یک بیت برای نفر بالایی

[nabegheh95]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

[homa f]

رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد

[sara]

هر دل که رهین تن بود اودل نیست
در عالم دل خبر ز آب و گل نیست
راهی نبود که او بمنزل نرسد
جز راه محبت،که در او منزل نیست

[موفقیت online]

شوخی مکن که مرغ دل بی قرار من
سودای دام عاشقی از سر به در نکرد

[akanani]

به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست

[sara]

من از تو جز تو نخواهم،که در طریقت عشق
بغیر دوست تمنا ز دوست،رسوائی است

[akanani]

ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

[sara]

از آن پنهان نمایم آتش خویش
که می ترسم دل آتش بسوزد

[akanani]

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

[sara]

در روی تو دل به ما نمی ماند
در راه تو سر زپا نمی ماند

[موفقیت online]

ساقیا جام میم ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد

[sara]

بیا تا سری در سرخم کنیم
من و تو،تو و من،همه گم کنیم

[موفقیت online]

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها

[akanani]

آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست

[sara]

دیده بر دوز از خودواورا ببین
خود مبین اندر میان،اورا نگر

[homa f]

بیا که با تو بگویم غم ملالت دل
چراکه بی تو ندارم مجال گفت و شنود