0
![Not allowed!](images/buttons/down_dis.png)
![Not allowed!](images/buttons/up_dis.png)
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
نــه خــرابــات خــیــک و کــاســه و مـی
نـــه خــرابــات چــنــگ و بــربــط و نــی
آن خـــــرابـــــاتـــــهـــ ـای بــــی ره و رو
بـــر خـــرابـــاتـــیـــان گـــم شـــده پــی
گـــر در آن کـــوچـــه بـــاریـــابـــی تـــو
کــی از آن کــوچــه بــاز گــردی، کــی؟
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
Thumbs Up/Down |
Received: 373/0 Given: 166/0 |
یارب چها به به سینه ی این خاکدان در است
کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را
شهریار - داغ لاله
سقوط تاوان پریدن با بعضی هاست...
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
اوحـــدی بـــا کـــســـی نـــمـــیگـــویــد
نــام آن بــت، کـه نـازکـش خـویـیـسـت
چــون ازو نــیــســت مــیشـوم هـر دم
تــا ز هــســتــی مــن ســر مــویــیــســت
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
Thumbs Up/Down |
Received: 468/0 Given: 343/0 |
تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم
صد بهارم نقش زد بر پرده ی گل پوش چشم
مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست
خفته ای چون روشنایی گرچه در آغوش چشم
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
مـن بـه یـقـیـنـم کـه جـزو نیست هیچ
تــا تــو نـگـویـی: بـه گـمـان دیـدهام
یـــار مـــرا دوش نـــهــان رخ نــمــود
فــاش کــنــم هـرچـه نـهـان دیـدهام
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
Thumbs Up/Down |
Received: 122/2 Given: 4/1 |
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
وز هر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا
شعر رديف و قافيه نميخواهد بوي آغوش تو هر ديوانه اي را شاعر ميكند ....
www.elyasa.blogfa.com سایت اشعار الیاس
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
ای مـن هـمـه بد کرده و دیده ز تو نیک
بـد گـفـتـه هـمه عمر و شنیده ز تو نیک
حـد بـدی و غـایـت نـیـکـی ایـن اسـت
کز من به تو بد به من رسیده ز تو نیک
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
Thumbs Up/Down |
Received: 468/0 Given: 343/0 |
کبود شد فلک از رشک سربلندی من
که عشق سرو بلند تو ساخت پست مرا
بدین امید که یک لحظه با تو بنشینم
هزار ناوک حسرت به دل نشست مرا
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
ای اهـل شـهـر ازیـن پـس مـن تـرک خـانه گفتم
کـــز نـــالــههــای زارم زحــمــت بــود شــمــا را
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
Thumbs Up/Down |
Received: 468/0 Given: 343/0 |
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
Thumbs Up/Down |
Received: 373/0 Given: 166/0 |
تو صاحب خرمنی و من گدایی خوشه چین اما
به انعام تو شایستن نه حد هر گدا حافظ
شهریار - خداحافظ
سقوط تاوان پریدن با بعضی هاست...
Thumbs Up/Down |
Received: 406/0 Given: 601/0 |
ظالم بمرد و قاعدهٔ زشت از او بماند
عادل برفت و نام نکو یادگار کرد
آیههای اشک من تفسیر میشد، بد نبود
دل اگر از غصه خوردن سیر میشد، بد نبود
شور ماتم، دشتی غم، بغضهای اصفهان
در بیات ترک شب تحریر میشد، بد نبود..
Thumbs Up/Down |
Received: 373/0 Given: 166/0 |
دور از لب شیرین تو چون شمع سیه روز
خوش آتش و آبی به هم آمیخته بودیم
شهریار - من و ما
سقوط تاوان پریدن با بعضی هاست...
Thumbs Up/Down |
Received: 131/0 Given: 402/2 |
موشکافیها در آن اندام زیبا کرده ام
تا کمـر را از میان زلـف پیـدا کرده ام
Thumbs Up/Down |
Received: 122/2 Given: 4/1 |
معشوق یکی عشق یکی عاشق یک
این هر دو یکی و در یکی نبود شک
یک ذات و صفات صد هزارش می دان
یک صد باشد به اعتباری صد یک
شعر رديف و قافيه نميخواهد بوي آغوش تو هر ديوانه اي را شاعر ميكند ....
www.elyasa.blogfa.com سایت اشعار الیاس
Thumbs Up/Down |
Received: 468/0 Given: 343/0 |
کمکم زمانه داشت به هم میرساندماندر کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا
تا آفتاب زد همه جا تار شد برامدنیا چهقدر سرد و کسل بود و ما دو تا
از خواب میپریم که این ماجرا فقطیک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
در حال حاضر 11 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 11 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)