0
![Not allowed!](images/buttons/down_dis.png)
![Not allowed!](images/buttons/up_dis.png)
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
Thumbs Up/Down |
Received: 5/2 Given: 0/0 |
آن زَمان کـــه دُنیــا را می گـُـذارم کِنـــار زانـــوهایــَم را بَغــل می کنم ..!
و ...
مــرگِ تدریـــجیِ ســـایــه هــایی که روی دیـــوار می رقـــصــــند ...
کُنــج اتــاق هم اَجـَـل امانـِشـــان نمی دهــد...!
دیـــوارهــا جِــلو میکشـــند تا قبــله ام را تنگ تر کنــنــد ;
افــســوس , که فــقـط قـاب ِ عـکس تو را به من نــزدیـک تر می کنــند !
![]()
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
آسمان هر شب به ماه خویش نازد می نداند... تا سحرگه خفته با یک آسمان مه در زمینم
Thumbs Up/Down |
Received: 120/8 Given: 31/15 |
به نیوتن بگویید هر عملی را عکس العملی نیست که اگر بود اینهمه عاشقانه های من بی جواب نمی ماند.
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن
Thumbs Up/Down |
Received: 25/0 Given: 48/0 |
من از عطرِ آهستهی هوا می فهمم
تو بايد تازهگی ها
از اينجا گذشته باشی.
گفتوگویِ مخفی ماه وُ
پردهپوشیِ آب هم
همين را می گويند.
ديگر نيازی به دعای دريا نيست
گلدانها را آب دادهام
ظرفها را شستهام
خانه را رُفت و رو کردهام
دنيا خيلی خوب است،
بيا!
علامتِ خانهبودنِ من
همين پنجرهی رو به جنوبِ آفتاب است،
تا تو نيايی
پرده را نخواهم کشيد.
Thumbs Up/Down |
Received: 5/2 Given: 0/0 |
قایقت می شومبادبانم باشبگذار هرچه حرف پشت مان می زنند مردمباد هوا شوددورترمان کند !
Thumbs Up/Down |
Received: 5/2 Given: 0/0 |
گفتی که:
"چو خورشید٬ زنم سوی تو پر٬
چون ماه ٬ شبی می کشم از پنجره سر!"
اندوه٬ که خورشید شدی٬ تنگ غروب!
افسوس٬ که مهتاب شدی٬ وقت سحر!
فريدون مشيري
Thumbs Up/Down |
Received: 120/8 Given: 31/15 |
چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغي که نمی بینی دردی که نمی دانی
دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی
ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی
رهی معیری
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن
Thumbs Up/Down |
Received: 29/1 Given: 41/0 |
شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟
بگفت ای هوادار مسکین من
برفت انگبین یار شیرین من
چو شیرینی از من بدر میرود
چو فرهادم آتش به سر میرود
همی گفت و هر لحظه سیلاب درد
فرو میدویدش به رخسار زرد
که ای مدعی عشق کار تو نیست
که نه صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استادهام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
همه شب در این گفت و گو بود شمع
به دیدار او وقت اصحاب، جمع
نرفته ز شب همچنان بهرهای
که ناگه بکشتش پری چهرهای
همی گفت و میرفت دودش به سر
همین بود پایان عشق، ای پسر
ره این است اگر خواهی آموختن
به کشتن فرج یابی از سوختن
مکن گریه بر گور مقتول دوست
قل الحمدلله که مقبول اوست
اگر عاشقی سر مشوی از مرض
چو سعدی فرو شوی دست از غرض
فدائی ندارد ز مقصود چنگ
وگر بر سرش تیر بارند و سنگ
به دریا مرو گفتمت زینهار
وگر میروی تن به طوفان سپار
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
Thumbs Up/Down |
Received: 417/2 Given: 318/1 |
دیگر بهار در سبد روزگار نیستدیگر «قرار» نیست ، نه ! دیگر قرار نیست!شادم که زود می گذرد شادی ام ولیغم می خورم که هیچ غمی ماندگار نیست!از یاد رفت غرش شیران بیقرارآهوی چشم های تو در بیشه زار نیست!بگذار در غبار فراموشمان کنند !این سینه را تحمل سنگ مزار نیست!اقرار عشق راه به انکار می برداین کفر جز عبادت پروردگار نیست!
فاضل نظری
Thumbs Up/Down |
Received: 11/1 Given: 1/0 |
در جهان ِ شبيه سازي تو
مرگ بي وقفه زندگي مي ساخت
تابع ِ كشور دلت بودم
گرچه من را به رسميت نشناخت
جاي نام تو در دل ِ تنگم
جاي نام ِ تو در ادامه ي من
سال ها رفته است شيطاني
« توي جلد ِ شناسنامه ي من ! »
بي هويت تر از مسيح شدم
يك جــُـدا مانده و قرينه ي تو
روي بوم ِ زمين كشيده شدم
چون صـــليــبي به روي سينه ي تو !
مثل يك رود از دل چشمه
راه افتاده ماه ، در چشمم
مثل گويي سپيد مي افتد
اتفاقي سياه در چشمم
تو ولي نيستي كه پاك كني
لكه هاي بزرگ ِ ننگم را
تو ولي نيستي كه بشكافي
با دو تا بوسه قلب ِ سنگم را !
طاقت طعنه هاي سنگين و
گريه هاي دوباره را دارم
صفر ، نــُــه ،
يازده ، سه تا نقطه (0911…)
من هنوز اين شماره را دارم !
عشق ، اشغال بود از اوّل
پشت ِ خط مـُــقـــدَم ِ لب هات
مي روم دستمال بردارم
ماه تب کرده است در شب هات!
پس کمی منتظر بمان ... تا مرگ
خبرم را بياورد ...
محبوب !
آسمانت هميشه باراني
خانه ات سبز ، شعرهايت خوب
Thumbs Up/Down |
Received: 120/8 Given: 31/15 |
تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان
انتظار همه را نیز به آخر برسان
همه پروردهی مهرند و من آزردهی قهر
خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان
لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد
به جگرسوختگان داغ برابر برسان
مَردم از ماتم من شاد و من از غم خشنود
شادمانم کن و اندوه مکرر برسان
مرگ یا خواب؟! چقدر این دو برادر دورند
مژدهی وصل برادر به برادر برسان
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن
Thumbs Up/Down |
Received: 96/0 Given: 0/0 |
من وتو
وعشقی سرشار
نم نم خنکای مهربانی در ظهر تابستان
من وتو
وعشقی لطیف
چک چک باران در کویر تشنه
یک بوسه از منقار روز
وشکفتن خورشید از دهان شب
ویافتن
هویتی تازه از تماس دو دست
اینک من هستم
اغشته به مهر تو
که از صخره های پیکرت
جوانه میزنم
دوستت دارم ادعای کمی نیست - یاازاین حرفهای دم دستی - کوچه بازار- گفتنش را ازتمام وجودخودت مایه بگذار
Thumbs Up/Down |
Received: 120/8 Given: 31/15 |
زندگی آرام است مثل ارامش یک خواب بلند زندگی شیرین است مثل شیرینی یک روزقشنگ زندگی رویایی است. مثل رویای یک کودک ناز زندگی زیبا است مثل زیبایی یک غنچه ی باز زندگی تک تک این ساعت هاست…زندگی چرخش این عقربه هاست زندگی راز دل مادر من .. زندگی گرمی دست پدر است.. زندگی مثل زمان در گذر است
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن
Thumbs Up/Down |
Received: 58/1 Given: 4/0 |
عشق تو آتش جانا زد بر دل من بر باد غم داد آخر آب و گل من
روي تو چون ديده دل بهتر ز ليلي شد بند زنجير دام مجنون دل من
وصل تو مشكل مشكل ، جان دادن آسان يارب كن آسان اسان، اين مشكل من
Thumbs Up/Down |
Received: 96/0 Given: 0/0 |
آمده اي که راز من بر همگان بيان کني
و آن شه بي نشانه را جلوه دهي نشان کني
دوش خيال مست تو آمد و جام بر کفش
گفتم مي نمي خورم گفت مکن زيان کني
گفتم ترسم ار خورم شرم بپرد از سرم
دست برم به جعد تو باز ز من کران کني
ديد که ناز مي کنم گفت بيا عجب کسي
جان به تو روي آورد روي بدو گران کني
گنج دل زمين منم سر چه نهي تو بر زمين
قبله آسمان منم رو چه به آسمان کني
دوستت دارم ادعای کمی نیست - یاازاین حرفهای دم دستی - کوچه بازار- گفتنش را ازتمام وجودخودت مایه بگذار
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)