0
«صنایع هر کشوری بنابر احتیاجات مادی و معنوی اسلوب فکر و درجه ی ذوق و شوق اهالی آن مرز و بوم بوجود می آید. پس چون پایه ی تمدن هر کشور هم روز به روز باید بالا رود ملتی که عاشق ترقی و پیشرفت است باید صنایع خود را تغییر دهد و با اسلوبی جدید صنایع خاصی برای خود ایجاد کند.
اهالی کشور ایران امروز در راه دیگری قدم می گذارند و کمال مطلوب دیگری را در نظر دارند و مایلند خود را به پای کشورهای درجه اول دنیا برسانند. بنابراین اغلب صنایع ما با اسلوب ناقصی که داشته قابل دوام نیست و باید راهی برای تجدد صنعتی و اصلاح صنایع باز کرد. شاید برخی تصور کنند موسیقی غیر از صنایع دیگر است و هر وقت احتیاج پیدا شد خود تغییر می کند. البته اینطور نیست زیرا ما امروز محتاجیم که موسیقی خود را اصلاح کنیم و تنها بدین وسیله صنعت مخصوص خود را نگهداری نماییم و اگر کسی این حس احتیاج را تشخیص ندهد تقصیر با اوست و باید متوجه باشد که امروز موسیقی ما نمی تواند در مقابل موسیقی فرنگی که روی شالوده ی علمی بنا شده دوام آورد و موسیقی فرنگی به تدریج نغماتی را که سالیان دراز با دلهای ما راز و نیازها داشته و هر یک خاطره ای از ایام گذشته ی ماست از بین خواهد برد. راست است که هروقت افکار تازه شد و درجه ی هوش و ذوق بالا رفت هنرهای زیبا هم رنگی تازه میگیرد و ترقی میکند و این تغییر طبیعتآ بوجود می آید ولی هرگاه حس کردیم که ما هم به تجدد و تحول و اصلاح موسیقی محتاجیم باید وسایل این کار را فراهم کنیم زیرا هر تجدد و اصلاحی راهنما می خواهد تا راه را از چاه تشخیص دهد.
اغلب جوانان امروز که به موسیقی فرنگی آشنا شده اند چون موسیقی ایرانی کمتر میشنوند و به مقتضای جوانی و حرارت و گرمی و سرور و بی خیالی دوره ی میل ندارند از شنیدن آواز همایون و شور کمی هم به تفکر مشغول شوند و چون چیز دیگری از موسیقی توقع دارند که ما نداریم بتدریج به موسیقی خود بی علاقه می شوند این است که شوقی برای به دست آوردن قطعات موسیقی «جاز»
که موسیقی عامیانه ی ساده ی فرنگی است پیدا کرده و متأسفانه از نواهای کلاسیک موسیقی اروپایی هم بی اطلاع اند و این بی خبری کم کم سبب میشود که ما موسیقی خود را از دست بدهیم و در مقابل از موسیقی کلاسیک اروپایی هم بهره ای نبریم و این کار عاقلانه نیست و رفع این نقص با موسیقی دانها است. »
عنوان تاپیک و و مطالب بالا همون چیزی هست که تو فصل بیستم کتاب نظری به موسیقی ایرانی آقای خالقی میخونیم...
من از مطالب بالا اینطور نتیجه گرفتم که اگر احساس کنیم که موسیقیمون نیاز به نو شدن داره (که اکنون هم این رو حس میکنیم) و انسان های با ذوقی هم داشته باشیم این نو شدن خودش خود به خود اتفاق میفته.
البته طبق گفته ی ایشون ما باید وسایل این نو شدن رو فراهم کنیم و البته این تجدد نیاز به راهنکا داره. خوب این راهنما کیه؟؟؟
تا این لحظه هم افراد زیادی بودن که سعی در اصلاح موسیقی داشتن و خیلی هاشون هم به اون صورت موفق نبودن. چرا؟؟؟ آیا این افراد راهنما نداشتن یا اینکه شناختی از موسیقی ایرانی نداشتن یا اون ذوقی که آقای خالقی در موردش صحبت کرده رو نداشتن؟؟؟
به نظرتون ما واقعآ اون چیزی رو که جوون ها میخوان رو تو موسیقیمون نداریم؟؟؟
اگه نداریم بهتر نیست اصلاح موسیقی رو از همینجا شروع کنیم و اون حرارتی که گفته شد رو ایجاد کنیم؟؟؟
اگه قصد داشته باشیم اینطور اصلاحاتی انجام بدیم به نظرتون به مشکل نمیخوریم؟؟؟(به گفته ی خیلی ها موسیقی ما غمگینه حالا این تجدد باعث شاد شدنش میشه. این شاد شدن مشکلی ایجاد نمیکنه؟؟؟)
به نظر شما اون غمی که تو اکثر کارها دیده میشه باعث تکراری شدن موسیقی ما نشده؟؟؟(و خود این تکرار نیاز به تغییر رو چند برابر میکنه)
حالا چطور تغییر ایجاد کنیم؟؟؟
علاقه مندي ها (Bookmarks)