0
موسيقی زيرزمينی: زير کدام زمين؟
مدتهای درازی است میخواهم چيزی بنويسم دربارهی موسيقی و موسيقی زيرزمينی. [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] و [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] به آن میدهد باعث شد اين بار منسجمتر چيزی که میخواهم بنويسم. شگفتآورتر آنکه دو سه هفته پيش طرح [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] را ديدم با هيأتی بس مهيب که خبر برگزاری «شب زيرزمينی ايران» را میداد. ديدن لوگوی [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] بالای چنين اطلاعيهای واقعاً غريب بود. اول فکر کرديم جعلی صورت گرفته است. اما نه، خودِ خودِ بنياد ميراث ايران بود! اما مشکل کجاست؟ کجای اين موسيقی زيرزمينی از نظر من ايراد دارد؟
تعريف ما، يا تعریف خود اين زيرزمينیها، از موسيقی زيرزمينی چیست؟ اصلاً چرا «زيرزمينی»؟ قاعدتاً مقصودشان اين است که چون «روی زمين» نمیشود اجراش کرد، رفته است زير زمين! اما مشکل کجاست؟ اين موسيقی هيپهاپ کجایاش با ما، با من نمیخواند؟ چه بخشی از اين موسيقی محل ايراد است؟
موسيقی ايران، موسيقی سنتی، موسيقی اصيل – هر چه میخواهيد بناميدش – تعريفاش نسبتاً روشن است و همه میدانند چیست. البته بر خلاف تصور عاميانه، چندان هم روزمينی نبوده و نيست. هنوز هم اهل موسيقی سنتی و اصيل ايرانی، در ايران دشواریها و تحقيرهای هميشگی را میبينند و وضعشان بهتر نيست. بهتر که چه عرض کنم، از خيلی از موسيقیهای غیر-سنتی و غير-اصيل وضعشان بسی بدتر است!
موسيقی پاپ هم که تعريفاش روشن است. همه کسانی مثل ابی، داريوش، سياوش قميشی، گوگوش و خوانندگانی از اين قبيل را میشناسند. خوانندگان لس آنجلسی هم که شهرتشان اظهر من الشمس است! ولی گويا موسيقی «ِزيرزمينی» اين هم نيست! حتی به يک تعريف «گروه آريان» هم در همان طبقهی موسيقی پاپ قرار میگيرد و «زيرزمينی» نيست.
پس اين موسيقی زيرزمينی را چه چيزی از بقيه متمايز میکند؟ نخست اينکه اين موسيقی شباهت غريبی دارد به موسيقیهای هيپهاپ مدل غربیاش با اين تفاوت که زبان و کلاماش فارسی است. اما بعد، اين زبان و اين کلام چه دارد؟ به گمان وجه برجستهاش فحش و ناسزاهای آب نکشيدهای است که در متن ضرباهنگ تکراری اين موسيقیها مرتب به گوش میرسد (از راديو زمانه کسی دوست دارد توضيح بدهد؟).
پس رسماً (يا به طور غيررسمی) سه دستهی متفاوت بالا تحت عنوان موسيقی به ما عرضه میشود. حال دردِ ما چیست؟ واقعاً کمبود ما چیست؟ اين گروه اخير چه اندازه از جمعيت ايران را به نمايش میگذارد؟ کدام بخش از فرهنگ درخشان ايرانی در محاق بوده است که اينها دارند صدایاش را بلند میکنند؟
واقعاً رسالت يک بنياد فرهنگی (و از همين منظر رسانهای مثل راديو زمانه) چیست؟ اصلاً رسالتی دارند؟ اولويتهای ما کدام است؟ ما چقدر برای موسيقی ايرانی کار کردهايم؟ هنوز هم بعد از ۲۵ سال در ايران وضع موسيقی سنتی ما نابسامان است و حتی کسی مثل شجريان برای کنسرتهایاش با مشکل مواجه میشود. مسأله این نیست که موسيقی ايرانی در بازار هست يا نه؟ مسأله اين است که ما ايرانیها چقدر میشناسيماش و چقدر برایاش ارزش قايليم. لطفاً نگويید که آن موسيقی امکان پخش و فروش ندارد و اين دارد. مگر مشکل ما فقط فروش است؟ فکر کردهايد با فروش آثار موسيقی سنتی وضع موسيقی سنتی بهتر شده است؟
اما محل نزاع کجاست؟ آيا میگويم اين موسيقی «هيپ هاپ» نبايد باشد؟ حاشا و کلا! باشد! کی جلویاش را گرفته است؟ اما لطفاً اين مزخرفات را به اسم فرهنگ و پسند جامعهی ايرانی به ما زورچپان نکنيد! آدم احساس حماقت میکند. فکر میکنی يکی دارد آشکارا به شعورت توهين میکند. اين تعبير «موسيقی زيرزمينی» با اسم دهن پرکناش که صفت «موسيقی» را هم يدک میکشد، چيزی نموده میشود که اگر کسی نداند محتوایاش چیست، فکر میکند کشف عظيمی در فرهنگ ما صورت گرفته است! «زيرزمينی» میخواهيد؟ تمام فرهنگ و هويت و اصالت و انديشهی ما همين امروز زير زمين دارد نفس میکشد! تمام اصالتهای ما، تمام جنبههای درخشان عقلانيت و معنويت ما از تيغ حماقت و جهالت حکومتها و رسانهها گوشهنشين هستند و عزلت پيشه کردهاند. اما اين «موسيقی زيرزمينی» اصلاً زيرزمين نيست (حداقل رادیو زمانه دارد از «فوق» زمين، از زمين و هوا، منتشرش میکند!). لطفاً آنها که حساسيت فرهنگیشان هنوز کمی به جای خود باقی است، تکانی به خودشان بدهند. اين موسيقیهای سرشار از دشنام و ناسزا را، که آدم وقتی میشنودشان روزش تيره و تباه میشود، بگذاريد باشند. ولی لطفاً به نام ما اين کارها را نکنيد. به نام جوان ايرانی اين حرفها را نزنيد.
آدم چرا موسيقی گوش میدهد؟ برای آرامش؟ برای آسايش معنوی و روانی؟ برای لذت بردن؟ واقعاً منصفانه بياييد اغراض و غايات وجود چيزی به نام «موسيقی» را فهرست کنيد. من وقتی اين سر و صداهای گوشخراش کذايی را میشنوم، اعصابام پاک به هم میريزد. نه تنها به آرامشی نمیرسی، بلکه رسماً بايد سر به ديوار بکوبی از شنيدن اين همه مزخرف! مگر ما کمبود «فحش» داريم؟ آخر اين چه ادبياتی است؟ آی اهالی ادبيات! آی ادب خواندهها! آی دلسوزان فرهنگ! اينجا که رسيد خوابتان برد؟
بنياد ميراث ايران همه که دستهگلی حسابی به آب داد با اين کارش. آدم شرماش میآيد هيأت و شمايل آن دخترکان را ببيند و بگويد اينها واقعاً ايرانی هستند! مشکل ما واقعاً کجاست؟ اينها هدفشان چیست؟ تئوری روشنفکرانه دارند؟ هدفشان اعتراض است؟ هيچ راه بهتری برای اعتراض نيست، بدون اينکه نام و حيثيت موسيقی را خدشهدار کنند؟ اين چه هنری است که طوطیوار، بلکه ميمونوار، دارند همان مدل غربی را تقليد میکنند – که در دلِ شرايط خاصی متولد شده است لابد – و اين را به عنوان «ايرانی» به خوردِ ما میدهند؟ خلاقيتاش کدام است؟ نوآوریاش کجاست؟ نورانيت از آن میزايد يا ظلمت؟ چيز تازهای آيا به ما میافزايد؟
بهتر است قبل از اينکه حرفهای ناجورتر ديگری بزنم که به مذاق آقايان و خانمهای «زيرزمين» خوش نيايد، همينجا قلم را غلاف کنم! اما شما را به خدا، میپسنديد که «چنين عزيز نگينی» آلودهی دشنام و ناسزا باشد؟
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
علاقه مندي ها (Bookmarks)