آلبوم پریچه(سفر)
پریچه
می خونم به هوای تو پریچه، چقدر خالیه جای تو پریچه
دلم کرده هوایت وای پریچه، دلم تنگه برایت
تو را می طلبم لحظه به لحظه، تویی تاب و تبم لحظه به لحظه
چشمهات شهر منه یه شهر قصه است، برای هر شبم لحظه به لحظه
تو از هزار یک شبی پریچه، به جز تو زندگی هیچه پریچه
یه دنیا همه هیچه وای پریچه، دنیام بی تو هیچه
من از نگاه تو شب و شناختم، غزل دیدم و عاشقونه ساختم
تو هر بیت غزل قصه چشمهات، دلم قافیه شد قافیه باختم
شب چشم تو قیمتی ترینه، به انگشترر عمر من نگینه
همه دنیای من فقط همینه، همین شرقی ترین شب زمینه
تو معجون گل و مخمل و نوری، پریزاده قصه های دوری
تموم قصه ها بی تو می میرند، که تو حوصله یک سنگ صبوری
کفتر کاکل بسر
کفتر کاکل به سر وای وای
این خبر از من ببر وای وای
بگو به یارم، نکن آزارم
بگو برگرده، چشم به راهشم من
خاطر خواهشم من
من برات هر چی می گفتم همه از دل بود
تو برام هر چی می گفتی همه باطل بود
رسم
این چه رسمیست که تو ناز کشی یک طرفه
این نشد کار که من ناز کشم یک طرفه
عین ظلم است که تو مست خرامان باشی
من به خواری حقارت برسم یک طرفه
نازنینم این چه رسمیست این چه رسمیست
این چه رسمیست که تو عاشق خود باشی و من
در غم سستی پیمانه تو پرپر بزنم
این که گفت که تو غرق هوس بازی خویش
منه عاشق به دل غم زده خنجر بزنم
این که گفت که من خسته ترین باشم و تو
غافل از آتش افروخته در سینه من
این چه کاری است که من مهر تو بر دل گیرم
تو شب و روز بگیری ز دلت کینه من
آرزو
آرزو داشتم، آرزو داشتم، یار من تو باشی
چراغ شام تار من تو باشی
حالا دونستم که دنیا پرستی
خوردی شراب دورنگی و مستی
وای وای، وای از این دنیا
حیف حیف، حیف از این دنیا
شاه دخترون
شاه دخترون دختر، گل بسر سرون دختر
برده اون نگاه تو، عقل و هوش من از سر
ای گل گلستانم، ای نو گل بستانم
چشمان سیاه تو، آتش زده بر جانم
این دل سرکش من تاب و توان نداره
برای دیدن تو همیشه بیقراره
اگه پیش من بیایی دل دیگه غم نداره
صفای اشک
نه از آشنایان وفا دیده ام، نه در باده نوشان صفا دیده ام
ز نامردمیها نرنجد دلم، که از چشم خود هم خطا دیده ام
به خاکستر دل نگیرند شراب، من از برق چشمی بلا دیده ام
وفای تو را نازم اشک غم، که در دیده عمری توتر را دیده ام
طبیبا مکن منعم از جام می، که درد درون را دوا می کند
حریم خدا شد چه شبها دلم، که خود را ز عالم جدا دیده ام
ازآن رو نرود سرشکم ز چشم، که در قطره هایش خدا دیده ام
برو صاف شو تا خدا بین شوی، ببین من خدا را کجا دیده ام
دلسوخته
دلسوخته تر از همه سوخته گانم
از جمع پراکنده رندان جهانم
در صحنه بازیگری، کهنه دنیا
عشق است این کهنه قمار من بازیگر آنم
با آن که غم باخته در وادی عشقم
بازنده ترین هست در این جمع نشانم
ای عشق، از تو زهر است به کامم
دلسوخت، تن سوخت، ماندن حرامم
عمریست که می بازم و یکبار ندارد
اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم
ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت
بگذار ببارد به سرم سنگ مصیبت
من زنده از این جرمم و تو ذبح مجازات
مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت
باید که ببازم، با درد بسازم
من در به در عشقم و رسوای جهانم
چون سایه به دنبال سر عشق روانم
او کهنه حریف منو من کهنه حریفش
سرگرم قماریم و او رو سر جانم
سفر
سفر کردم که از عشقت جدا شم
دلم می خواست دگر عاشق نباشم
ولی عشقت تو قلبم مونده، ای وای
دل دیوونمو سوزونده ای دل
هموزم عاشقم، دنیای دردم
مثل پروانه ها دورت می گردم
سفر کردم که از یادم بری، دیدم نمیشه
آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه
غم دور از تو موندن، یه بی بال و پرم کرد
نرفت از یاد من عشق، سفر عاشق ترم کرد
هموز پیش مرگتم من، بمیرم تا نمیری
خوشم با خاطراتم، اینو از من نگیری
دلم از ابر و بارون به جز اسم تو نشنید
تو مهتاب شبونه فقط چشمم تو رو دید
نشو با من غریبه مثل نا مهربونها
بلا گردون چشمهات زمین و آسمونها
می خواهم برگردم اما می ترسم، می ترسم، بگی حرفی ندارم
بگی عشقی نمونده، می ترسم بری تنهام بزاری
تو رو دیدم تو بارون، دل دریا تو بودی
تو موج سبز سبزه، تو صحرا تو بودی
مگه میشه ندیدت، تو مهتاب شبونه
مگه میشه نخوندت، تو شعر عاشقونه
خالق
ای خالق هر قصه من این منو این تو
بر ساز دلم زخمه بزن این منو این تو
هر لحظه جدا از تو برام ماهی و سالی
با هر نفسم داد می زنم جای تو خالی
منم عاشق ناز تو کشیدن
به خاطرت از همه بریدم، تنها تو رو دیدم
منم عاشق انتظار کشیدن
صدای پات و از کوچه شنیدم، تنها تو رو دیدم
تو اون ابر بلندی که دستهات، شفای شوره زاره
تو اون ساحل دوری که هر موج، به تو سجده میاره
تو فصل سبز عشقی که هر گل بهاره، از تو داره
اگه نوازش تو نباشه، گل گلخونه خاره
ساده دل
یه عمره که دل ای دل، رمیدی و رموندی
کبوترهای عشق و یکی یکی پروندی
هم منو خسته کردی، هم خوت و سوزوندی
عجب ساده ای ای دل
واسه سوختن و پر پر زدن آماده ای ای دل
هرکجا که غمی بود، ای دل تو شکستی
یک عمر که ای دل، تو غصه پرستی
تو هر شب و هر روزدنبال حقیقت
من عاشق دنیا، یار می و مستی ای دل
در مجمع خوبان بیهوده نشستی
با چشم خماری عهدی که نبستی
هرگز نرسوندی ما رو تو به مقصود
چی فهمیدی آخر از عالم هستی ای دل
من مست تمنا، تو همزه درویش
من خیره سر و تو، دنبال ره خویش ای دل
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید][ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
علاقه مندي ها (Bookmarks)