خيلي ها معتقد ند که ويولن يک ساز غربي است و به خاطر همين ...
به اين حرف ها اعتنا نکن .
ولي سال ها بود که به خاطر همين برداشت ويولن از موسيقي ايران حذف شد .
من هميشه گفته ام با اين گونه حرف ها به شدت مخالفم . بي انصافي است که بگوييم تمامي آن چه صرفأ از نقشه جغرافيايي ما بيرون است با ما بيگانه است. ما ويولن را جذب کرده ايم به خاطر اين که زمينه جذب آن وجود داشته است. اگر ويولن در موسيقي ما جايي باز کرده است علتش اين است که به خوبي تونسته خود را با موسيقي ما تطبيق بدهد . من ساز را يک وسيله براي بيان احساسات نوازنده مي دانم. ببينيد اگر شما يک ملودي غربي را با کمانچه و تار بزنيد باز هم مي توانيد بگوييد که تار و کمانچه چون غربي زدند غربي هستند ؟
صداي ساز معرف مليت ساز نيست. ويولن صد سال است که به ايران آمده و در اين فرهنگ ريشه دوانيده است و پسند مردم را به همراه داشته به طوري که نمي توان آن را از مجموعه موسيقي ايراني حذف کرد ، البته متاسفانه همان طور که اشاره کرديد چند سالي از طرف برخي کوشش هايي براي حذف اين ساز از گستره موسيقي ملي انجام شد که خوشبختانه ديديد که اين کوشش ها بي ثمر بود .
در آن سال ها براي من و براي ديگراني که مثل من فکر ميکردند پرسش هايي وجود داشت که عموما بي جواب ماند . مثلا ما را به اين خاطر که ويولن مي زديم غرب زده مي ناميدند حالا چرا خودم هم نمي دانم آموزش ويولن را در هنرستان قدغن کردند . اصلا اين ساز را با همه امکانات و ظرفيت هايش از صحنه اجرا هم کنار گذاشتند . من ابتدا اين موضوع را نمي دانستم . چند قطعه در ماهور و همايون ساخته بودم . براي دريافت مجوز ضبط و پخش به مرکز سرود و آهنگهاي انقلابي مراجعه کردم و در کمال تعجب ديدم که کارم مورد تصويب قرار نگرفت. آنها به من گفتند ويولن قدغن است. برويد قيچک يا کمانچه بنوازيد ؟ من که پيش از اين برخورد فکر ميکردم که با تغييراتي که در مديريت امور موسيقي ايجاد شده است شرايط بهتر از گذشته است و مرکز سرود ، مرکزي براي جذب آهنگسازان اصيل است و مسئولان اين مرکز مي توانند زمينه را براي درخشان ترين برنامه ها و موسيقي مهيا کنند ، خشکم زد ، گيج شدم ...
چه واکنشي در برابر آن ها نشان داديد ؟
هيچي . خيلي آرام و مودبانه از مرکز بيرون آمدم . البته مطمئن بودم که آنها روزي به
اشتباه خود پي مي بردند . به همين خاطر قطعاتي را که ساخته بودم کنار گذاشتم و به آموزش ويولن هم چنين ساختن و آماده کردن (براي کنار گذاشتن) قطعات جديد پرداختم .
هيچ موقع به پيشنهاد آنان عمل نکرديد که گفتند به جاي ويولن کمانچه بنوازيد ؟
نه . البته نه اين که با کمانچه مخالف باشم . هر سازي شخصيت ويژه خود را دارد. آنها ميگقتند که براي تقويت کمانچه (ساز ملي) بايد ويولن (ساز غربي) را کنار بگذاريم . ولي من هميشه با سياست اين به جاي آن مخالف بودم . به نظر من هم اين بايد باشد هم آن .
يعني شما با آنها که خواستار حذف کمانچه هستند مخالفيد ؟
بله . کاملا . کمانچه صداي بسيار مطبوعي دارد . برويد به زار هاي استاد بهاري و شاگردانش مراجعه کنيد تا پي به قدرت اين ساز ببريد . البته منکر ضعف ها و نارسايي هاي اين ساز در اجراي قطعات موسيقي ايراني نيستم . ولي معتقدم به جاي اين که آن را از سر خودمان باز کنيم بايد ضعف ها و نارسايي هاي آن را بشناسيم و براي رفع آنها تلاش کنيم .
خود شما در اين زمينه چه کوششي داشته ايد؟
من سالها با استاد ابراهيم قنبري مهه در اين زمينه همکاري داشته ام که ميتوانيد از خود استاد بپرسيد. البته گرفتاري هاي زياد من مانع از اين شد که تمام تلاش و ذهنم را معطوف به اين قضيه کنم ... اين را هم بگويم که تا جايي که قدرت داشتم براي بازگشت مجدد ويولن تلاش کردم . مخصوصا در زمان مديريت آقاي کلهر . ايشان هم خيلي تلاش کردند که اين ساز مجددا احيا شود و نوازندگي آن در مراکز آموزشي مثل هنرستان و دانشگاه و ... تدريس شود که اگر غير از اين باشد ضربه بزرگي به موسيقي ما مي خورد . اجازه بدهيد که از آقايان که همواره ميخواهند ساز مخالف بزنند بپرسم که آيا نمي دانيد که نوايي که ساز به گوش مي رسد مهم است نه شکل ظاهري آن ؟ آيا نميدانيد که بزرگترين استادان مورد تاييد (خاصه اهل فن و مردم عادي) مثل صبا و ياحقي ، خالدي، تجويدي و ... نوازنده همين ساز بودند و با همين ساز توانستند اين همه ملودي بکر و دلنشين خلق کنند . چه قدر خوب بود که به جاي اين گونه مخالفتها که نتيجه اي جز به هدر رفتن نيروها نداشته به مسائل مهم تري پرداخته مي شد .
علاقه مندي ها (Bookmarks)