0
چه گویم بغض می گیرد گلویم
اگر با او نگویم با که گویمفرود آید نگاه از نیمه راهکه دست وصل کوتاه است کوتاه.نهیب باد تندی وحشت انگیزرسد همراه بارانی بلاخیزبسختی می خروشم: های باران!چه می خواهی ز ما بی برگ و باران؟برهنه بی پناهان را نظر کندر این وادی قدم آهسته تر کنشد این ویرانه ویرانتر چه حاصل؟پریشان شد پریشانتر چه حاصل؟تو که جان می دهی بر دانه در خاکغبار از چهره گلها می کنی پاکغم دلهای ما را شستشو کنبرای ما سعادت آرزو کن!
-فریدون مشیری-
علاقه مندي ها (Bookmarks)