از آن دمی که بی خبر ز من
بر کشی تو رخت خویش ازین دیار
سایهء توام به هر کجا می روی
سر نهادهام به زیر پای تو
چون تو در جهان نجسته ام هنوز
تا که برگزینمش به جای تو
شادی و غم منی به حیرتم
خواهم از تو... در تو آورم پناه
موج وحشی ام که بی خبر ز خویش
گشته ام اسیر جذبه های ماه
گفتی از تو بگسلم... دریغ و درد
رشتهء وفا مگر گسستنی ست؟
بگسلم ز خویش و از تو نگسلم
عهد عاشقان مگر شکستنی ست؟
دیدمت شبی به خواب و سرخوشم
وه... مگر به خواب ببینمت
غنچه نیستی که مست اشتیاق
خیزم و ز شاخه ها بچینمت
شعله می کشد به ظلمت شبم
آتش کبود دیدگان تو
ره مبند... بلکه ره برم به شوق
در سراچهء غم نهان تو
من/پرندهای فراموشکارم/که آوازهای خوبی میخوانم/هربار فراموش میکنم با پرهایم/چه کاردستیهای قشنگی ساختهاند/و هربار فراموش میکنم/چه چیزهایی را فراموش کردهام.
Thumbs Up/Down |
Received: 90/0 Given: 70/1 |
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
ترا میبینم و میلم زیادت میشود هردم
بسامانم نمی پرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمی کوشی نمیدانی مگر دردم؟
نه راهست این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آندم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
فرو رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از من بر آوردی نمیگویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می جستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
من/پرندهای فراموشکارم/که آوازهای خوبی میخوانم/هربار فراموش میکنم با پرهایم/چه کاردستیهای قشنگی ساختهاند/و هربار فراموش میکنم/چه چیزهایی را فراموش کردهام.
Thumbs Up/Down |
Received: 90/0 Given: 70/1 |
هنوزم عاشقتم
اگه از تو ننوشتم ، فکر نکن سرم شلوغه
توی زندگی یه وقتا ، تنهایی رمز عبوره
اگه از چشمات گذشتم ، فکر نکن عاشق نبودم
مطمئن باش توی دنیا ، دل به تو سپرده بودم
خیلی سخته بگی میرم ، وقتی می خوای که بمونی
وقتی می خوای تو خیالت ، شعرای قشنگ بخونی
من گذشتم از تو اما ، تو همیشه بهترینی
مثل اشکی واسه چشمام ، موندگاری و صمیمی
من می خواستم تو خیالم ، ازتو تا ابد بخونم
تنها باشم بی حضورت ، رازچشماتو بدونم
من می خواستم واسه دردام ، تنهایی خونه بسازم
با نت های مهربونیت ، شعرای قشنگ بسازم
می دونستم وقتی میرم ، دیگه تا ابد غریبم
حتی واسه چشم خیست ، بی وفاترین فریبم
شاید امروز که سیاهی ،رخنه کرده تو وجودم
بدونم که راستی راستی ، روزی عاشق تو بودم
و هنوز عاشقتم
من/پرندهای فراموشکارم/که آوازهای خوبی میخوانم/هربار فراموش میکنم با پرهایم/چه کاردستیهای قشنگی ساختهاند/و هربار فراموش میکنم/چه چیزهایی را فراموش کردهام.
Thumbs Up/Down |
Received: 90/0 Given: 70/1 |
سیب سرخی مرا بخشید و رفت
ساقه ی سبز مرا او چید و رفت
عاشقیهای مرا باور نکرد
عاقبت بر عشق من خندید و رفت
اشک در چشمان گرمم حلقه زد
بی مروت گریه ام را دید و رفت
چشم از من کند و از من دل برید
حال بیمار مرا فهمید و رفت
با غم هجرش مدارا میکنم
گرچه بر زخمم نمک پاشید و رفت
من/پرندهای فراموشکارم/که آوازهای خوبی میخوانم/هربار فراموش میکنم با پرهایم/چه کاردستیهای قشنگی ساختهاند/و هربار فراموش میکنم/چه چیزهایی را فراموش کردهام.
Thumbs Up/Down |
Received: 90/0 Given: 70/1 |
خداحافظ همين حالا، همين حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگين، به ياد اون همه ترديد
به ياد آسمونی که منو از چشم تو ميديد
اگه گفتم خداحافظ نه اينکه رفتنت ساده اس
نه اينکه ميشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اينکه نبندی دل به رؤيا ها
بدونی بی تو و با تو، همينه رسم اين دنيا
خداحافظ خداحافظ
همين حالا
خداحافظ
من/پرندهای فراموشکارم/که آوازهای خوبی میخوانم/هربار فراموش میکنم با پرهایم/چه کاردستیهای قشنگی ساختهاند/و هربار فراموش میکنم/چه چیزهایی را فراموش کردهام.
Thumbs Up/Down |
Received: 90/0 Given: 70/1 |
خداحافظ گل لادن . تموم عاشقا باختن
ببين هم گريه هام از عشق . چه زندوني برام ساختن
خداحافظ گل پونه . گل تنهاي بي خونه
لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه
يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند
يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند
تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو
خداحافظ گل مريم . گل مظلوم پر دردم
نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم
نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني
تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني
تو اين روياي سر دم گم . خداحافظ گل گندم
تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم
خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني
... طلسم بغضو برداره . از اين پاييز ديوونه خداحافظ ...!
من/پرندهای فراموشکارم/که آوازهای خوبی میخوانم/هربار فراموش میکنم با پرهایم/چه کاردستیهای قشنگی ساختهاند/و هربار فراموش میکنم/چه چیزهایی را فراموش کردهام.
Thumbs Up/Down |
Received: 90/0 Given: 70/1 |
خداحافظ سکوت خسته ی باران خداحافظ... خداحافظ به رسم خوب دلداران خداحافظ
خداحافظ زمانی که برایم آرزو بودی... خداحافظ زمانی که فقط در یاد او بودی
خداحافظ همین کافی و یک لبخند... هزاران قطره بر گونه و چشم و جاده و پیوند
خداحافظ فقط یک بار برای رفتن جانم... برای مرگ چشمانم برای عشق و ایمانم
خداحافظ و یک واژه و یک رفتن... و یک خنده و یک آرامش و مردن
خداحافظ تمام قصه ها آرام میمیرد... و باران تا ابد چشمان من را سلطه میگیرد
خداحافظ که انگار آخر قصه است... و پایان پر از رازش غم و غصه است
خداحافظ کلاغ قصه ی ما هم نرفت خونه... کلاغ عاشق تنها غم دنیا رو میدونه
خدا حافظ کمی غمگین تر از رگبار... خداحافظ به امید دوباره خنده و دیدار
خداحافظ کمی زوده... نرو حالا... خداحافظ از این لحظه منم اینجا تک و تنها
خداحافظ ولی یادت نره نامرد ... برای دوری ما آسمون با خود دعا می کرد
خداحافظ جدا از هم خداحافظ..
من/پرندهای فراموشکارم/که آوازهای خوبی میخوانم/هربار فراموش میکنم با پرهایم/چه کاردستیهای قشنگی ساختهاند/و هربار فراموش میکنم/چه چیزهایی را فراموش کردهام.
Thumbs Up/Down |
Received: 90/0 Given: 70/1 |
چرا باز هم خداحافظ؟؟
به من گفتی خداحافظ و بر قندیل مژگانت بلور اشک جاری شد
غم تلخی میان گریه هایت با تمام بی قراری بود
چرا باز هم خداحافظ؟؟
تو که گلبوته های شاد شعرم را ز باران نگاهت بارور کردی
خداحافظ تو دریای من هستی و منم چون ماهیم دور از تو میمیرم
اگر رفتی سراغت را همه جا از خدای عشق میگیرم
اگر رفتی من تنها همه شب بی قرار قسمتم هستم
اگر رفتی شب خود را ز اشک غم ستاره بار خواهم کرد
تو را از های های گریه ام بیدار خواهم کرد
چرا باز هم خداحافظ
من/پرندهای فراموشکارم/که آوازهای خوبی میخوانم/هربار فراموش میکنم با پرهایم/چه کاردستیهای قشنگی ساختهاند/و هربار فراموش میکنم/چه چیزهایی را فراموش کردهام.
Thumbs Up/Down |
Received: 1/0 Given: 0/0 |
اگر باران بودم انقدر ميباريدم تا غبار غم را از دلت پاك كنم.
اگر اشك بودم مثل باران بهاري به پايت ميگريستم.
اگر گل بودم شاخه اي از وجودم را تقديم وجود عزيزت ميكردم.
اگر عشق بودم اهنگ دوست داشتن را برايت مينواختم,
ولي افسوس... افسوس كه نه بارانم, نه اشك, نه گل و نه عشق اما هرچه هستم دوستت دارم.
Thumbs Up/Down |
Received: 122/2 Given: 4/1 |
می زنم در تا گشائی عاقبت
در به رویم وا نمائی عاقبت
درگه تو درگه امید ماست
نا امیدی از تو،بر این در خطاست
سائلان با صد هزاران آرزو
چشم گریان سوی تو آورده رو
بر نمی گردد کسی دست تهی
قدر هر کس در کفش چیزی نهی
آن یکی خواهد ز تو مال و منال
و آن دگر خواهد زتو صد شور و حال
دیگری خواهد دوای درد خویش
تا نماید مرهمی بر قلب ریش
هر کسی را حاجتی باشد عجیب
حالشان را حالتی باشد غریب
من چه گویم از دل سر گشته ام
خون دل با آب چشم آغشته ام
من نمی خواهم ز تو مال و منال
من نمی خواهم ز تو صد شور و حال
من نمی خواهم دوای درد خویش
تا نمایم مرهمی بر قلب ریش
من نمی خواهم بهشت جاودان
من نمی ترسم ز دوزخ بی گمان
درد من از نوع و جنس دیگر است
درد من از هجر روی دلبر است
گر به دوزخ دیدنت حاصل شود
شعله هایش جنت کامل شود
بی جمالت گر چه باشم در بهشت
من نمی خواهم ز تو این سرنوشت
شعر رديف و قافيه نميخواهد بوي آغوش تو هر ديوانه اي را شاعر ميكند ....
www.elyasa.blogfa.com سایت اشعار الیاس
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)