-
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
8 کاربر برای این پست از Hmd_N تشکر کرده اند:
-
Friday 20 July 2007
# ADS
-
Sunday 11 November 2007
#2
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
6 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Sunday 11 November 2007
#3
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
6 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Sunday 11 November 2007
#4
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
7 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Sunday 11 November 2007
#5
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
6 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Sunday 9 December 2007
#6
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
8 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Sunday 27 January 2008
#7
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
0
از گوشه و کنار , در کوچه و خیابان , در مدرسه در مهمانی و در هر جای دیگری که صحبت از ابی و خواندن او باشد ,همه می گویند:دیدی ابی فلان آهنگ را چه جوری می خونه؟دیدی فلان جای آهنگو چه با احساس می خونه؟وای من که دیوونه می شم وقتی ابی گوش می دم. وای من که اگه درحین رانندگی ابی گوش بدم حتما" تصادف می کنم!
بله اینها جملاتی است که بر زبان افرادی که به صدای ابی گوش می دهند جاري می شود. دقت کنید که الزاما" این جملات را طرفداران ابی نمی گویند. حتی طرفداران دیگر خوانندگان هم اگر منصفانه به قضاوت بنشینند بی شک شبیه این سخنان را خواهند گفت و قبول خواهند داشت.
زمانی که از واروژان در مورد صدای ابی پرسیدند , اینچنین پاسخ داد: ابی خواننده ای موزیکالیته است. او می داند چگونه بخواند. امروز می خواهیم ببینیم واقعا" موزیکالیته خواندن یعنی چه؟یعنی چه که ابی می داند چگونه بخواند؟مگر دیگر خوانندگان نمی خوانند؟!!
خواننده ای را موزیکالیته گویند که دقیقابداند چگونه موسیقی و کلام را با هم پیوند دهد و آن را چگونه بیان کند. مثلا بداند که نباید یک کار حماسی را مانند یک کار عاشقانه بخواند. حال این تعبیر هم در مورد تک تک واژه ها و هم در کل کار صادق است. به طوری که خواننده باید بداند کجا را فورته بخواند(قوی بخواند) کجا را پیانو بخواند(با احساس و کششی) کجا را فورته پیانو بخواند , کدام کلمات را فوسه بخواند (هوا دار). تمام این نکات حاصل نمی شود مگر در صورت ارتباط قوی و درست خواننده با کلام و موزیک. فکر می کنید دلیل اینکه ابی بارها گفته تمام کارهایی که خوانده ام به نحوی با زندگی خودم مرتبط است چیست؟بی شک به همین دلیل است که بتواند با تمام وجود حق یک کار را ادا کند.
حجم صدای بالا , ویبره ها و تحریر های قوی , اجرای نتهای بالا و پائین برای یک خواننده خوب ضروریست ولی به هیچ وجه کافی نیست. همانطور که با کمی نظاره به اطراف نمونه های بارزش را خواهید یافت.
اگر کسی موسیقی زنده کار کرده باشد متوجه می شود که در یک ساز زنده (مثلاویلن) اگر آرشه را سریع به روی سیم بکشیم و یک نت را به صدا در آوریم , آخرین ارتعاشی که از صدای حاصله به گوش ما می خورد (صدایی که در انتها بسیار ضعیف می شود) دقیقا صدای همان نت اولیه نیست و قدری افت می کند که به آن اصطلاحا فالشی ساز زنده می گویند. در آهنگ خالیبه جهت چیدمان و نت بندی و تنظیم این اثر , اگر دقت کنیم و سرعت را با دستگاه کم کنیم , به فالشی ساز زنده زیاد بر خورد می کنیم. دقیقا ابی هم که جملات و کلمات را ادا می کند کاملاصدایش را در پایان و اخرین لحظه به مانند صدای ساز افت می دهد و با این کار صدای ساز و ابی با هم گره می خورد و نا هماهنگی به گوش نمی رسد و در نتیجه شنوده از شنیدن این قسمتها لذت کافی می برد. به طور مثال ميتوان به آخرین لحظه اداي کلماتی که داخل گیومه نوشته شده اشاره كرد : عشقآخرین همسفر منمثل تومنو رها کردحالا دستام مونده وتنهایی من".
این را هم عرض کنم که تفاوت عمده کارهایی که با ساز زنده در استودیو اجرا می شوند با سازهای الکترونیک یا کامپیوتر در همین فالشی ساز زنده است. ممکن است بسیاری به این قضیه دقت نکنند و اهمیت ندهند ولی دلیل اصلی این که امروزه با این همه پیشرفتهای الکترونیک و کامپیوتر باز هم ساز زنده در آهنگ چیز دیگریست همین نکات است.
از مطلب اصلی خارج نشویم. موزیکالیته خواندن همان چیزیست که هر استاد آوازی از هنرجویش در پایان دوره انتظار دارد. اکثر هنر جو ها امروزه حتی با وجود صدای خوب و زیبایی که دارند , نمی توانند موزیکالیته بخوانند. همان چیزی که عوام می گویند فلانی صدایش قشنگ است ولی خوب نمی خواند. به لحاظ علمی باید گفت جنس صدایش خوب و زیباست ولی موزیکالیته نمی خواند. یک استاد در هر مقطعی از آواز نکات لازم را به هنرجویش می گوید و تمرینات لازم را برای او در نظر می گیرد ولی در آخر او را به حال خود وا می گذارد. اینجا هنرجوست که باید با درک مطلب و شعورش بداند چگونه بخواند. اینجاست که تفاوت خوانندگان موزیکالیته با دیگر خوانندگان مشخص می شود. خواننده ای که موزیکالیته نخواند دقیقامانند بازیگریست که خشک و مصنوعی بازی می کند. و مسلما حتی کسانی که علم بازیگری را هم ندارند راحت تشخیص می دهند که او بد بازی می کند. یادمان باشد که نحوه خواندن , اعم از تحریر , ویبره و یا ساده خواندن در کار فقط و فقط در اختیار خواننده است. برخی دوستان به اشتباه گمان می کنند آهنگ ساز یا تنظیم کننده به خواننده می گوید چگونه بخواند. خیر! اینگونه نیست. تا جایی که حامی می گوید:بابک بیات در کل آلبوم دو نیمه رویا یک بار هم به من نگفت اینجا را اینگونه بخوان یا فلان تحریر را بده. ولی خودم در کار دلم گرفت اشک می ریختم و می خواندم.
ما به غیر از ابی خوانندگان موزیکالیته دیگری نیز داریم. دقیقا" همان خوانندگانی که مردم عامی و جامعه آنها را بهترین می دانند . این تصادفی نیست که یک کار را 10 نفر می خوانند ولی اکثریت دست روی یک خواننده می گذارند و می گویند او از همه بهتر خوانده.
می شود یک خواننده که وسعت صدایش کم است ولی موزیکالیته می خواند مطرح شود و جزء خوانندگان خوب قرار گیرد ولی مطمئن باشید امکان ندارد یک خواننده که وسعت صدای بسیار زیادی دارد ولی موزیکالیته نمی خواند خواننده خوبی باشد. به قول استاد "محمد نوری شما وسعت صدایت 4 نت بیشتر نباشد ولی کافیست بدانی چگونه از آن 4 نت استفاده کنی". همانطور که گفتم وسعت صدا هم برای هر خواننده ای مفید و گاهی اوقات ضروریست ولی به هیچ وجه برای خوب خواندن کافی نیست. در آهنگ خلیج ابی کلمه فریاد را با تمام وجودش فریاد می زند واین یعنی موزیکالیته خواندن.
موضوع :ابی ، خواننده ای موزیکالیته
نویسنده : حسام بهبهانی
-
5 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Monday 28 January 2008
#8
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
ویرایش توسط Leon : Monday 28 January 2008 در ساعت 11:14 AM
-
4 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Monday 28 January 2008
#9
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
0
مصاحبه با آقای صدا ، ابی
مصاحبه گر : پویان مقدسی
پویان : فکر می کنم برای من و تمامی یاران وبلاگ و وب سایت ابی هوم پیج ، امشب یه شب ماندگار و به یاد ماندنی باشه . چون امشب در کنار کسی هستیم که تمام سال های جوانی و نوجوانی مون تا امروز با صداش پر شده و به راستی با صدای رسا و جاودانه ش زندگی کردیم .
امشب ابی نازنین با ماست ، هنرمندی که بدون اغراق ، امروز یکی از پرطرفدارترین و محبوبترین هنرمندان ایرانی در تمام عرصه های هنری ست. ابی امروز همه جا هست ، از تهران تا لندن ، از لندن تا لوس آنجلس ، از برلین تا دورافتاده ترین روستاهای ایران در کردستان و آذربایجان . نام ابی روی دیوارهای گلی روستاها و دیوارهای سنگی شهرها نقش بسته . ابی با صداش و با تعهدش به مردم و شنونده هاش و انسانیتش ، تو قلب پیر و جوان و کودک و بزرگسال جاگرفته .
ابی جان ممنونیم که امشب ، این افتخار رو به ما دادی و به جمع کوچک اما صمیمی ما اومدی.
ابی : سلام ، قربون شکل ماهِ همتون . ابی هستم و امیدوارم حال همه خوب باشه . اینو در نظر داشته باشید که من بسیار بسیار در مورد کامپیوتر ناشی ام و اگه یه وقت قطع و وصلی میشه به حساب ناشیگری من بذاریدو به خوبی خودتون ببخشید .
پویان : ابی جان ممنون از حضورت در اینجا . اول از همه می خوام به نمایندگی از همه ی دوستان به خاطر انتشار آلبوم زیبا و شنیدنی حسرت پرواز از شما تشکر کنم .
پویان : ابی عزیز ، کارنامه ی سی و چند ساله ی خودتون رو چطور ارزیابی می کنید ؟ آیا به همه ی آثار اجرا شده اعتقاد کامل داری ؟ به هر حال این کارنامه از اوان جوانی تا امروز که در اوج پختگی هستید شکل گرفته ، فکر می کنید انتخاب هاتون کاملا درست بوده ؟
ابی : حتما مورد تائید بوده ، اما همه ی آدمها بعضی وقتا اشتباهات کوچیک یا بزرگی رو انجام می دن که به نظر من اون اشتباهات لازمه . من کارهایی رو خوندم که بعد از خوندنش پشیمون شدم ، تعدادش خوشبختانه زیاد نیست. از نظر کارنامه ی کاری من ، شکر خدا تا الان که در خدمت شما هستم ، کارنامه ی نسبتا خوبی بوده . به طبع به دلیل تجربه ای که در طول سال ها به دست آوردم ، کارها در مقایسه با گذشته تغییراتی می بایست بکنه ، ولی همونطور که گفتم کارنامه ی بدی نیست و خوشحالم که این سی و هفت ، هشت سال تونستم خودم رو سرپا نگه دارم و دوستان و خودم رو خوشحال . به هر حال کارنامه ی هنری خود صاحب کار رو ، خودش نمی تونه با قاطعیت تایید بکنه ، اما امیدوارم این کارنامه از نظر شنوندگان صدای من ، کارنامه ی خوبی باشه .
پویان : ابی جان چه طور با کلام یک ترانه برخورد می کنی ، که در هنگام خوندن ، این قدر زیبا و درست واژه ها رو بیان می کنی و این قدر به حس واقعی کلام نزدیک میشی ؟
ابی : بسیار ممنونم از حسن نظرتون ، خیلی متشکرم . مسئله ی ترانه همیشه برای من از زمانی که شروع به کار کردم خیلی مهم بوده . باز برمی گردیم به مسائل تجربی . زمانی که من بیست سالم بود ، تقریبا کار رو شروع کردم و از همون لحظه هم خیلی خیلی به ترانه ها اهمیت می دادم . ترجیح می دادم نخونم ، تا ترانه ای رو که بتونم خودم درکش بکنم و بتونم باهاش یک عشق ورزی داشته باشم پیدا کنم . و خوشبختانه آشنایی من با ایرج به این مسئله بسیار کمک کرد که من واژه رو اول بشناسم و احساس هر واژه ای رو یواش یواش در ضمن کار کردن به دست بیارم . این کار ، می تونم بگم کار ساده ای نیست ، یک تبادل احساس هست بین خواننده و کلامی که داره می خونه .
به هر حال همونطور که گفتم ایرج خیلی به من کمک کرد که واژه رو بشناسم و بتونم شناسایی خوبی از واژه داشته باشم . از نظر احساسی ، دیگه بر می گرده به درون خودم که مثلا من چقدر با این ترانه در ارتباط هستم . معمولا ترانه ای رو که انتخاب می کنم برای خوندن ، 99 درصدش با زندگی خودم و اطرافیانم و چیزهایی که در دور و ورم می گذره ، ارتباط پیدا می کنه . ولی به هر حال فهم و درک هر ترانه ای هم برای خودش یک جای به خصوصی داره که به موقعش ، وقتی یک مقداری با این ترانه زندگی می کنی ، بعد از این زندگی بیشتر باهاش آشنا می شی و زمان اجرا ، زمانی هست که دیگه شما ، تمام واژه ها براتون شکل گرفتن ، براتون جون گرفتن ، براتون زیبایی خودشون رو پیدا کردن ، یا اگر مثلا واژه ای باشه که نیاز به خشونتی داشته باشه برای اجرا ، خشونت خودش رو پیدا کرده . به هر حال خوشحالم که تونستم تو این چند سال گذشته در خوندن ترانه ی نوین نقشی داشته باشم . همونطوری که شما گفتید ، بسیاری از آهنگ هایی که الان می شنویم ، خیلی هاش که فاقد ترانه هست و اسمش رو واقعا ترانه نمی شه گذاشت ، ولی من تمام سعی ام رو کردم و می کنم که در خارج از ایران بتونم این وظیفه ای رو که به دوشم هست تا اونجا که بتونم انجام بدم . من اکثر ترانه هایی رو که اجرا می کنم ، بیشتر برای ایرانیان درون کشور هست ، برای اینکه احساس می کنم ، این دوستان از نظر درایت و هوش و فهم و درک ترانه ، به مراتب بیشتر از دوستانی هستند که در خارج از ایران زندگی می کنند .
پویان : در آلبوم حسرت پرواز ما با 4 ترانه ی اجتماعی ، اعتراضی رو به رو شدیم ، که ترکیب آنها از نظر من بیانگر مشکلات عمده ی ایران و حتی جهان بود . بگو آره ، بگو نه – پروانه ای در مشت ، بانوی خاوری و من اگه خدا بودم . هدف شما از انتخاب این آثار چی بود و چه احساسی دارید از اجرای این کارها ؟
ابی : بسیار خوشحالم که این 4 ترانه در این آلبوم مورد توجه جوانان قرار گرفته .
حتما به ترانه ی بگو آره ، بگو نه دقت کردید ، صحبت در مورد رهایی و آزادیست که این آزادی و رهایی برای همه ی دنیا ست. به هر حال رهایی شیرین ترین زمانش ، وقتی هست که در تمام دنیا وجود داشته باشه .
به رهایی بگو آره ، بگو آره که جهان زیبا شه .
بانوی خاوری . فکر می کنم دیر یا زود کسی باید در مورد این مسائل خانم های ایرانی ، ظلم و اجحافی که در حق خانوم های ایرانی میشه ، لااقل یک مرد باید صحبت می کرد ، و این مرد باید بدونه که خودش یکی از عوامل این خفقان و محدودیت هست و خود مرد یکی از ارگان هایی ست که این کار رو انجام می ده . من این آهنگ رو به این دلیل خوندم که به صورت یک مردی که با همسر و مونسش در طول تاریخ درست رفتار نکرده و الان وقتشه که عادات و اخلاق و هویت و شخصیش رو تغییر بده ، نسبت به خانم ها . برای همین این آهنگ رو انتخاب کردم و خوندم . البته در این کار مهشید خانم هم خیلی خیلی سهیم بود و خیلی من رو تشویق که چه عرض کنم ، در تمام طول ضبط این کار منو همراهی می کرد .
من اگرخدا بودم . امیدوارم یه وقت این موضوع پیش نیاد که من به خداوند احترامی نمی گذارم . خداوند در زندگی همه ی ما نقش بسیار ، بسیار ، بسیار ، بسیار بزرگی ایفا می کنه و علاقه مندی به خداوند باعث تزکیه ی روح میشه . ولی به قول انیشتین که می گفت : من اون خدایی رو می پرستم که خالق گردش این کائنات است ، منم خدایی رو دوست دارم که مخالف ظلمه ، خدایی رو دوست دارم که مخالف تبعیضه ، خدایی رو می پرستم که مهربانه . در واقع می تونم بگم در مورد کسانی این آهنگ رو من خوندم که خودشون رو به جای خدا جا زدند . یا مردم این حق رو به اون ها دادن که خودشون رو به صورت خداوند با تمام قدرت هاش نشون بدن . این آهنگ رو من خودم بینهایت دوست دارم ، بینهایت باهاش زندگی می کنم .
پروانه ای در مشت. این آهنگ برای خودم در این آلبوم یک جای به خصوصی داره . این ترانه بیانگر مشکلات عمده ی آدم هاییست که از وطنشون دورند ، اکثرا هم به نظر می رسه خوشحال نیستند . گم کردگی راه ، سکوت راه ، تاریکی راه ، سکونی که در این راه هست. تمام این مسائل باعث شد که این ترانه که یر روی نمایشنامه ای از ایرج عزیز بود ، از اول از زمانی که این تئاتر اجرا می شد روی من اثر خاصی بذاره . من این شعر رو بسیار دوست می داشتم . ولی متاسفانه کسی رو پیدا نکردم که بتونه ملودی ای روی این کار بگذاره ، اونجوری که من دلم می خواست و من می تونستم اجرا بکنم این ترانه رو . که خوشبختانه این شانس رو شوبرت عزیز به من داد و این آهنگ رو به اتفاق کار کردیم . این اولین کاری بود در آلبوم حسرت پرواز که من شروع کردم با شوبرت. بینهایت این آهنگ رو دوست دارم ، شاید این آهنگ سوگلی دوم آهنگ های من باشه .
در ضمن می خوام درباره ی زویا زاکاریان و کارهای قشنگش ، کمی صحبت بکنم و تشکر بکنم از این شاعره ی بسیار بسیار خوبمون . من شانس همکاری با ایشون رو زیاد نداشتم . من تنها دو تا کار از ایشون خونده بودم ، ولی بسیار خوشحالم که یک همکاری مجدد با این بانوی عزیز داشتم و امیدوارم که کارهای قشنگی رو در آینده با ایشون داشته باشم .
در مورد شوبرت هم باید بگم ، شوبرت بینهایت همکاری زیبا و صمیمانه ای با من داشت ، بسیار بسیار زیبا کار کرد . به احتمال زیاد در آلبوم بعدی هم از شوبرت یکی ، دو تا کار خواهم داشت.
پویان : همکاری با ایرج جنتی عطایی ، ترانه سرایی که به راستی در هر اثرش یک جهان تازه رو به مخاطبش معرفی می کنه ، چقدر سخته و در عین حال چقدر لذتبخش هست ؟ احساستون در مورد ایرج و کارهایی که از ایشون خوندید و قرار هست که بخونید چی هست ؟
ابی : در مورد ایرج ، هرآنچه که بخوایم بگیم در موردش ، کم گفتیم . ایرج اسطوره ی ترانه ی نوین ایران هست ، این حرف از صمیم قلب هست. من سال هاست در مورد ایرج حرف می زنم . ایرج واژه هاش به غیر از زیبایی ، همیشه بسیار نو هم هست ، موضوعاتی که در موردش شعر و ترانه می گه ، موضوعات بکری هستن . عاشقانه اگر میگه ، عاشقانه ایست که شما نظیرش رو جایی ، از ترانه سرای دیگه ای نشنیدید . اگر اعتراضی میگه ، اعتراضشم شاعرانه هست. به قول خودش میگه : شعر اعتراضی جنبه ی شعار نباید بگیره ، چون اون موقع میشه شعار .
ایرج واقعا در کارنامه ی کاری من نقش بینهایت ، بینهایت بزرگی رو ایفا کرده . همونجور که گفتم ، واقعا من می تونم بگم ، استخون بندی من برای شناخت ترانه ، از ایرج آغاز شد . این شانس رو داشتم که با ایرج شروع بکنم و هنوز که هنوزه این شانس رو دارم که باهاش کار بکنم . ایرج برای من معلم بسیار بسیار خوبی بوده و هست. ایرج ، هنوز من ازش یاد می گیرم که چگونه می تونم با واژه هاش یک عشق ورزی زیبا و خوب داشته باشم . بنابراین اگه بخوام در مورد ایرج صحبت بکنیم ، واقعا سه ، چهار ساعت هم ، شاید وقت کمی باشه .
شخص دیگری که باید از ایشون تشکر بکنم ، که ایشون هم در استخون بندی کار من بسیار تاثیرگذار بودن ، آقای بابک بیات هست. من با این دو شخص ، موسیقی رو شناختم ، آهنگ رو شناختم ، شعر رو شناختم . آقای بیات ، بسیار مدیونش هستم . در آلبوم بعدی با ایرج جان و آقای بابک این شانس رو دارم که دوباره کار بکنم .
ترانه ها حاضر هست ، آهنگ ها هم حاضر هست و ان شاالله کار آرانژمانش رو به زودی آغاز می کنیم که یه مقدارش رو شوبرت جان قراره انجام بده و یک مقداری رو خود آقای بیات. سعی می کنم برای آلبوم بعدی یه کمی تعداد آهنگ ها رو زیادتر بکنم ، شاید ده تا دوازده تا آهنگ ، تا بتونم از کارهای شوبرت هم در اون آلبوم داشته باشم و از کارهای آقای بیات بیشتر ، چون سالیان ساله ، من این شانس رو نداشتم از بابک جان ترانه ای رو بخونم . البته ایشون در طی این سالها ، همیشه ترانه هایی که در طول سال های گذشته ساخته ، این قدر لطف داشته به من ، محبت داشته به من ، که اون آهنگ ها رو هنوز برای من نگه داشته .
ان شاالله تا دو ، سه ماه آینده شروع می کنیم به ضبط و کارهای دیگه اش .
در ضمن این آلبوم ، آلبوم آخر نخواهد بود ، آلبوم ما قبل آخر هم نخواهد بود ، برای اینکه من ، اون زمان که صحبت کردم برای بازنشستگی ، بازنشستگی از نخوندن آهنگ نیست که به صورت سی دی بیاد بیرون . بیشتر نخوندن برای برنامه های کنسرت هست ، که تعدادش بسیار بسیار کم خواهد شد . ولی تا زمانی که این نفس یاری بده ، از خوندن ترانه و دادن سی دی جدید نه تنها خودداری نمی کنم ، بلکه به قول معروف با سر و کله خواهم خوند .
پویان : ابی جان ، نقش مهشید خانوم ، همسرتون رو در موفقیت های چند سال اخیرتون تا چه اندازه می دونید ؟ ما شاهدیم که ایشون پا به پای شما در ضبط آلبوم ها و کنسرت ها حضور دارند . این حضور چقدر در کیفیت کارهاتون موثر بوده و هست ؟
در کنار یک مرد موفق ، همیشه یک خانم وجود داره . بله کاملا درست می گید ، مهشید جون در تمام مسائل کاری من ، هم خوش سلیقه هست و هم نظرات بسیار خوبی می ده . انتخاب ترانه رو به اتفاق با هم دیگه انجام می دیم . مهشید جان همیشه هست و حضور داره و همیشه حضورش به من بسیار کمک می کنه . گاه گداری ایراداتی هست در کار من که شاید خودم متوجهش نمی شم و ایشون بسیار خوب و دقیق اونها رو یادآوری می کنه به من . به هر حال اجازه بدید من اینجا ، از مهشید عزیزم تشکر بکنم ، برای تمام این کمک هایی که در طول سال های گذشته به من کردن . خوشبختانه هم خودم و هم شما دوستان عزیز شاهد هستید که در چند سال گذشته کارهای من به مراتب بهتر شده و شکل گرفته . به هر حال سعی شده که بهتر از کارهای قبلی باشه ، خوب به طبع حضور مهشید خانوم خیلی به این مسائل کمک می کنه . من بسیار بسیار متشکرم از مهشید خانوم و دستشون درد نکنه .
- نظرتون در مورد فرهاد مهراد چی هست ؟
ابی : اینو می تونم بگم که من خوانندگی رو در کنار ایشون یاد گرفتم . هر موقع از من سوال شده که خواننده ی مورد علاقه ی شما چه کسی هست ، همیشه گفتم فرهاد مهراد که روحش شاد . در سه ، چهار سال کوچینی که در کنار ایشون کار می کردم ، واقعا از ایشون چیزهای بسیار زیبایی یاد گرفتم . یاد گرفتم خواننده ای باشم مثل خودش ، بدون هیچ تکبری ، بدون هیچ غروری ، خوانندگی رو به عنوان یک عشق انتخاب کنم در زندگیم . اینها رو از فرهاد یاد گرفتم . می تونم بگم نبودنش ، لطمه ی بسیار بسیار بزرگی ست به ترانه ی نوین ایران ، روحش شاد .
نیما : من دوست داشتم که برای ترانه های قدیمی تر تون هم موزیک ویدئو ساخته بشه . ترانه هایی مثل هزار و یک شب ، آبی یا آلبوم ستاره های سربی . امکان این کار وجود داره؟ در مورد موزیک ویدئوی درخت هم که چندان خوب ساخته نشد توسط آقای کوجی ، اگه میشه توضیح بدید ؟
ابی : موزیک ویدئو درست کردن ، جوری که من دوست دارم مخارج نسبتا زیادی داره . آهنگهای قدیمی رو به خصوص اگر بخوایم که یک ویدئو روش بسازیم یه کم سخته ، چون آدم بیشتر تو این فکر هست که برای آهنگ های تازه ویدئو بسازه . به هر حال با هزینه های کم هم میشه ویدئو ساخت ، اما اون ویدئو از نظر من ویدئوی جالبی نخواهد بود . مثلا درخت رو شما گفتی ، درخت کاری بود که من خودم درش دخالت نداشتم متاسفانه . دوستان گاهی لطفی می کنند ، از جمله آقای کوجی . ایشون لطفی کرده بودند و یه مقداری تصویر از من گرفته بودن و بعد خودشون باقی تصاویر رو اضافه کردن ، زمانی که من در مسافرت اروپا بودم ، ایشون این کار رو ساختن و دستشون هم درد نکنه . ولی اصولا ویدئو سازی کار ساده ای نیست ، ویدئو هم باید ، با خود ترانه هماهنگ باشه و تصاویر تا حدودی مفهوم ترانه رو برسونن ، مفهوم ملودی رو برسونن . بله درخت واقعا هیچ ارتباطی با ترانه اصلا نداشت. برنامه ریزی کرده بودیم که برای درخت یک موزیک ویدئوی خوب بسازیم و برآورد کردیم و به هزینه ای در حدود سی ، چهل هزار دلار نیاز داشت ، که متاسفانه این بودجه رو نداشتیم که خرج بکنیم . همون ترانه هایی هم که گاهی از من می بینید که بعضی هاش خوب هست ، هزینه های سنگینی داره که بعضی از کمپانی ها لطف می کنند و پرداخت می کنند . در ضمن جا داره همینجا دوباره از آقای مسلم منصوری تشکر بکنم که اون تصاویر مستند رو با خودشون از ایران آورده بودن که بسیار زیبا بود و در بانوی خاوری استفاده کردن . اما چشم ، سعی می کنیم روی آهنگ های قدیمی هم گاه گداری ویدئویی بسازیم ، بعضی ها رو با مخارج کمتر و کیفیت تصویری و موضوعی بهتر ، شاید بتونیم این کارها رو بکنیم .
- آیا مجددا قصد همکاری با آرش رو دارید ؟
ابی : حتما یکسری از آهنگ های قدیمی رو که یک سری دوستان به اون اشاره کردن ، قرار هست که ری میکس بکنیم . قرار هست که من از آهنگ های قدیمی 10 تا 20 تاشون رو انتخاب بکنم و در اختیار آرش بگذارم . آرش پسر بسیار با سلیقه ایست ، همکار سوئدی هم داره که ایشون هم بسیار با سلیقه هست و قراره که روی این آهنگ ها دوباره کار بشه . حالا باید ببینیم که چه آهنگی رو انتخاب بکنیم که ارزش ری میکس کردن رو داشته باشه . که اون رو قراره که به اتفاق آرش بشینیم و انتخاب بکنیم و احتمالا یک آلبوم 6 یا 8 آهنگی به این شکل رو به بازار بدیم .
- در مورد کنسرت گیبسون آمفی تیاتر ، در 22 جولای توضیح بدید ؟
ابی : برنامه ی 22 جولای رو متاسفانه کمپانی کنسرتو یک مقداری به من دیر تاریخ دادن . در واقع من در سفر بودم و دسترسی به من مشکل بود و این دوستان بدون هماهنگی تبلیغات رو شروع کردن . زمانی که من فهمیدم بهشون گفتم که کنسرت لوس آنجلس خودش ، دو ماهی به زمان و آمادگی نیاز داره . چون کنسرت های لوس آنجلس رو معمولا با ارکستر بزرگتر اجرا می کنم و گاهی با ارکستر سمفونیک سی ، چهل نفره اجرا می کنم و گاهی سازهای بادی اضافه می کنم . من از این دوستان خواهش کردم که این تاریح رو فعلا متوقف بکنن و کنسرت رو بگذارن برای وقتی دیگه ، که به دوستان اعلام میشه .
- چرا کنسرت ها ویدئو نمیشه ؟
ابی : به دلیل اینکه سالن هایی که ما باهاشون کار می کنیم در آمریکا ، یکسری قوانین بسیار سفت و سختی دارن . مثلا اگر ما بخواهیم یک کنسرت رو ویدئو بگیریم ، با یک دوربین و دو دوربین ، کار زیبا و قشنگ در نمی یاد و حداقل به شش ، هفت دوربین نیاز هست. در ضمن در همون زمان اجرا باید صدابرداری بشه ، باید استودیو یا واحد سیار بیارن که کارگردان در خارج سالن بتونه در همون لحظه ادیت بکنه صحنه هایی رو که می خواد و بعد باید استودیوی صدای 24 ترک و یا 48 ترک باید همون موقع بیاد و بعد ما اونها ببریم که روشون کار بکنیم . غیر از این چون اینها ، سالن های اتحادیه هست ، برای گرفتن یک ویدئو هفتاد تا هشتاد هزار دلار مخارج بر می داره و چون بازار فروش دی وی دی در موزیک ایرانی اصلا قابل توجه نیست ، رو این حساب کمپانی ها یا کنسرت گذار ها براشون پرداخت این مبلغ مشکل هست. من10 ، 12 سال پیش این کار رو کردم ، در حالی که اون سالن در اون زمان اینقدر سختگیر نبود ولی الان بسیار سختگیری می کنند . شاید در آینده بتونم یک برنامه ای رو خودم ضیط بکنم . بیشتر از سازهای آکوستیک استفاده بکنم برای یک برنامه ی زنده و یک ویدئو بگیرم .
مزدا : زمان انتشار آلبوم بعدی کی هست و چطور میشه که آلبوم مثلا سه سال طول نکشه و زودتر به دست ما برسه؟
ابی : البته ، هنوز بگذارید آلبوم حسرت پرواز کار خودش رو بکنه . چون یک آلبوم تا بخواد جا بیفته ، سه چهار ماه وقت لازم داره . ولی سه سال ، کارمون طول نخواهد کشید . سعی می کنیم که یک سال ، یک سال و نیم دیگه آلبوم رو حاضر داشته باشم.
- در مورد ترانه ی روستایی توضیح بدید ؟
این دوستمون باید آدم خوش سلیقه ای باشن . من زمانی که در فرهنگ و هنر کار می کردم ، فکر می کنم سال 1970 بود ، این آهنگ رو توسط ارکستر جاز – فولکلوریک آقای محمد اوشال ، موزیسین فوق العاده ی مملکتمون ، اجرا می کردیم . کار بسیار زیبایی ست از ایرج عزیز .
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
به تماشای زمستان ، چه کسی می آید ؟
- آرزوی شما چیست ؟
ابی : بزرگترین آرزوی من ، غیر از سلامتی دوستان و خودم و خانواده م ، اومدن من به ایران و خوندن برای شما هاست.
- احمد فتاحی : آیا دوباره با آقای داریوش همکاری می کنید ؟
والا ، بهترین کار همکاری با هنرمندان خودی هست. من این کار رو بسیار دوست دارم و مایلم که این کار انجام بشه . ولی متاسفانه ، اوقات کاری من و آقای داریوش هیچ وقت با هم چفت نمی شه . ولی برای این کار باید از یک سال ، یک سال و نیم قبل یک هماهنگی بشه که متاسفانه هنوز این فرصت پیش نیومده و فرصت نشده که در کنار هم بشینیم و یک زمان رو معین بکنیم .
در ضمن من دوست دارم اگر زمانی قرار باشه با دوست خوب و همکار گرامی ، آقای داریوش همکاری کنیم ، یک آلبوم دو صدا قبل از کنسرت با هم داشته باشیم ، مثل نون و پنیر و سبزی . دوست دارم که همچین کاری صورت بگیره و بعد زمینه ی کنسرت رو داشته باشیم .
- در مورد همکاری مجددتون با آقای سرفراز صحبت کنید ؟ آیا این همکاری ممکنه که دوباره تکرار بشه ؟
ابی : صد در صد ، ولی متاسفانه خود آقای اردلان سرفراز یه مقداری کم کار شدن . دلیلش رو واقعا نمی دونم . شاید ترجیح دادن که یه مقداری از دنیای ترانه دور باشن . ایشون یکی از پایه گذاران ترانه ی نوین هست و من افتخار می کنم از اینکه شانس این رو داشتم که کارهای زیبا و قشنگ این ترانه سرا ارزشمند رو اجرا بکنم .
ولی امیدوارم که در فاصله ی نه چندان دور با ایشون همکاری بکنم ، اگر خودشون کار دیگری در دست نداشته باشن . به طبع همه ی ما خوشحال می شیم که از آقای سرفراز ترانه ای بخونیم ، چه من و چه آقای داریوش و چه دیگر دوستان . ایشون خودشون مدتی به دلایلی کمتر کار کردن . فکر می کنم ایشون در حال نوشتن کتابی هستن و بیشتر وقتشون رو روی موضوع دیگه ای گذاشتن .
- در مورد ترانه ی پریا میشه توضیح بدید ؟
در مورد ترانه ی پریا ، کار زنده یاد شاملو . والا این جریانش بسیار مفصله . کارهایی که در دست شما در ایرانه ، کارهایی ست که بلای آلبوم حسرت پرواز به سرشون اومد و با کیفیت بد و نیمه کاره سر از تهران در آورد .
البته دلیل این که این کار کامل و منتشر نشد این بود ، من سعی می کنم حقیقت رو بگم . اختلاف سلیقه ای بود با هنرمند عزیز آقای منفرد زاده . ایشون می خواستن این آهنگ ها رو با تنظیم های خودشون اجرا بکنن ، هر چند که تنظیم های ایشون بسیار زیبا و قشنگ هستن ، اما به نظر من در موسیقی امروز و با تکنولوژی امروز ، تنظیم های ایشون هیچ نوع ارتباطی نداشت. برای همین خیلی دوستانه به من گفتن : اگر میل دارین این آهنگ رو با تنظیم خودم اجرا بکنبد . که من متاسفانه نتونسیتم این کار رو بکنم و کارها در بایگانی موند . ممکن هست که روزی اگه امکانش باشه این آهنگ ها رو که دارم و می تونم روشون کار کنم رو به سراغش برم .
- مجید بیدار : امسال تابستون در ترکیه برنامه دارید ؟ آیا شما این وبلاگ های دوستان رو که توی این سال ها دوستان نوشتن در مورد شما دیدید ؟ اگه دیدید نظرتون رو بگید ؟
ابی : امشب شروع کار اینترنت من هست. من به دوستان قول دادم که بتونیم چند وقت یکبار دور هم بشینیم و با هم گپ بزنیم . دلیل بعدی عدم حضور من ، گرفتاری های کاری هست. همونطور که می دونید من مدام در سفرم . اول صحبتم گفتم هنوز ناشی ام در مورد کامپیوتر و اینترنت و چت کردن ، ولی بسیار خوشحالم که امشب نشستید و به حرف های من گوش می دید .
در مورد برنامه ی ترکیه ، قرار هست که تا دو ، سه هفته ی دیگه به من خبر بدن . هر خبری شد من از حمید جان و پویان جان می خوام که در سایت بگذارن تا همه با خبر بشن .
- چگونه به شوبرت اعتماد کردید و صدای خودتون و آثار ایرج جنتی عطایی و زویا زاکاریان رو به ایشون سپردید ؟
ابی : شوبرت برای من موزیسین ناشناسی نبود ، اما بیشتر سبک کارش آهنگ های تند و شش و هشت بود و با خواننده های دیگر کار می کرد . اما من همیشه این توانایی رو در شوبرت سراغ داشتم در تنظیم و ساخت موسیقی . به همین دلیل با هم صحبت کردیم با هم ، و ایشون هم با جون و دل پذیرفت و ما این کار رو شروع کردیم . شما کاملا حق دارید ، چون اعتماد داشتن بسیار مهم هست در زمینه ی کار آهنگسازی . و من کاملا می دونستم که شوبرت در کمال زیبایی از عهده ی کار برمیاد ، همونطور که واقعا هم اومد .
- علی شیخ الاسلامی : علت همکاریتون با آرش چی بود ، چون سن ایشون تقریبا نصف سن شماست. آیا از این همکاری کاملا راضی هستید ؟
ابی : مسائل سنی که برای من مهم نیست. جوان های این دوره با موسیقی این دوره آشنایی کامل دارند . اما همکاری من با آرش اینطور بود که ایشون لطف کنن و برای من یکسری از کارهای قدیمی رو ری میکس بکنن ، که اولین کار همین بگو ای یار ، بگو بود ، از کارهای زیبای آقای فرید زلاند و آقای اردلان سرفراز . که ایشون این کار رو کردن و من این آهنگ رو خوندم تا باقی کارها آماده بشه . بعد از مدتی ایشون از من خواستن که قسمتی از این آهنگ رو بخونن و در آلبوم خودشون منتشر کنن و من با کمال میل این کار رو انجام دادم و از اینجا آشنایی من با آرش عزیز شروع شد . آرش بسیار جوان با استعدادیست در قسمت ساختن ملودی . شعرهاش برای من کارهای زیبایی نیست ، ولی برای خودش هست. در ضمن آرش بیشتر برای بازار غیر ایرانی کار می کنه تا بازار ایرانی . حالا ممکنه با همون واژه هایی که خودش استفاده می کنه در بسیاری جاها مورد توجه بوده و موسیقیش هم موسیقی پر تحرک و زیباییست. خوب برای من هم ، همکاری با ایشون که وارد هستن به این موسیقی جدید بسیار خوب و جالب هست.
- آشنایی با ترانه سرایان داخل کشور ، به خصوص آقای یغما گلرویی دارید ؟
ابی : من شانس این رو نداشتم که از آقای گلرویی ترانه ای بخونم ، ولی ایشون ترانه سرای بسیار بسیار قابل و خوبی هستن . از چند ترانه سرا که متاسفانه اسمشون رو فراموش کردم ، چند کار دیدم که بینهایت کارهای زیبایی بودن . بسیار خوشحال می شم که با ترانه سراهای داخل ایران همکاری داشته باشم . شاید همین برنامه و امثال این برنامه این شانس رو به من بده که آشنا بشم با دوستان ترانه سرا در ایران .
- آیا شما وبلاگ شخصی برای خودتون دارید ؟
ابی : والا همونطور که گفتم کامپیوتر و اینترنت برای من بسیار چیز تازه ایست. و من وبلاگی از خودم ندارم ، تمام آن چیزی که از خودم در اینترنت دارم ، چیزهایی ست که دوستان خوبم زحمتش رو کشیدن ، حمید و پویان عزیز . حالا از پویان کمک خواهم گرفت برای وبلاگ و چیزهای دیگه .
- مهسا : از طرف خودم و بانوان ایرانی از شما تشکر می کنم که این غرور مردانه ی ایرانی رو زیر پا گذاشتین و قصه ی حوا رو به باد سپردین و ترانه ی زیبای بانوی خاوری رو به بانوان ایرانی تقدیم کردید .
ابی : بسیار خوشحالم که این آهنگ مورد توجه ایشون و دوستانشون قرار گرفته . غروری نیست ، من کار به خصوصی انجام ندادم . من فکر می کنم در این مسئله ، خانم ها به کمک آقایون نیاز دارن و چقدر خوب می شد که همه ی مردها می تونستن قصه ی حوا رو به باد بسپرن و چه اجتماعي می شد اون اجتماع .
در آینده هم کارهایی با این مضامین خواهم داشت ، چون فکر می کنم یک وظیفه هست و بسیار هم خوشحالم . اینجا غروری از من پایمال نشده ، وظیفه ای بوده که انجام شده و هر موقع هم که فرصتش برسه این کار رو دوباره تکرار می کنم .
- قصد این رو ندارید که کارهای قدیمی تون رو که کمتر در بازار هست ، دوباره به بازار ارائه بدید ؟
ابی : چرا آهنگ های بسیاری رو برای تجدید ساختار موسیقی شون در نظر دارم ، که با شکلی مدرنتر و نوتر ضبطشون کنم . بعضی از آهنگ ها با اینکه همه چیزش درست بود ، برای اون زمانه شاید زود بود ، یا دیر بود ، می خوام اونها رو دوباره ضبطشون رو تجدید کنم. به هر حال اخبار خوبی دارم در چند ماه آینده که به گوش نازنینتون می رسونم .
/ پایان /
-
6 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Tuesday 29 January 2008
#10
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
0
1001 NachtKlassik und Pop aus dem OrientSamstag16.06.200720:00 Uhr
Gast: Ebi und Band
Sinfonieorchester Aachen
Musikalische Leitung: Daniel Jakobi
Am 16.06.07 um 20.00 Uhr im Konzert 1001 Nacht Klassik und Pop aus dem Orient erlebt das Publikum eine musikalische Begegnung über alle Grenzen. Das sinfonieorchester Aachen trifft in diesem Crossover-Konzert auf den persischen Popstar Ebi und seine Band. Ebi, in seiner Heimat ein (offiziell verpönter) Megastar und Idol von mehreren persischen Generationen, mischt in seiner Musik gekonnt Popmusik mit der traditionellen persischen Musik.
Das sinfonieorchester Aachen macht den Anfang mit Rimski-Korsakows orientalischem Orchesterstück Scheherazade und bricht dann auf zu einer Reise über E- und U-Musik, über westliche und fernöstliche Klänge.
1001 شب
کلاسیک و پاپ
ره آورد مشرق زمین
یکشنبه 16.06.2007 ساعت 20
میهمان : ابی و گروه نوازندگان
ارکستر سمفونی آخن
رهبر ارکستر : دانیل یاکوبی
روز 2007.06.16 ساعت 20 تماشاگران در کنسرت کلاسیک و پاپ 1001 شب مشرق زمینی، شاهد برنامه ای فراتر از مرزهای آلمان خواهند بود. ارکستر سمفونی آخن در این شب، کنسرتی رویارو با ابی، ستاره ی پاپ ایران و گروه نوازندگانش دارد. ابی، فوق ستاره ای ست که در کشورش (رسما ممنوع) محبوب بیشتر نسل های ایرانیان است. او در آثارش به شکل ماهرانه ای موسیقی ایرانی و پاپ را در هم می آمیزد.
ارکستر سمفونی آخن برنامه را با قطعه ارکستر شرقی شهرزاد ریمسکی- کورساکوف آغاز می کند و سپس با سفری به موسیقی E و U و آهنگ های غربی و شرق دور ادامه می دهد.
گرفته شده از سایت : [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
برای اطلاعات بیشتر به سایت های : [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] مراجعه کنید.
شبی به یاد ماندنی برای هنر ایران :
برای اولین بار در تاریخ موسیقی ایران، یک آوازخوان پاپ ، پا در عرصه ای می گذارد که تا کنون هیچ آوازخوان ایرانی به این عرصه راه نیافته است. ابی آوازخوان توانمند ایرانی، در 16 جون 2007 در کنار گروه اختصاصی خود و گروه 80 نفره ی ارکستر سمفونیک آخن (Sinfonieorchester Aachen) که یکی از بزرگترین و معتبر ترین ارکستر سمفونی های آلمان و اروپاست، به اجرای آثار جاودانه اش می پردازد.
برنامه در سه شب پیاپی طرح ریزی شده است، که شب دوم با عنوان 1001 شب، شب ابی و چهار دهه تجربه و تلاش او در عرصه ی موسیقی ست. این برنامه با هدف پیوند بیشتر موسیقی غرب و شرق ترتیب داده شده است، و این ماموریت خطیر بر عهده ی ابی و آثارش است. این برنامه توسط تعدادی از رادیوها و تلویزیون های آلمان ضبط می شود و در سراسر آلمان پخش می گردد.
فریاد ابی در این شب بیادماندنی، مانند تمامی این سال ها، صدای در گلو خفه شده ی مردم ایران خواهد بود. صدایی که در آمفی تئاتر آخن (THEATERAACHEN) ، چهره ی واقعی ایران و ایرانی و هنر چند هزار ساله ی این سرزمین را در مقابل دیدگان میلیون ها آلمانی به نمایش می گذارد . 16 جون 2007 شب گل کردن ترانه ی نوین ایران پس از چهار دهه است، ترانه ای که حاصل مبارزه و رنج و ظلم ستیزی و حقیقت جویی تمامی یارانی ست که در این عرصه کار کردند و عرق ریختند و امیدوار بودند که فریادشان به گوش جهان برسد. این شب، شبی ست که در تاریخ موسیقی ایران، با نام و صدای ابی جاودانه می ماند.
به اطلاع تمامي دوستان و ياران ساكن شهر آخن آلمان مي رساند، كه ابي اين هنرمند ارزشمند كشورمان، در تاريخ 16 ژوئن 2007 ، پس از كنسرت بزرگ خود با اركستر سمفونيك آخن، در هيچ پارتي اي پس از اين برنامه (After Party) شركت نخواهد كرد. متاسفانه عده اي سودجو، تبليغات نادرستي در مورد شركت ابي در اين برنامه ها، در شهر آخن انجام داده اند، كه هيچگونه صحتي ندارد و ابي هرگونه قرار شركت در اين برنامه ها را كاملا تكذيب كرده است. به اطلاع تمامي عزيزاني كه به خاطر عشق به ابي عزيز و شركت در اين برنامه ها، اقدام به تهيه ي بليت كرده اند مي رسانيم، كه با برنامه گذاران تماس حاصل كنند و اين موضوع را به آنان گوشزد كنند و در صورت تمايل بليت هاي خود را پس بدهند.
-
3 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Tuesday 29 January 2008
#11
کاربر نمونه
وضعیت
- افلاین
0
وای چشام ترکید چقدر طولانی بود.
leon مرسی خیلی عالی بود.
باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وز دل و جان یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم تو را وان گه گرفتارت شوم
-
2 کاربر برای این پست از خان تشکر کرده اند:
-
Thursday 31 January 2008
#12
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
3 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Thursday 31 January 2008
#13
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
0
موضوع : سهم من از عشق ، قفس با حجم کوچک بود ...
نویسنده : مجید بیدار
من مشکوکم به حضورم در میان جغرافیای پهناور زمین ! و از این دلواپسی خفه کننده بیزار و چه آسان است رفتن و هرگز نماندن ، در کدام جهت، در سمت کدام ستاره است راه رهایی ؟ راهی که هرگز پیموده نشده است توسط همگریزان من ! و تو کجا ایستاده ای که همیشه دلواپس توهستم ای به پرواز در آمده ، و کجاست محل قتل عام ما ؟ دیوارها بر سرم خراب می شوند و صدای قدرت بپاخواسته است ، سید تو نه ! سید نیا که جان من جانی است بی بها و تو را ای کهن رفیق نازنین می ستایم که با اژدهای درونت در جنگی، و نیا در خانه که کسی در خانه نیست! و ای کاش همه ی اهل جهان می دیدند که چگونه قتل عام کردند خسرو گلسرخی و سید ها و قدرت ها را و ای کاش می بودید و می دیدید راز پرپر شدن رضا موتوری را و چه نوایی ساخت اسفندیارمنفردزاده ، به هنگام مرگ رضا ، اسفندیار را چه شد ؟ هنوز هم در صف خرید بلیط تراژدی بزرگ مسعود کیمیایی با نقش آفرینی بهروز نازنین ایستاده ام بر در سینما پاسیفیک، و ای کاش من تکه تکه شدن آن را نمی دیدم وشد ایران 1و 2 و 3 ، اینجا سر ملک هست جاده ی قدیم شمیران ، دیوارها بغض کرده اند ، عجیب ، سخت و شگرف ! از بلوار الیزابت می گذرم به خیابان کاخ می رسم ، سنگ فرش جلوی درب ورودی کاباره کوچینی هنوز که هنوزه تشنه ی جای پای ابی و فرهاد و ... هست و به خودم اجازه نمی دهم که قدم بر آن بگذارم ، کوچینی سالها به عنوان تالار عروسی جان می داد تا که بالاخره تعطیل شد و سکوت مطلق آن را فرا گرفت. یک قبر به تمام معنی و چه کسی به یاد می آورد روزهای با شکوه تو را ای کوچینی نازنین ؟ چقدر منتظر حضور بلک کتس ماندی ، بلک کتس را چه شد ؟ چقدر صدای بد در گوش و روح تو نواخته شد ، دلم می گیرد برای راهروی زیبایت و چرا ای کوچینی عزیز منتظر حضور ما نماندی و بغض من می ترکد وقتی که می بینم که ما چقدر دیر کردیم ! قیصر را کو ، ذبیح را کی نمایش دادند روز تولد پوست شیر ، من حسادت می کنم به همه ی متولدین دهه های 20 و30 ، و ای کاش که حرام نمی شد ساعات طلائی و هنوز هم تشنه ی گم شدن در سبزه میدان و مولوی و پا منار و ارگ هستم و چقدر من در چهارصد دستگاه بی پروا عشقم را نثار دیوارهایش کردم و سالها بعد بود که متوجه شدم آنجا میعادگاه پیوند ایرج و بابک عزیز بوده و من نفرین می کنم به گذر زمان و ای کاش که همه ی شما نازنین یاران سفری کنید به این مکان هایی که نام بردم و ببینید بغض دیوارها را . هنوز هم دارد پرپر می زند پرنده ی رهایی ! پرنده ایی که هرگز کسی صدایش رانشنید و من چقدر دلم می گیرد برای تنهایی متل قو و خود تو را چه شد ، کو همت جهان ستیزت ؟ چرا همه ساکت شدند ؟ پر از وسوسه ی رفتم و من دلم تنگ تو است ای رفیق تنها ، هنوز هم حراج می کنند بزرگترین آثار دیداری سرزمینم را در دور و بر میدان شهیاد و در کنار گوشه های این شهر بد ، چرا ساختار شهر را به هم می ریزند این مردمان ما ؟ چرا هیچ کس دیگه تشنه ی سر پل تجریش نیست ؟ هیچ کس صدای اشک های تخت های لب رودخانه ی گلاب دره و دربند را نمی شنود ، ما از هم دور دوریم و این همان فاصله ی بد است و نفرین به فاصله ها که انگار نه انگار که میدان فردوسی دلش برای آن زن سرخ پوش تنگ شده و کجای شهر می شود رفت و دید فریدون فروغی و فرهاد نازنین را . همه گریزان هستند از کمی تامل کردن در خویشتن خویش !
راستی بچه ها امشب ابی برنامه داره با یک ارکستر 100 نفره .
(کجا ، کی ، اگه وقت داشتیم حتما با هم خواهیم بود !)
در استادیوم 100 هزار نفری .
(عجب ، ما رو هم فراموش نکنید)
چشم حتما
(چندم برنامه هست)
6 فروردین ...
زمین بر سرم خراب می شود و من باز هم در خیال و رویا در سفرم ، حتما همه ی اهل جهان ، حتما جای شما را خالی خواهم کرد ... و من این تن کوچک و خاکی در مقابل ابی نازنینم هیچم و گم و دور و چقدر دنبال واژه بودم که بگم تو مثل هر طپش قلبم با من هستی. نه خدای من، تو با هر نفس، نه تو خود منی، نه من خود توام، نه من ... و در گیج و ویج از خود گم شدن ها بود که صدام کرد ...
چقدر جای ما خالیست در 1001 شب بزرگ، و سهم ما پس کی میرسه و این آینده کی از راه میرسه ؟ از کی می تونم بپرسم آدرس خانه ی اورا ؟ سهراب نازنینم ... خانه ی دوست کجاست ؟ این راه لبریز از خار و خس و اون که دستهاش قفس نیست کی می تونه باشه ؟
کدوم خزون خوش آواز تو را صدا کرد ای عاشق
که پر کشیدی بی پروا به جستجوی شقایق
و این انتظار مگر به سر می آمد ، یکی طعنه می زند که برو من هم رفتم و رسیدم به همیشه دور دست و حسادت می کنم به همه ی آنهایی که همسایه ی تو هستند و ای کاش من هم یک گل از باغچه ی همیشه نایاب تو بودم و با یک دم تو می شدم هیچ و این شانس را هم از دست دادم و شاید در جایی دیگر باز باهم باشیم ، اینجا بلوار کشاورز است اینجا میدان آزادی است میعادگاه ما و تاریخ آینده کجاست ؟
ستاره ی دنباله دار من کی می تونه باشه جز خود تو ؟ حالا اون صبح سپید و سربلند کی طلوع می کنه ؟ حالا باید ثانیه ها را با داس دلهره بشماریم ؟
شب غزل هرگز نرسید ، برای چه کسی این قلب عاشق در خروش است جز خود تو ؟
ابی نازنینم بمیرم برای تو نازنین که نداشتن سرزمینی واحد در طول این 30 سال باعث شد که تو کنسرت 1001شب را نتوانی همان 30 سال قبل اجرا کنی و امروز شاهد آنی هستیم که همه ی اهل جهان همه ی هنرمندان مات و بهت زده ی درخت سرفراز موسیقی جهان هستند گنجینه ای که توسط بزرگترین موسیقیدانان دیر کشف شد ! و ای کاش که بدانند آدمیان ، امروز خویش را نه همه ی ما همان مایی که در حسرتش می سوزیم سراپا افتخار می کنیم به تو و چه افتخاری مهمتر و بزرگتر از این تراژدی حضور تو بعنوان نماینده مشرق زمین ؟ مشرق زمینی که از بلندای کوه فوجی یاما، از قحطی سیل و آتش در جاکارتا، از سر عجیب دیواری در چین، از تبعید دالای لامای نازنین، از اعدام سامورائی ها، از بمبئی، از صحرای مغولستان، از فروپاشی امپراتوری ها، از هجوم بی رحمانه موجهای سونامی، از هیروشیما، از مرز پیشاور، از دره ی پنج شیر، از طبس از، کویر لوت، از سرخس و کوه گوات، از دریای خزر، از اصفهان و شیراز، از اوج بلندای ستونهای تخت جمشید، از کوه بیستون، از همدان، از آذربایجان، از آتشکده ی بی فروغ زنجان، از کرمانشاه و خوزستان و بوشهر و پاوه و نوسود و مریوان و قصر شیرین و خرمشهر و آبادان و اهواز و سرپل ذهاب و ارس خروشان و سفید رود غریب، از سینه هایی که امید از آنها پر کشید، از بیابانهای داغ و سبز، از دجله فرات، از بصره در تیرباران، از خیلج تا ابد فارس تنهایم ، همه ی این جغرافیای پهناور تنها چشم امیدشان به نازنین است و فریاد کن صدای هزاران سال برده کشی و قحطی و جنگ را ، ابی جان صدايی باش به اندازه ی حجم آسمان و این حرکت و این بی همتا افتخار باعث شد که هیچی از ما نماند حتی تکه ای برای یادها و خاطره ها ، بازهم دلم می گیرد برای تبعید تو با غربت خویش ...
-
3 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Thursday 31 January 2008
#14
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
3 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Thursday 31 January 2008
#15
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
3 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Friday 1 February 2008
#16
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
3 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
علاقه مندي ها (Bookmarks)