-
Saturday 28 April 2007
#1
یار همیشگی
وضعیت
- افلاین
ترانه هایی که خودتون می گید
0
هر کسی از خودش شعر می گه شعراش و اینجا بنویسه تا همه است? اده و ? یض ببریم
ممنون از حضورتون :)
مرگ من روزی فرا خواهد رسید...
-
-
Saturday 28 April 2007
# ADS
-
Saturday 28 April 2007
#2
مدیر کل سایت
وضعیت
- افلاین
0
پریشان کرده ای زل? ت که ویران خانه ام سازی.. ندانستی که من جغدم ز ویران خانه میسازم
از طر? یکی از دوستان
برای بهتر زندگی کردن باید بهتر دید ...!!!!
-
-
یار همیشگی
وضعیت
- افلاین
0
ای یگانه ی من
چگونه می خواهی به باد ? راموشی بسپارمت
چگونه می توانم آن نگاه را
آن آغوش گرم را
آن دست مهربان را
به باد دهم
خاطرات با تو بودن را
نمی توانم از یاد برم
نمی توانم از یاد برم
هنگامی که در کنارم بودی و من
احساس آرامش تمام وجودم را ? را می گر? ت
مرگ من روزی فرا خواهد رسید...
-
-
-
-
یار همیشگی
وضعیت
- افلاین
0
ای کاش می شد
ای کاش می شد بهش بگم چه قدر از بودنش در آرامشم.
ای کاش می شد هر وقت که بهش محتاجم در کنارم حسش کنم.
ای کاش می شد دستاش و بگیرم ومستقیم نگاش کنم و بهش بگم که دوسش دارم.
ای کاش می شد روزی برسه که هیچ مانعی برای رسیدن دو کبوتر نباشه.
ای کاش می شد ? اصله ای وجود نداشت
هیچ وقت نمی بخشم هیچ وقت ? اصله ها رو نمی بخشم ? اصله ی بین دستامون و
هیچ وقت نمی بخشم آدمایی رو که مانع شدن.
هیچ وقت نمی بخشم روزگارو که ما رو با هم آشنا کرد و باعث دوریمان از هم بود.
دست زمانه با ما چگونه تا کرد. چگونه مارو بازیچه دستاش قرار داد.
شاید ما هم به قصه ها تبدیل بشیم قصه های عاشقونه.
شاید من مثل شیرین و تو مثل ? رهاد.
اینها هم خواهد گذشت باید منتظر ماند منتظره تقدیر که سرنوشت برای من و تو چه خواهد نوشت
مرگ من روزی فرا خواهد رسید...
-
-
دوست خوب
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از h_r به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
مدیر کل سایت
وضعیت
- افلاین
0
? وق العاده بود... خدایی بیشتر از یه تشکر حقش بود یه پست هم براش بزنم... منتظر اشعار بعدی هستیم
برای بهتر زندگی کردن باید بهتر دید ...!!!!
-
-
یار همیشگی
وضعیت
- افلاین
0
آسمان با صدای بلندمی گرید
کودک با صدای بلند می گرید
رود با صدای بلند می نالد
باد با صدای بلند می نالد
چلچله با صدای بلند می خندد
کوه با صدای بلند می خندد
اما من!!!
نه بلند می گریم
نه بلند می نالم
نه بلند می خندم
من ? قط...
آهسته اشک می ریزم
آهسته می نالم
و هیچ گاه نمی خندم
مرگ من روزی فرا خواهد رسید...
-
-
-
-
Wednesday 16 May 2007
#10
یار همیشگی
وضعیت
- افلاین
0
در تنم چیزیست
نمی دانم این راز چیست
نمی دانم از کجا آغاز شد
نمی دانم پایانش کجا بود
غمگینم اما نمی دانم چرا
صورتم خیس است اما نمی دانم چرا
چه کسی باعثش بود
چه کسی بال کبوتر عاشق را شکست
چه کسی خواست ما تنها بمانیم
چیست در قلبم
که می ? شارد آن را
ن? س هایم به شماره اند
مرگ من روزی فرا خواهد رسید...
-
-
یار همیشگی
وضعیت
- افلاین
0
در زیر آب می دیدم کسی را
برای نجات یا? تن تقلا می کرد
پاهایش را محکم می کو? ت
دستانش را با تمام قوا تکان می داد
و من آرام می نگریستم
بدون هیچ حرکتی
او دست و پا می زد
و بیشتر از پیش ? رو می ر? ت
ولی من آرام آرام بالا می ر? تم
او در قعر تاریکی
و من روشنایی را به وضوح می دیدم
گرمای نور خورشید را حس می کردم
من بر روی آب شناور
ولی هیچ اثری از او نبود
مرگ من روزی فرا خواهد رسید...
-
کاربران زیر از sara به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
کاربر انجمن
وضعیت
- افلاین
0
--- قيامت زل? ستيز خاطره ها
مرا در قباي عطش گون سرنوشت
به پيش مي خوانند
كاشكي ها
داشتن ها
كمند خام ? ام طپش ها
شروعي از ترانه
مشتي خاك
? رار پاسخ
در پيچ ناتمام ...
بي نياز از غزلواره تا شده
گر يه هاي ما شدن
تو بودن
رخت بر استين باد بستن
انشائي شب شده
تار تنيده در ثبات
معنا خوردن
اجابت قصه ها
تملق پس ا? تاده ا? تاب
اه
سرايم بي اجر شده
رگهايم ملامت گون
دستهايم سيراب از تمام
قا? يه ام سوخت
ردي? تر شد
نوشيدن . خشك
اوار شد غروب ...
در جولان قدمهايم
ائينه غرق شد
پروانه يتيم.
1385/11/1 *ENDIRA *
( روزهاي خوبي را براي شما اهالي نت اهنگ ارزو دارم. خدا حا? ظ )
فكر اين كهنه غزل بود كه اغازم كرد
تا ابد در به در كوچه رندانم كرد
-
-
کاربر انجمن
وضعیت
- افلاین
0
--- پائيز مي بارد
اتش مي گيرم
? قر مي ? روشم
در تو قرباني مي شوم
و اندك پياله ام را
در ? ردائي دورتر
به تو مي سپارم
تا از من سيراب شوي
اي كاش ...
* ENDIRA *
10/10/85
فكر اين كهنه غزل بود كه اغازم كرد
تا ابد در به در كوچه رندانم كرد
-
-
کاربر انجمن
وضعیت
- افلاین
0
--- پشت پله هاي قوس دار شب
يه ستاره چيدم و
گذاشتم گوشه ي عكس يادگاري
شمع بهت كرد
لحظه اي خنديد
.
.
.
حالا من موندم
يه يادگاري سوخته و
اسموني كه
اه ...
يه ستاره اش كم.
* ENDIRA *
30/9/85
فكر اين كهنه غزل بود كه اغازم كرد
تا ابد در به در كوچه رندانم كرد
-
-
Thursday 9 August 2007
#15
دوست خوب
وضعیت
- افلاین
0
تو غروب سرد پاییز دل من به غم اسیره/از غم دوری چشمات داره گوشه ای می میره//توی باغ عشق تو من،یه گل شکسته ساقه ام/من همون شقایقم که غم تو باز شده داغم//برگی ام که باد غم ها منو از شاخه جدا کرد/چشم به راهی که مصیبت همیشه منو صدا کرد//داره خورشید دیگه میره شب جای اونو می گیره/دل من به نور چشمات همچو عاشقی ? قیره//تو شبای تیره ی باغ، تو رو روبروم می بینم/تو هنوز همون درختی ولی من روی زمینم//اگه من روی زمینم هنوزم تو رو می بینم/باز می شم خاک واسه ریشت تا بازم تو رو ببینم
hazrate_eshgh
اگه دوستان نظر بدن خوشحال می شم.
چون همسÙر عشق شدی مرد سÙر باش
هم منتظر Øادثه هم Ùکر خطر باش
-
2 کاربر برای این پست از hazrate_eshgh تشکر کرده اند:
-
Thursday 9 August 2007
#16
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:
علاقه مندي ها (Bookmarks)