0
![Not allowed!](images/buttons/down_dis.png)
![Not allowed!](images/buttons/up_dis.png)
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
ویاهای من قریه ایست قدیمی
تو مشتی سایه اما صمیمی
قریه من به جای فولاد
چشمه رو می پرستید چشمه رو می پرستید
قریه من خوب و صمیمی
دلچسب و زیبا شعری قدیمی
اما دستی زرد آمد ز دوزخ
آتش زد بر این قریه من
با مشتی فولاد چشمه رو دزدید
بردش به سایه دادش به خورشید
قریه من رویای من بود
اون چشمه خوب دنیای من بود
. . .
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
منبع تمامی پست ها ایران ترانه هستش... آلبوم دو تا چشم سیاه داری
. . .
Thumbs Up/Down |
Received: 1/0 Given: 0/0 |
چه می شد که مرزی نبود
برای نثار محبت
و انسان کمال خدا بود چرا نه
چه می شد که نبض گل سرخ
طپش های هر قلب عاشق
وعشق آخرین حرف ما بود چرا نه
چه می شد که دست من و تو
پل محکم عشق می شد برای تمامی دنیا
و دنیا پر از شوق پروانه ها بود
و جنگل رهاورد گل دانه ها بود
چرا نه چرا نه
چه می شد که اندوه ما را
شبی باد همراه می برد
و فردا هوایی دگر داشت
گل مهربانی به بر داشت
چه می شد که خواب گل ناز
به رویای ما رنگ میزد
و رویا همان زندگی بود
چرا نه چرا نه
و دل شیشه غصه بر سنگ میزد
چه می شد که انسان عاشق
دلش پروانه می شد
و دنیا پر از بال بود چرا نه
وبا عشق می ماند با عشق می خواند
چه می شد که انسانکمال خدا بود
چرا نه چرا نه
چه می شد بلوغ ستاره
فضای شب تیره زندگی را
پر از شعر خورشید می کرد
چه می شد فروغ سپیده
کویر همه آرزوی ما را
گلستانی از عشق و امید می کرد
چه می شد که هو هوی مرغ شباهنگ
دل صخره و کوه را آب می کرد
و دریا حریم غم و غصه هاشو
گذرگاهی از عشق مهتاب می کرد
چرا نه چرا نه
Show me the way
Take me to love
Things only heard now I want to feel
My soul caressed by silken breeze
Whisper secrets to listening trees
Show me that world
Take me to love
Show me the way
Thumbs Up/Down |
Received: 1/0 Given: 0/0 |
اگه تو پیشم نیای
دنیا رو غمگين می بینم
پشت این غبار اشک
عشقمو ویرون می بینم
میدونم یه روز میای
بازم کنارم میشینی
پرده ی اشکو تو چشام
تو فراوون می بینی
یاد اون روز اول
پیشم تو ایوون نشستی
اون عهدی رو که بستی
پیمونشو شکستی
اگه تو پیشم نیای
دنیا رو غمگین می بینم
پشت این غبار اشک
عشقمو ویرون می بینم
بی تو ابرای خسته
به گلدونا آب نمیدن
یاد گلهای تشنه
به چشمونم خواب نمیدن
دلم تو انتظاره
بازم بهونه میگیره
برای دیدن تو
ازم نشونه میگیره
اگه تو پیشم نیای
دنیا رو غمگین می بینم
پشت این غبار اشک
عشقمو ویرون می بینم
اگه تو پیشم نیای
به گلدونا آب نمیدم
توی ایوون خونه
هیچ کسو من راه نمیدم
گلهای عشقمونو
رو شاخه پرپر می کنم
این دل غمزده رو
همیشه زندون می کنم
Show me the way
Take me to love
Things only heard now I want to feel
My soul caressed by silken breeze
Whisper secrets to listening trees
Show me that world
Take me to love
Show me the way
Thumbs Up/Down |
Received: 1/1 Given: 0/0 |
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]پشت این پنجره ها دل می گیره
غم و غصه دلو تو میدونی
وقتی از بخت خودم حرف میزنم
چشام اشک بارون میشه تو میدونی
عمریه غم تو دلم زندونیه
دل من زندون داره تو میدونی
هر چی بهش میکم تو آزادی دیگه
میگه من دوست دارم تو میدونی
می خوام امشب با خدام شکوه کنم
شکوه های دلمو تو میدونی
بگم ای خدا چرا بختم سیاس
چرا بخت من سیاس تو میدونی
پنجره بسته میشه شب میرسه
چشام آروم نداره تو میدونی
اگه امشب بکذره فردا میشه
مگه فردا چی میشه تو میدونی
عمریه غم تو دلم زندونیه
دل من زندون داره تو میدونی
هر چی بهش میکم تو آزادی دیگه
میگه من دوست دارم تو میدونی
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
Thumbs Up/Down |
Received: 1/1 Given: 0/0 |
آدمک
چون سایه های بی امان
بازیچه ی دست زماندر این دنیا ماندم چنانافسرده و حیرانسرگشته و نالانچون آ دمک زنجیربر دست و پایماز پنجه ی تقدیرمن کی رهایمای که تو، دادی جانمگو به من تا کی بمانمآدمی چون آدمکمخلوقی سرگردانچون آدمک زنجیربر دست و پایماز پنجه ی تقدیرمن کی رهایم
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
Thumbs Up/Down |
Received: 1/1 Given: 0/0 |
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
وقتی که ، دستای باد ، قفس مرغ گرفتارو شکست ، شوق پروازو نداشت
وقتی که چلچله ها ، خبر فصل بهارو می دادن ، عشق آوازو نداشت
دیگه آسمون براش ، فرقی با قفس نداشت
واسه پرواز بلند ، تو پرش هوس نداشت
شوق پرواز ، توی ابرا ، سوی جنگلای دور
دیگه رفته از خیال اون پرنده صبور
اما لحظه ای رسید ، لحظه پریدن و رها شدن ، میون بیم و امید
لحظه ای که پنجره ، بغض دیوارو شکست
نقش آسمون صاف ، میون چشاش نشست
مرغ خسته پر کشید و افق روشنو دید
تو هوای تازه دشت ، به ستاره ها رسید
لحظه ای پاک و بزرگ ، دل به دریا زد و رفت
با یه پرواز بلند تن به صحرا زد و رفت
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)