مشاعره

[arezuhaa]

در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش

[Avazekhan]

شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت
حضرت حافظ

[arezuhaa]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد

[Avazekhan]

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد
حضرت حافظ

[arezuhaa]

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دودست دعا نگه دارد

[شهریور]

دلا تا کی در این زندان فریب این و ان بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

[Meshkatian]

یار من نازک بدن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن از خواب بیدارش کند

[Avazekhan]

دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد
حضرت حافظ

[Meshkatian]

دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی تو به سر نمی شود

حضرت مولانا

[Avazekhan]

به به...
دویار زیرک و از باده ی کهن دومنی
فراغتی کتابی و گوشه ی چمنی
بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی
حضرت حافظ

[Meshkatian]

یار مرا غار مرا عشق جکر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

[mos167]

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است

[arezuhaa]

تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانی های مشتی دلق پوشان

[Avazekhan]

نیست در عالم زهجران تلخ تر...
هر چه خواهی کن ولیکن آن مکن

[arezuhaa]

نیاید همی بانگ مه زاده گان
مگر کشته شد شاه آزاده گان

[Avazekhan]

نه خدا توانمش خواند ... نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... ؟
استادشهریار