0
![Not allowed!](images/buttons/down_dis.png)
![Not allowed!](images/buttons/up_dis.png)
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
Thumbs Up/Down |
Received: 1/0 Given: 0/0 |
این تاپیک فقط به فقط برای حمایت از نوازنده های ایرانی که بنا به دلایلی تباه شدند و حمایت از بهمن قبادی -کارگردان فیلم کسی از گربه های ایرانی خبر نداره- باز شده است! خلاصه هر کس یک جو غیرت تو خونش هست فقط نظر بده!
این فیلم درباره ی گروه های زیرزمینی تهران -اشاره به کشور داره- هستش و درباره ی ستم ها و استعداد کشی های ...
من وقتی این فیلم رو دیدم خدا شاهده گریم گرفت! آقای قبادی واقعا زیبا این رنج رو به تصویر کشیده
امیدوارم این تاپیک بسته نشه و بوسیله تعداد نظرات نمادی بشه از اعتراض نوازنده های ایران
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
معین جان من که این فیلمو هم دیدم ، هم ندیدم !!
ندیدم چون ساخته آقای قبادی رو ندیدم ،
اما دیدم چون چیزیه که هر روز دارم بین افراد و بچه های ایران میبینم ...
اما خوب ، چجوری میشه حمایت کرد به نظر خودت؟
Thumbs Up/Down |
Received: 4/0 Given: 0/0 |
بحث و تبادل نظر و اشاعه اين فرهنگ در جامعه كه موسيقي مي تونه باعث رشد فرهنگي و فكري در جامعه بشه ، فكر مي كنم بهترين حمايت مي تونه باشهنوشته اصلی توسط scofild [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
دنيا رو شبيه بينش خودمون نبينيم ، بينش خودمون رو شبيه واقعيات دنيا كنيم .
Thumbs Up/Down |
Received: 1/0 Given: 0/0 |
اول فیلم قبل از اینکه فیلم شروع بشه خوده آقای قبادی می گه چطوری می شه حمایت کرد
راه های دیگه ای هست ولی آخرش احتمالا از دید آقایون هلاکته و شایدم ... که پیشنهاد نمی شه!
اینم یکم توضیحات درباره ی فیلم به زبان خود مردم : (از روی تالار عصر جوان دقیقا کپی کردم نه چیزی کم نه زیاد)
اینو [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] نوشته
کسی از گربههای ایرانی خبر نداره! » داستان دختر و پسر جوانی است که بعد از آزادی از زندان، برای جمع کردن یک گروه جدیدِ موزیک، به قلب تهران میزنند و سفری زیرزمینی را شروع میکنند تا تکتک افراد گروهشان را از میان گروههای مخفی زیرزمینی پیدا کنند. آنها میخواهند از ایران بروند تا خودشان را به جشنوارهای در لندن و پاریس برسانند اما بیشترشان برای رفتن از ایران نه پولی دارند و نه گذرنامهای. جوان دیگری تلاش میکند تا برایشان گذرنامه جعلی ترتیب دهد و پیش از رفتنشان ترتیب کنسرتی مخفی را در تهران بدهد و …
پس از چند سال محروميت سينمای ايران از حضور در بخش رسمی جشنواره فيلم کن، پذيرفته شدن فيلمی از سينمای ايران در اين بخش، رويداد مهمی به شمار میآيد
قبادی فیلمنامه این فیلم را با حسین مرتضائیان آبکنار نویسنده مطرح ایرانی (عقرب روی پلههای راه آهن اندیمشک) و رکسانا صابری دوست و همکار روزنامهنگارش نوشته
جایزه ویژه بخش نوعی نگاه جشنواره کن ۱۳۸۸
این فیلم که در مراسم افتتاحیه بخش نوعی نگاه شصت و دومین جشنواره کن به نمایش درآمد، توانست جایزه ویژه این بخش را به خود اختصاص دهد.
همچنین جایزه «فرانسوا شاله» این جشنواره را از آن خود کرد. این جایزه ۱۳ سال است که در جشنواره کن اهدا میشود و بهمن قبادی پیش از این نیز این جایزه را برای فیلم «آوازهای سرزمین مادری ام» در سال ۱۳۸۱ دریافت کردهاست.
«کسی از گربهای ایرانی خبر نداره» پیش از نمایش در افتتاحیه بخش نوعی نگاه، برای اهالی مطبوعات و رسانهها اکران شد و به گزارش رسانههای خارجی مورد استقبال منتقدین و تماشاگران قرار گرفت.
ممنون میشم دوستان اگه لینک دانلودش رو پیدا کردند لطفشون شامل حال ما هم بشه !
و یا حداقل اگه میدونید اسمش به انگلیسی چی میشه و به چه اسمی در کن معرفی شده به ما هم بگید !
مرسی
اینو بازم همون نوشته
گفتگو با بهمن قبادی در فستيوال فيلم کن
بهمن قبادی با فیلم «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» در فستیوال کن امسال شرکت کرده است.
فیلمی جسورانه در باره یک گروه موسیقی زیرزمینی ایرانی و محدودیتها و فشارهایی که با آن مواجه اند.
با بهمن در لابی هتل ۵ ستاره کارلتون کن که محل اقامت بسیاری از ستارگان و فیلمسازان جهان است، درباره فیلمش گفتوگویی کردهام
این تصویر تغییر اندازه داده شده است. برای مشاهده تصویر کامل روی این جایگاه کلیک کنید. تصویر اصلی دارای اندازه 749x499 می باشد.
با یک سوال خیلی صریح شروع می کنم: اینکه تو تا الان همه فیلمهایت را روی زمین ساختهای. چی شد یکدفعه تصمیم گرفتی زیرزمینی بشی ؟
به خاطر اینکه من را به زیر زمین تبعید کردند.
به خاطر اینکه من سه سال احساس کردم کاملاً در حبس هستم.
شما بروید به وزات ارشاد، بخش اداره سانسور قسم بدهید که در طول ۳ سال حداقل۳۰-۴۰بار یا بیشتر من را به ارشاد نکشاندند و جلسه نگذاشتند؟ فیلم قبلیام را دادم، گفتند بیایید قلع و قمح کنیم. فیلم جدیدم را گفتم ديگه کردستانی نيست، گفتم شما به من اجازه بدهید فیلم بدون دیالوگ بسازم که اجازه ندادند. اصلا قصدشان اين بود که هر چه قوه خلاقه در من بود را ازبین ببرند که بعد من رفتم به زیر زمین.
به خاطر اين شرایط سختی که برای من بهوجود آمد، دنبال راه درمان میگشتم که پناه آوردم به موزیک. تصميم گرفتم خودم کار موزیک کنم. بخوانم و شروع کردم به ساختن آهنگ، شروع کردم به خواندن، شروع کردم به جمعآوری موزیکهای خیلی اصیل ایرانی به خصوص کردی و همه بده بستانهایی که با یک عده داشتم و جلسات متعددی که این و آن را دیدم، تبدیل شد به شناختی که من از موزیک زیرزمینی بهدستآوردم. و روزی هم که رفتم اولین بار صدایم را ضبط کنم چون مجوز هم نداشتیم، آنجا با چندتا از این بچهها آشنا شدم و همین اتفاق باعث شد که اين فيلم ساخته شود. از طرفی قرار شد که دوربین اس ال تو(SL2) را که خریده بودم تست بزنم. با تورج اصلانی عزيز(فيلمبردار فيلم) صحبت کردیم، گفتیم چقدر تست لازم است؟گفت یک هفته ده روز تست بزنیم. گفتم طوری تست بزنیم که پول دوربین درآید و یک مستند را شروع کنیم. اين شد که در يک پروسه ۱۷روزه، فیلم با کمک بچهها از جمله تورج اصلانی، حسین آبکنار، نظام کیایی و همه بچههای دیگر که الان اسم تکتکشان را نمیتوانم بگویم، ساخته شد. یک تیم کوچک بودیم. بچههای زیرزمینی به من یاد دادند که چطور میشود بدون مجوز، بدون امکانات و بدون تجهیزات، موزیک کار کرد، و همین را من آموختم تا در سینمای ارزانی که در آن دردسر نیست، بروم کار کنم.
این تصویر تغییر اندازه داده شده است. برای مشاهده تصویر کامل روی این جایگاه کلیک کنید. تصویر اصلی دارای اندازه 1126x752 می باشد.
بهنظر من «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» نه تنها در سینمای ایران یک تجربه جدید است از نظر اینکه روی موضوعی کار کردی که قبلاً سابقه نداشته و دست روی تابویی گذاشته ای (موسیقی زیرزمینی) که کسی نگذاشته بود. تا الان واقعاً جز چند تا فیلم مستند ما هيچ فیلم داستانی نداشتیم که شخصیتپردازی شده باشد و شخصیتها همه از بچههای موسیقی زیر زمینی باشند. به جز آن یک چرخشی هم در کار خودت دیده میشود در این کار از لحاظ اینکه تو قبلاً در ژانر روستایی کار کردی و حالا آمدی در زندگی شهری و تهران امروز و زندگی رنگارنگ و پر تنشی که در تهران جریان دارد، میخواستم راجع به اين چرخش صحبتکنی؟
من نمی تونم اسمش را بگذارم فیلمسازی روستایی. بیشتر مناطق کردستان را اگر بیایید تقسیم کنید به جز دو سه شهر درستحسابی اکثر شهرستانها رنگ و بوی دهاتهای بیرون را دارد.
حتی نمی تونی روی کامیاران يا دیوان دره و این شهرهایی که اینقدر به آنها بیتوجه هستیم ، اسم شهر را بگذاری يا حتی شهرستان. در مقایسه با روستایی که در بیرون میبینی، روستاهای بیرونی انگار مرکز شهری اند که ما در کردستان داریم. این یک بخش آن است، بخشی که اینقدر میگوییم ناآرام ...
من گفتم ژانر روستایی، شاید بشود گفت ژانر جادهای ؟
بله، جادهای، کوهستانی یا قوم نگارانه يا هر چیز دیگر.
دلیل پناه بردن من به کوهستان این بود که از وقتی که بر تو شرایط سختی وارد میشود به خصوص برای گرفتن مجوز، سختی هایی که دارید در شهر میکشید، ناخودآگاه من از خیابان ارشاد بدم آمده بود.
از پیچ شمرون تا بهارستان من همیشه دچار دلهره بودم و ترس و لرز داشتم. اينکه مجوز نمیدهند ، باهات بازی میکنند، بازی نمیکنند.
یک دفعه فکر میکنی باید بری کردستان، بری مناطق کوهستانی يا هر جا. لرستان هم میرفتم، مناطق آذربایجان هم میرفتم به این آرامش میرسيدم. اينکه یک تیم درست میکنیم و از فیلمسازی لذت میبريم.
من اصلاً نمیخوام در مورد موضوع صحبت کنم. در این فیلم بیشتر میشود درمورد تکنیک فیلم صحبت کرد. درمورد ساختار شکنی فیلم صحبت کرد و اینکه چه چیزی این پنجره جدید را به رویم باز کرد. موزیک و چون واردش شدم و شروع کردم که یک آلبوم از صدایم را ضبط کنم یک ذره عمیقتر وارد شدم و اگر اتفاقاً وقت بیشتری داشتم، شايد متفاوت تر می شد. الان نگاهم نسبت به سینما عوض شده است. چون دارم یک هنری را به شکل کاملتر میآموزم و الان تصمیم جدیترم فوکوس اساسی روی ادبیات است.
و همینجا میخواهم سوال بعدیام را مطرح کنم اینکه تا الان همه فیلمنامههایت را خودت مینوشتی ولی در این فیلم با یک فیلمنامهنویسی کار کردی که خودش یک نویسنده مطرح است در ادبیات ایران آن هم حسین آبکنار. میخواستم در مورد این تجربه مشترک تان حرف بزنیم.
قبلاً یک تجربه هم داشتم در لاکپشتها با محمدرضا کاتب و سپیده شاملو که خوب بود و از آن بجهها خیلی آموختم.
حسین آبکنار نخوانده سینما را خوب میشناسد. نخوانده فضاسازی را میشناسد. چشم خوبی به سینما دارد و واقعاً بدون او نمیشد که آن لحن و بیان و قصهگویی را خیلی کنترل کرد.
میشد شکل دیگری مثل فیلمهای قبلیام را در سینما تجربه کنم اما
چون وارد فیلم ناآرامی بود و چون زمان کمی داشتیم، همیشه حسین کنارم بود. من با حسین و ایدههایی که رکسانا صابری به من می داد و مجموع بدهبستانها کار کردم. از طرف ديگر خود گروه هم به ما ایده میدادند و این خیلی مهم است و حسین با اینها گفتوگو میکرد .
مثلاً داستان گروه «بلو داگز» يا سگهای زرد، اين بود که اونا یک همسایه دارند که آنها را اذیت میکند. گفتم این را کار کنيد و شروع کرديم به کار کردن و سعی میکردیم از قبل هم اینقدر ننويسیم و بيشتر اجرا کنیم. مینوشتیم و میرفتیم سر صحنه یکدفعه همه این چیزها را میشکاندیم و دوباره با حسین از نو فضایی را به وجود میآوردیم که خیلی تنه بزند به واقعگرایی و سینمای مستند.
یعنی فیلم نامه آماده شده از قبل وجود نداشت؟
از قبل نه ، چرا ۱۰صفحهای داشتیم. بعد میرفتیم سر صحنه با سه صفحه میرفتیم سر صحنه. قرار بود این سکانس گرفته شود.
خود آن هم ۵۰ درصد تغيير می کرد. دوباره همهچیز از نو عوض میشد و گرنه درنمیآمد.
ساختمان کلی فیلم دستتان بود؟
بله
یا در مونتاژ درآمد؟
نه نه در مونتاژ درنیامده است. مگر میشود ما به آن ساختمان فکر نکنیم. مثلاً ۱۰تا موزیک داشتيم که بايد ۱۰تا کلیپ برايشان ساخته می شد. از قبل فکر شده که رفتیم معادل تصویریاش را گرفتیم. اگر از قبل فکر نمیشد تصویر به چه درد میخورد، برای چه میگرفتیم.
چقدر درمورد موزیک زیرزمینی پژوهش کرده بودید ؟
خیلی کار کردیم.
گروهها را چطور پیدا کردید؟
یک مشاور داشتیم به نام بابک میرزاخانی که پسر آگاه و فهیم و اندیشمندی بود که سینما را خوب میشناخت. او مشاور اصلی ما بود و خیلی از گروهها را به ما معرفی میکرد .
تکتک موزیکها را میآوردیم و دوباره گوش میدادیم. رکسانا هم گوش میداد و تمام لهجه های انگليسی بچهها و شعرها را درمی آورد و روی لحن بچهها تاکید میکرد. بعضی ترک(track) ها را هم انتخاب میکرد. اينکه کدام گروه، کدام ترکش بهتر است. همان یک ترک گفتن من را به این میرساند که حتما دارد درست میگويد. چون ارتباط برقرار کرده با یک آدم دیگر .
از طرفی مطمئن بودم این فیلم در ایران اکران نمیشود، مثل همه فیلمهای دیگرم . حتی آن فیلمم که اکران شده عملاً اکران نشده و یک سینما بیشتر به فیلمهای من نمیدهند و آن هم در حد یکی دو هفته مثل فيلم لاکپشتها. لاکپشتها را کشتند. لاکپشتها فیلمی بود که میتوانست به سینما بیاد.
این تصویر تغییر اندازه داده شده است. برای مشاهده تصویر کامل روی این جایگاه کلیک کنید. تصویر اصلی دارای اندازه 752x1070 می باشد.
فکر میکنی فیلمهای تو چه مشکلی دارند که با سانسور مواجه می شوند ؟
فیلم های من مشکل ندارند. اين یک عده ای اند که با فيلم هايم مشکل دارند و آنها باید نگاهشان را عوض کنند. به نظر من یک تعداد آدمهای عجیب و غریب، آدمهايی که حتی میشود گفت که یک نگاه مریض دارند در اداره ارشاد و بخش ارزشیابی هستند که دارند همه چیز را سخت میکنند. اونا یادشان رفته که بابا همه چيز تمام شد و ديگر این خط قرمزها جواب نمیدهد.
در دنیایی قرار داریم که میتوان با اينترنت فیلم ها و موزیکهای مورد نظر را دانلود کنیم.
خیلی از نسلهای امروز زبان انگلیسی بلدند. فیلمی که از خارج میآید ایران تو دیگر نمیتوانی بگویی آقا این فیلم ایرانی نیست.
اگر نگرانیم که ****** را ترویج ندهند، فیلم داره میآد، خشونت داره میآد، مواد مخدر داره می آد.
اسلامیترین فیلمهای دنیا را ما میسازیم. همین فیلمی که در مورد موزیک ساخته شد، میتواند روی موزیک و بعضی از موزیکهایی که واقعاً تخریبکنندهاند، تاثیر بگذارد. این فیلم به موزیک نگاه سالم دارد.
این بدبینی را برنمیداریم و می آييم به بچههایی که در فیلم عین فرشته هستند، انگ مواد مخدر و مشروب می چسبانند، همچنان که به من سینماگر انگ جداییطلبی میزنند. هر روز یک انگی به تو میزنند تا حال تو رو بد کنند. وزارت ارشاد تبدیل شده است به وزارت حالبد کن. یعنی باید حالت بد بشه.
تو برای ساختن این فیلم درخواست مجوز کرده بودی؟
نه سهسال برای آن یکی فيلم درخواست کردم که اشتباه بود.
برای کدام فیلم؟
«۶۰ثانیه درباره ما» که فیلمی بدون دیالوگ بود که در تهران میگذشت. یک فیلم نرمال. همه درها را زدم نگذاشتند. بیمارم کردند. واقعاً بیمار شدم. هیچ رسانهای نداشتم. همه رسانهها را هم ********** میکنند در ایران که نگذارند حرفهای من منتشر شود.
چرا سه سال به من مجوز نمیدهند؟ سه سال از بهترین دوران عمرم رفت. سه سال قوه خلاقه ام کشتهشد. اگر این فیلم را نمیساختم مرده بودم، یعنی الان من فیلم ساز مرده بودم . برای این ۱۷روز فیلمبرداری، ۱۷روز در بیمارستان بودم. این بچهها برای من مثل دارو بودند. موزیک برای من مثل دارو بود. موزیک به من دوباره خدا را شناساند. موزیک به من زندگی را داد. حتی این جنس موزیک به من و آدم های ديگر آرامش میدهد اما به همین ها دو دستی یاد میدهیم که موادمخدر بکشند. که پناه ببرند به خودکشی، پناه ببرند به کرک و الکل و این ها.
برگرديم به خود فيلم. تو دو تا کاراکتر اصلی داری که...
ببخشيد وقتی اين حرفها را می زنم می گن آقا داره مخالفت میکند. مخالفت نیست. مملکت را چه کسی میخواهد درستش کند؟ هیچکسی نباید اعتراض کند؟ چه طوری می خواهد مملکت درست شود.
حق هنرمند بیشتر از حق سیاستمداران است. الان ارشاد طوری شده است که ما میرویم وزارت ارشاد تنمان میلرزد، چون عین پادگان نظامی شده. وزارت ارشاد باید برایت فرش قرمز بگذارد. باید از دم در برایت احترام بگیرند. احترام که نمیگذارند هیچ، میزنند توی سرت. باهات برخورد بد میشود. کی میخواهد این وضع را درست کند؟
این تصویر تغییر اندازه داده شده است. برای مشاهده تصویر کامل روی این جایگاه کلیک کنید. تصویر اصلی دارای اندازه 752x1126 می باشد.
ما الان فیلم شما را میبینیم که در کن هست و مسئولین ارشاد هم اینجا هستند. آیا آنها به ديدن فیلمت آمدند؟
من هیچکس را دیگر نمیشناسم پرویز جان. من الان یک آدم دیگهای هستم.
من چهلسالم داره تمام میشود. بهترین دوران زندگیام را گذراندم و شرایطم بسیار سخت بوده. از فیلمسازی در ۱۸سال، پنج درصد بیشتر لذت نبردهام. من اشتباه کردم که بعد از فيلم «زمانی برای مستی اسبها» برگشتم به وزارت ارشاد مجوز بگیرم تا «آوازهای سرزمين مادری» را بسازم . میشد راه دیگری را پیدا کرد.
خیلیها معتقد هستند که بهمن قبادی چون ریشهاش و زادگاهش ایران است و تمام ایدههایش میتواند درمورد جامعه ایران باشد، بهتر است که در داخل کار کند و نباید برود بیرون ولی امروز..
دوستان کجا هستند؟ چرا این شرایط را برای من مهیا نمیکنند که به شکل راحتی فیلم بسازم؟ کجا هستند آن دوستان؟ کی مسئول تو هست پرویز جان؟ الان کسی به کسی رحم نمیکند. کی در خانه من را زده که در اين سه سال تو کجا بودی؟ این دوستان فقط حرف میزنند و حرف میزنند و حرف میزنند.
بیا کاری برای من انجام بده. من را دارند جدا میکنند. من الان دیگر نمی توانم بروم فیلم بسازم. همه میگویند که ایران مملکت من است. کی میخواهد جلوی من را بگیردتا برنگردم خانه ام ؟ ایران خانه من است.
مثل این که کسی بلند شود، خانهی سنددارت را بگیرد . یک آدم بلند شده آمده حق من را بگیرد .
در مصاحبهات با خبرگزاری فرانسه، از قول تو نقل شده که گویا قصد نداری به ایران برگردی؟
ببین، همیشه در خیلیها از مصاحبهها دست میبرند. جملهی من این است «به ایران برنمیگردم که فیلم بسازم».
من دیگر در ایران فیلم نخواهم ساخت تا این شرایط درست نشود.
اعتراضت به سانسور است؟
به طور اساسی. سینمای ایران خفه شده از بس که دچار تکرار و ابتذال شده است. ما برگشتیم به سیسال پیش.
سیسال پیش باز هم وضع بهتر بود. حداقل آن موقع «سرب» ساخته میشد. الان نمیگذارند آن فیلم ها ساخته شود.
شرایط سختتر شده است. سه دهه گذشته است. من که میآیم اینجا این آزادیهای اجتماعی سینمایی را میبینم احساس میکنم یکی دارد خفهام میکند. من به ایران بر نخواهم گشت که فیلم بسازم.
ولی برخواهم گشت که دوستانم را ببینم، چون خانهام آنجاست و زندگی ام آنجاست. طایفهام آنجاست. مگر میشود همینطور ول کنم؟ حاضر نیستم دو دستی خانهام را به یکی تقدیم کنم.
این سختگیریهایی که به هر حال از طرف وزارت ارشاد بر سينما اعمال می شود...
بگذارید بقیهاش را بگویم. من یک پروژه دارم در آلمان، همان « 60 ثانيه... » که قرار نبود در آلمان فیلم برداری کنم.
قرار بود در ایران باشد. اما به من اجازه ندادند. دوباره دو ماه است که دارم بازنويسی میکنم و آلمانیاش میکنم.
فیلم ایرانی که میتوانست خیلی نرمال و درست باشد که این آقایان ارشاد هم میدانند اما اجازه ندادند، الان دارم با یک گروه آلمانی میسازم. بازیگرم آلمانی است، در حالی که میشد با گروه ایرانی ساخته شود. چرا باید این اتفاق بیفتد. چرا بايد من بروم در آلمان فيلم بسازم؟ مگر آلمانیام؟ کی میخواهد برود در آلمان فیلم بسازد؟ جبر دارد تو را میکشاند آنجا.
یک بار، دو بار، ۱۸سال است که دارم دست وپا میزنم برای گرفتن مجوز.
وام میخواهی بگیری مجوز، اسپانسر میخواهی، مجوز، همه چیز گره در مجوز دارد. سینمای دولتی تو را یاد سینمای سانسور روسیه میاندازد. خفقان مطلق. وقتی یک سینما دولتی ميشود یعنی کنترل کردن کامل. ديگر خودت نیستی. دیگر نگاهت، نگاه تو نيست. به خاطر همين است که فیلم هايمان هميشه يک جورند.
Thumbs Up/Down |
Received: 1/0 Given: 0/0 |
اینم تو یک سایت غیر معتبر دیدم یادم نمی آد منبعش چی بود:
راديو فرانسه : دو بازیگر جوان فیلم کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد ، بهمراه دو عضو گروه موسیقی شان، از دولت انگلستان تقاضای پناهندگی کردند. ایندو که با یک ویزای شش ماهه در انگلستان حضور داشتند و بقصد شرکت در فستیوال کن از کشور خارج شده بودند، در پایان مهلت ویزای خود، از دولت انگلستان خواستار پناهندگی سیاسی شدند.
تقاضای پناهندگی ایندو در پی دستگیری یکی از اعضای گروه موسیقی آنها در ایران صورت می گیرد.
اشکان کوشانژاد و دوست دخترش، نگار شقاقی، دو بازیگر جوان فیلم کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد ، برای معرفی این فیلم، در ماه ژانویۀ گذشته وارد انگلستان شدند.
به نوشتۀ روزنامۀ ایندیپندنت، ایندو بهمراه دو عضو دیگر گروه موسیقی خود باید روز دوشنبه برای تقاضای پناهندگی خود باید با الن جانسون، وزیر کشور انگلستان دیدار کنند. وکیل ایندو به این روزنامه گفته است که در صورت بازگشت این دو بازیگر بهمراه دو عضو دیگر این گروه موسیقی، دستگیری آنها حتمی است.
علی قوماشچی، عضو پنجم گروه چند روز پیش، بعد از اطلاع از دستگیری خواهر خود در ایران به کشور بازگشت اما توسط ماموران نظامی دستگیر شده و هیچ خبری از وی در دسترس نیست.
این دو بازیگر، به روزنامۀ ایندیپندنت گفته اند که پیشتر هم در ایران به دلیل برگزاری یک کنسرت دستگیر شده بودند.
فیلم کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد، به کارگردانی بهمن قبادی، به تنگناهای موسیقی در ایران و فشارهای روز افزون بر جوانان فعال در زمینۀ موسیقی اشاره دارد. این فیلم برندۀ جایزۀ نگاه ویژه" در فستیوال کن شد.
Thumbs Up/Down |
Received: 1/0 Given: 0/0 |
واسه ی لینک دانلودم خیلی گشتم تنها چیزی که فهمیدم این بود که همشون یا ***** شدن یا پاک
هنوز تو تورنت نگاه نکردم احتمالا اون جا هست
اگه کسی لینکش رو داره ممنون می شم بزاره
Thumbs Up/Down |
Received: 1/0 Given: 0/0 |
اینم گفت گویی با اشکان: -بازیگر و خواننده ی گروه فونت- (با عنوان همه از گربه های ایرانی باخبر شدند!) منبع سایت خبری todayiniran
همه از گربههای ایرانی باخبر شدند
Posted by [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] on 8/13/09 • Categorized as [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید], [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید], [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]اشکان کوشا نژاد و دوست دخترش نگار شقاقی که در آخرین ساخته جنجالی بهمن قبادی «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» حضور داشتند به تازگی از دولت بریتانیا درخواست پناهندگی کردهاند. در گفت و گویی با اشکان کوشا نژاد بازیگر فیلم، -ونیز- خواننده و نوازنده گروه فونت از علت درخواست پناهندگی پرسیدهایم. اشکان کوشا نژاد و دوست دخترش نگار شقاقی که در آخرین ساخته جنجالی بهمن قبادی «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» حضور داشتند به تازگی از دولت بریتانیا درخواست پناهندگی کردهاند. اشکان به همراه تعدادی از دوستانش در سال ۱۳۸۵ خورشیدی گروه راک مینی مال فونت را پایه گذاشت و این گروه یکسال بعد اولین آلبوم خود را با نام «یک روز زیبا برای وقت کشی» منتشر کرد. در گفت و گویی با اشکان کوشا نژاد بازیگر فیلم، -ونیز- خواننده و نوازنده گروه فونت از علت درخواست پناهندگی پرسیدهایم: بعد از اکران اين فيلم (کسی از گربههای ایرانی خبر نداره) در جشنواره کن که اولين پخش آن روی پرده سينما بود، اين را بيش از قبل متوجه شديم که مخالفت زيادی از سوی دولت ايران با اين فيلم انجام میشود و در خبرگزاریهای ايران میگويند عوامل اين فيلم مسئله دارند و خود فيلم ممنوع و به صورت غير قانونی ساخته شده است. ولی هنوز بازگشت به ايران برای کارمان الزامی بود، چون ما در ايران فعاليت میکنيم و میخواهيم صدای داخل ايران را به خارج برسانيم. خبرهايی که بعد از انتخابات به ما رسيد اين بود که يکی از نوازندههايی که با او در ايران کار میکرديم به مشکل برخورده و او را دستگير کردهاند. اين نوازنده در فيلم حضور داشت؟ خير او همراه ما بود و هيچ ارتباطی به فيلم نداشت. اين مسئله تا آنجا پيش رفت که خودمان ترجيح داديم طوری که حالت اعتراضی باشد به شرايط اخير ايران، از کشور انگلستان درخواست پناهندگی کنيم. تا پيش از اين که بخواهيد درخواست پناهندگی کنيد با چه مجوزی در خارج از ايران مانده بوديد؟ ما برای برگزاری کنسرت و بازاريابی فيلم با ويزا برای انجام فعالیت هنری، در انگلستان بوديم. قبل از اين که مدت ويزای ما تمام شود سعی کرديم برای اين مسئله برنامه ريزی کنيم. شايد برای مخاطب اين گمان پيش آيد که منظور از برنامه ريزی اين است که شما از قبل تصميم داشتيد در خارج از ايران بمانيد و کارتان را دنبال کنيد. همين طور است؟ نه، در فستيوال کن خيلیها از ما سؤال کردند آيا به ايران برمیگرديم؟ ما هم گفتيم دليلی ندارد که به ايران برنگرديم و شرايط ايران به ما کمک میکند دنيای اطراف خود را بشناسيم. هيچ دليلی نداشت که بخواهيم به ايران برنگرديم، چون کارهای نيمه کارهای در ايران داريم که بايد انجام دهيم به خصوص کارهای موسيقی که من با افراد ديگر انجام میدهم. ولی متاسفانه بعد از انتخابات دولت ايران با فشار بر جوانان ترس را در همه ايجاد میکند و اين مسئله برای ما دو بعد مختلف دارد، اول ترس از بازگشت و دوم اشتياق به اين که با برنگشتن خودمان به وضعيت موجود اعتراض کنيم. بهمن قبادی و نگار شقایقی اما شايد عده ای هم فکر کنند با برنگشتن شما به ايران يک بخش از بدنه منتقد از جامعه جدا میشود. من و دوستانم اکنون در اينجا چندين برابر گذشته اشتياق داريم اعتراض کنيم و صدای جوانان ايران را در تمام دنيا منعکس کنيم. اکنون وظيفه ما بيشتر از قبل شده و اين وظيفه را اينجا آزادانه تر و شفاف تر میتوانيم انجام دهيم، چون در داخل ايران اين خطر وجود دارد که برای هميشه ساکت شويم. در آن گروه حامد بهداد هم با شما بود که هنرپيشه سينما است، ولی او به ايران بازگشت و مشکلی هم برايش پيش نيامد. شرايط ما با افرادی که در سينمای ايران کار میکنند کمی متفاوت است، چون بخش عظيم کاری ما موسيقی زيرزمينی ايران است؛ موسيقی که به طور مستقيم صدای نسل جوان ايران را در دنيا بازتاب میدهد. اين مسئله بزرگترين مشکل ما با دولت ايران است، چون آنها بعد از انتخابات بيش از پيش با چنين حرکتهايی مسئله دارند. فيلم «کسی از گربههای ايرانی خبر ندارد» اين طور شروع میشود که شما از زندان آزاد شدهايد و میخواهيد يک گروه موسيقی تشکيل دهيد. اکنون شما میگوييد اگر به ايران باز گرديد احتمالا به زندان میافتيد، گويا داستان وارونه میشد. میتوان اين گونه تصور کرد؟ دو سال پيش اين اتفاق برای من افتاد و اين فيلم از روی آن ساخته شد ولی با اين حال از کشور خارج نشديم و فعاليت خود را دامه داديم و تلاش کرديم به دولت ايران نشان دهيم برای کار به مجوز نياز داريم، ولی آنها هرگز به ما مجوز ندادند. اکنون به اين نتيجه رسيدهايد که شرايط مثل گذشته هم نيست؟ متاسفانه بعد از انتخابات شرايط اجازه نمیدهد که کار کنيم و حتی کار کردن خطر هم دارد، چون آنها ما را خطری میدانند عليه خودشان.
اینم لینک منبع اصلیش که ماله رادیو فردایه:
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
من باید مواظب باشم !
اخه منم شاگرد همون استادم :دی
تو کنسرت کرجم دعوت بوده نرفته شانسی !:دی
بد بختیم دیگه !
Thumbs Up/Down |
Received: 10/0 Given: 0/0 |
درست فیلمی که واقعیت ها را به نمایش کشیده ولی قبول کنید موسیقی زیر زمینی ایران را و شخصیت کسایی که موسیقی زیر زمینی کار میکنند را پایین آورده،مثلا توی طویله موسیقی کار میکنند،ولی اصلا در ایران اینطور نیست،آیا هست؟من که ندیدن و 3،4 گروهی را که دیدم،دوستاشون استودیو داشتند،یکیشون تو همون خونشون تمرین میکردند،یکیشون هم توی یک انباری خونشون که فوم آگوستیک زدند.
تموم شد رفت....
الآن که این متن رو میخونید، من دیگه اینجا نیستم
اگر بدی ای از من دیدید، ببخشید
دوستتان دارم، خدانگهدار
مسعود....
Thumbs Up/Down |
Received: 27/1 Given: 7/0 |
درودنوشته اصلی توسط masood_boy8600 [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
دقیقا. در این فیلم چنان موسیقی زیر زمینی رو پائین کشیدند که باورش برای خود من مشکل بود!
من تقریبا دو سوم بچه های underground رو میشناسم و باهاشون در ارتباط هستم.
اصلا چنین مکان هایی برای تمرین وجود نداره. معمولا برای تمرین استودیو میرند. از طرفی برای کنسرت زیر زمین خونه یکی از نوازنده های گروه رو انتخاب میکنند، بلیط میفروشند و اجرا میگذارند.
کنسرواتوار هم زمانی مرکزی بود برای کنسرتهای بچه هایی که به هر نحوی زیرزمینی کار میکردند.
چند نفری که در این فیلم بازی کردند دوستان خودم بودند. از اونها توقع چنین کاری رو نداشتم دیگه...
سپاس
..
Thumbs Up/Down |
Received: 27/1 Given: 7/0 |
از طرف دیگر این فیلم مجوز ساخت هم داشته!
چرا که استفاده از الگانس نیروی انتظامی بدون مجوز از مقامات بالا کاملا غیر ممکنه!
همینطور فیلم برداری از سردر زندان که فقط با مجوز مخصوص امکان پذیره!
از طرفی بازی حامد بهداد و ممنوع التصویر نشدنش و ادامه فعالیتش بیش از پیش!!
بله. اینها گاف هایی بود که ناخواسته داده شد و دیده!
بیشتر و دقیق تر بیاندیشیم...
سپاس
..
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
بابا من تو شیراز چند تا بند زیر زمینی هستن بهترین امکانات رو دارن مثلا ممد اکبران گیتاریست آلیاج شونصد تا گیتار داره اونم گیتارای های اند !!!
بابا این چیزا کجا بود در ضمن اکثر اونایی هم که موزیک زیر زمینی کار میکنن تقریبا آدمای خر پول که نباشن حد اقل از قشر مرفه هستن والا تا اونجایی که من بندای راک و متال زیر زمینی رو میشناسم اکثرا اینجوری بودن
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
البته دوستان مستند راک آن حتما جالبه آخه اون مستند به بررسی موسیقی متال میپردازه و برای سرگرمی نیست
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
منم موافقم!
من بعد فیلم دیگه داشت حالم به هم میخورد!
از نظر من که توهین بزرگی به جامعه ی مسیقی ایران بود!
از مصاحبه های بالا هم معلومه قبادی از مجوز نگرفتناش دلش پر بوده خودشو اینجوری خالی کرده!
Music is my Life, Life is a gift from God ,I present the Music to Godکنکور نزدیکه! برام دعا کنید!
Thumbs Up/Down |
Received: 49/10 Given: 59/7 |
اقا من از این فیلم خیلی چیزها شنیدم می تونی لینک دانلود بزاری ؟؟؟؟ والا ما که دوروبرمون جایی نیست این فیلمها رو داشته باشه مجبوریم دانلود کنیم.
موفق باشی
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
متاسفم واسه ایران ! واقعا متاسفم قابل توجه اونایی که میگن این گروها اینطوری کار نمیکنند و اینا ! ببینید ما هم داریم همینطوری کار میکنیم ! الان دراممون بیچاره یه جا نداره واسه تمرین درامشو جمع کرده ! شماها فک نکنید خیلی سادست! به قول استادم بابک اژدری : میگه ما تو فلاکت و بدبختی آنگ کار میکنیم !
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)