0
![Not allowed!](images/buttons/down_dis.png)
![Not allowed!](images/buttons/up_dis.png)
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
هوالمعبود
درود بر دوستان نت آهنگی عزیز
من مدتهاست که شعر میگم. تقریبا" از زمانی که 11 ساله بودم برای دل خودم نوشتم.
خیلی خوشحالم که در جمع نت آهنگی ها هستم و به دلیل علاقه ی خاصی که به این انجمن و همه ی دوستان خوبم در نت آهنگ دارم، تصمیم گرفتم که شما رو به خودم محرم بدونم و نوشته هامو که حاصل تنهایی های من هستند، با شما قسمت کنم.
بسیار خرسند میشم که نظرات شما رو در مورد اشعارم بدونم.
اولین کاری رو که در اختیار شما دوستان خوبم قرار میدم شعریست با عنوان ساز زندگی.
امیدوارم مورد پسندتون واقع بشه.
شور می نواخت
صدایش را از دور می شنیدم
گویی غم هزاران سال را در سینه داشت
همایون پیامش را می شناختم
شتابان به سویش روانه شدم
پرسیدم :چند می فروشی سازت را؟
گفت:فروشی نیست، شنیدنی است.
گفتم: اینجا کسی نمی شنود
من هم می نواختم اما... نشنیدند
پرسید :چه می نواختی؟
گفتم: ماهور.
لبخند تلخی زد و رفت.
فریاد زدم: نگفتی سازت را چند می فروشی
گفت: به قیمت جان.
گفتم :جان قیمتی ندارد اینجا،
کالایی گرانبهاتر بگو
راهش را پیش گرفت.
نمی دانم چرا با من بیگانه بود!
پرسیدم :کجا می روی؟خانه ات کجاست؟
آهی کشید و گفت:چند می خری سازم را؟
باید بروم...
ویرایش توسط kiana.violin : Friday 17 September 2010 در ساعت 05:09 PM
خدا به من آموخته که زبانم ذکر، سکوتم فکر و نگاهم عبرت باشد. (حضرت مسیح)
Music Revolution by SHADMEHR's New Albume
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
زیبا بود... موفّق باشی
نیستی دارم دق می کنم نیستی دارم می پوسمعکساتو من یکی یکی برمی دارم می بوسم
Thumbs Up/Down |
Received: 122/2 Given: 4/1 |
بسیار زیبا و با احساس بیان شده احسن بر احساس زیبای شما
![]()
شعر رديف و قافيه نميخواهد بوي آغوش تو هر ديوانه اي را شاعر ميكند ....
www.elyasa.blogfa.com سایت اشعار الیاس
Thumbs Up/Down |
Received: 4/0 Given: 0/0 |
درود به تو .
جالب سروده شده بود و با مهارت
دنيا رو شبيه بينش خودمون نبينيم ، بينش خودمون رو شبيه واقعيات دنيا كنيم .
Thumbs Up/Down |
Received: 9/0 Given: 0/0 |
سلام
مرسی کیانا جان زیبا بود... بازم از اشعارت برامون بذار اینجا
شاد باشی و پیروز :)
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
گذشته ی نایافتنی
از من چه میخواهید؟
من شما را به دست فراموشی سپرده ام.
روزهای تیره، روزهای تار!
من خود پا بر زمین ننهادم
مرا از اوج آسمان ها گرفتند
ودر قعر ظلمت رهایم ساختند
به من گفتند:بساز!
ولی چه می ساختم؟
گذشته ای را که از من گرفته بودند ،برای آینده؟
چگونه ممکن بود؟
چگونه می توانستم به پرواز درآیم؟
بال هایم را شکسته بودند.
گفتند :بساز!
نمی دانستم باید چه بسازم
آنجا چیزی برای ساختن نبود
هرچه که بود ویرانه بود.
گفتند:ویرانی ها را بساز!
برخاستم، با نومیدی ،با تنهایی
بال هایم را رها کردم
ظلمت را پشت سر گذاشتم
و خود را در گذشته یافتم!
پاییز 88
خدا به من آموخته که زبانم ذکر، سکوتم فکر و نگاهم عبرت باشد. (حضرت مسیح)
Music Revolution by SHADMEHR's New Albume
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)