مشاعره

[Padma]

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت

[faramarzlotfy]

تا کی به تمنای تو وصال یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

[sarveazad]

هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را ایینه عبرت دان

[morteza3164]

نقابی بر افکن ز پی امتحان را

که تا بینی از جان لبالب جهان را

چو در جلوه آیی بدین شوخ و شنگی

برقص اندر آری زمین و زمان را

([ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید])

[faramarzlotfy]

ای ماه من ای میر من
ای کعبه و ای پیر من
بگذر که خواهم بگذری
باز از سر تقصیر من

[Padma]

نمیدانم چه میخواهم بگویم،زبانم در دهانِ باز بسته ست
درِ تنگ قفس باز است و افسوس دو بال مرغ آوازم شکسته ست

[sarveazad]

نمیدانم چه میخواهم بگویم،زبانم در دهانِ باز بسته ست
درِ تنگ قفس باز است و افسوس دو بال مرغ آوازم شکسته ست

تن ادمی شریف است به جان ادمیت
نه همین لباس زیباست نشان ادمیت

[Padma]

تیر را قوّت پرهیز نباشد ز نشانه
مرغ مسکین چه کند گر نرود در پی دانه؟
پای عاشق نتوان بست به افسون و فسانه...

[m_rv_2008]

هان اي دل عبرت بين از ديده نظر كن هان
ايوان مداين را آيينه عبرت دان
------------------------------------------
اين رو پشت كتاباي تاريخ دبيرستانمون نوشته بود. تاريخ ايران از آغاز تا صفويه.

[sarveazad]

هان اي دل عبرت بين از ديده نظر كن هان
ايوان مداين را آيينه عبرت دان
------------------------------------------
اين رو پشت كتاباي تاريخ دبيرستانمون نوشته بود. تاريخ ايران از آغاز تا صفويه.

بله. شما مشکلی تو این شعر دیدید؟

- - - Updated - - -

تیر را قوّت پرهیز نباشد ز نشانه
مرغ مسکین چه کند گر نرود در پی دانه؟
پای عاشق نتوان بست به افسون و فسانه...

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام اشنایان بنوازد اشنا را

[ckakavak]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

[sarveazad]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

اگر ان ترک شیرازی بدست ارد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

[Padma]

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست

[sarveazad]

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست

ترحم بر پلنگ تیز دندان
ستمکاری بود بر گوسفندان

[EleNaz]

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق / برو ای خواجه عاقل هنری بهتر ازین

[sarveazad]

نردبان این جهان ما و منی است
عاقبت این نردبان بشکستنی است
لاجرم هرکس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست