0
رامتین جان دوست من خیلی حال کردم مخصوصا با اون متن اول !
شعرتون خیلی برام جالب بود
از دل بود به دل نشست
معنای سبکی هم نداشت
باید تعمل می کردی تا مفهوم کامل رو بفهمی
من که خیلی حال کردم
ممنون که من رو دعوت کردید دوست منرامتین جان واقعا لذت بردم از مضمون و محتوای شعر زیبات...
راستش اینکه دوستان راجع به ردیف و وزن و در کل ظاهر شعر ایراداتی میگیرن خیلی خوبه اما من شخصا به وزن و عروض شعر زیاد اهمیت نمیدم چون خیلی دست و پا گیره!!!
مهم محتوای و معنی شعره که شعر شما هم از این نظر خیلی خوب بود.
موفق باشید...
جل الخالق ! من که توش معنی ای پیدا نمی کنم .
میگن یه بار شاهی با یکی از شعرایِ دربارش شرط بندی می کنه سرِ شعرِ بی معنی گفتن . قرار میشه که اون شاعر یه شعری بگه که هیچ معنایی نداشته باشه ، امّا شعر باشه و بی نقص! و قرار میشه که به ازای هر بیت شعر بی معنایی که بگه ، سکّه ای زر بگیره و در ازای هر بیت شعرش که معنا داشته باشه ، دندانی از او رو بکنن و به سرش بکوبند . خلاصه که کلّی زر می گیره و چند تا دندون رو هم از دست میده ! چند بیت از اون شعر اینه :
اگر عاقلی بخيه بر مو مزن / به جز پنبه بر نعلِ آهو مزن
سویِ مطبخ افكن رهِ كوچه را / منه در بغل آشِ آلوچه را
كه نعل از تحمّل مربّا شود / به صبر ، آسيا كهنه حلوا شود
زافسارِ زنبور و شلوارِ ببر / قفس مي توان ساخت ، امّا به صبر !
ظاهرا اسمِ اون شاعر ، خواجه هدایت الله مشرف اصفهانی بوده .
امّا خودمونیم ها ، شعرِ من از این بابا بی معنی تره !
علاقه مندي ها (Bookmarks)