0
تاریخچه مختصر کارگاه سازسازی وابسته به بنیاد موقت شیدا
نویسنده :محمد رضا لطفی
انقلاب ۵۷ تازه اتفاق افتاده بود وهنوز تأثیر موسیقی گروه شیدا و عارف (چاووش) جوانان را به سمت فراگیری موسیقی دستگاهی (رسمی) ایران نكشیده بود تا ضرورت كمبود سازهای رسمی ما مشهود گردد. به وضوح میتوان ایراد كرد كه: هنگامی كه محتوای انقلاب پس از رأی عمومی ملت به جمهوری اسلامی تبدیل شد موسیقی و به دنبالش مجسمهسازی و تا حدودی بقیهِ هنرها مورد كممهری قرار گرفت و این گونه مرزبندیهایی برای این هنرها بخصوص موسیقی بهوجود آورد. نتیجهای كه از این برخورد برای اهل موسیقی به خصوص سازسازی بهوجود آمد بسیار ناگوار بود كه خوشبختانه رفتهرفته هنر سازسازی رونق گرفت و حتی امروز موزهای هم برای هنر سازسازی در شرف تكوین و احیا است.با توجه به وضعیت سالهای اول انقلاب و هجوم جوانان به فراگیری موسیقی، دو مشكل بهوجود آمد، ابتدا گران شدن سازها كه دانشجویان دیگر قادر به خرید آن نبودند و دومی بیرغبتی سازسازان به ساخت ساز. نتیجهای كه میتوانست ضایعهِ بزرگی برای موسیقی ایجاد كند ماشینی شدن ساخت سازهای ایرانی بود كه تنی از جوانان به دنبالش بودند تا این مسئله را اینگونه حل نمایند كه به نظر نگارنده این روش نیز این هنر فردی را به سمت نابودی میكشانید كه مسلماٌ باید برای آن فكری آجل میشد. در این تاریخچهِ عینی مختصر در درجهِ اول میبایست دولت انقلابی و مؤسسات باقیمانده از دوران رژیم شاه یعنی كارگاه سازسازی وزارت فرهنگ و هنر سابق كارش رونق مجدد میگرفت، امّا با توجه به منع شرعی و بیحرمتی به دستاندركاران این راه مانند استاد ابراهیم قنبری كه كار سازسازی را به نوعی كنار گذاشته بود و فكر و ایدههای نوی خود را صرف ساخت میزهای روزمینی محصلین دهات و روستاها نموده بود و از هنر واقعی خود دوری گزیده بود. در چنین شرایط سخت و دشواری نگارنده ابتدا به این فكر افتاد تا یك كانون سازسازان ایران را راهاندازی كند و این افراد را جمع و جور نموده تا در پرتو كار شریف این گروه و تشویق و حمایت آنها راهی برای پیشرفت مجرد این صنعت هنرمندانه فراهم شود. با این نگاه، جلسهِ اول این گروه و دستاندركاران فرهنگی ایران در محل ساختمان خیابان حقوقی، طبقهِ آخر تشكیل گردید كه تنی چند از افراد عبارت بودند از: آقایان مهدی كمالیان، مهدی ناظمی، خانم فوزیه مجد و ...این نشست كه در چند جلسه خاتمه یافت، نتیجهای نداشت چرا كه افراد پیشكسوت از روحیهِ پائینی برخوردار بودند. در تداوم این نشست ها اینجانب به این نتیجه رسیدم كه تنها راه حل احیای مجدد هنر سازسازی، آموزش آن است، اما چه كسانی میتوانستند یا قادر به این آموزش بودند كه كارشان را در سطح استادی بشود پذیرفت. استادان قدیمی مانند كمالیان و ناظمی و قنبری در شرایطی نبودند كه سكاندار آن شوند و لذا باید بهدنبال افراد دیگر بود تا این امر مهم به انجام رسد.
میدانستم كه از میان دوستان ما دو نفر هستند كه دستی در این كار داشتند كه یكی از این افراد آقای دكتر ارژنگ ناجی بود كه مسئول مركز اكوستیك وزارت فرهنگ و هنر بود و زیر نظر دكتر مهدی بركشلی روی فواصل موسیقی و سازشناسی كار میكرد ودیگر آقای محمود فرهمند، كه مدتی در كرمانشاه سازسازی را بهصورت نیمهحرفهای آموخته بود و علاقه مفرطی به این هنر داشت. بهجز این دو نفر یكی از بهترین شاگردان استاد ابراهیم قنبری كه من قبلاً ایشان را بارها در كارگاه وزارت فرهنگ و هنر دیده بودم با ایشان نیز تماس گرفتم و این انسان والا كه كسی جز استاد امیرعطایی نمیتواند باشد، با عشق و ایثار و علاقه دعوت مرا پذیرفت و اینگونه، سه نفره استاد كارهای مدرسهِ سازسازی ما شدند. نگارنده و دیگراساتید قدیم موسیقی مانند آقایان استادان كامل، نورعلی برومند و ابوالحسن صبا بر این عقیده بودند كه هر سازسازی، سازی را كه میسازد باید بتواند تا حدودی بنوازد و به همین خاطر به همهِ شاگردان چاووش اعلام كردیم كه: كسانی كه به هنر سازسازی علاقهمند هستند میتوانند در كارگاه سازسازی ما شركت نمایند. حدود ۶۰ نفر برای آموزش به ما رجوع كردند كه ابتدا بیشتر آنها شاگردان كلاس خود من بودند، مانند آقایان رامین جزایری، ابراهیم یغمائی، مهران لطفی و...
در طول شش ماه كه دوستان ما كار آموزش خود را تداوم بخشیدند، تعداد ۶۰ نفر تحت پوشش این تعلیم قرار گرفتند و در این فاصله ۱۴ عدد تار، حدود ۲۰ عدد سهتار و چند سنتور و كمانچه از این كارگاه آموزشی زایش یافت. قرار شد تا تعدادی از این سازها ابتدا به شاگردانی كه خودشان با استاد كار كرده بودند با تخفیفی داده شد و بقیه به شاگردانی كه ساز نداشتند فروخته شد. با فروش این سازها كه ۷۰ درصد آن به استاد كارها و ۳۰ درصد آن به كارگاه سازسازی تعلق گرفت، ما توانستیم به امورات اصلی این مؤسسه بیشتر بپردازیم. برای ادارهِ این كارگاه مسلماً من احتیاج داشتم تا مدیری به اوضاع سرو سامان دهد و به همین دلیل از شادروان كیوان كلهر كه انسان بسیار دوستداشتنی بود كه متأسفانه و صدافسوس كه دراثر سقوط بمب در منزل پدرشان در كرمانشاه دارفانی را وداع گفت، تقاضا كردم تا این مسئولیت را بپذیرد. در این فاصله برای مسافرت چند هفتهای به بلژیك رفتم و در بازگشت متأسفانه دیدم كه همه روابط بین افراد خدشهدار شده است و ایشان نیز بهخاطر عدم روابط درست كارگاه سازسازی، استعفا كرد. بهنظر میرسد كه با توفیق و تربیت سازسازهای جوان و حركت و بازشدن بازار موسیقی كه منجر به تولید بیشتر ساز گردید، این اقتصاد بود كه حرف آخر را میزد و اكثر كسانی كه تربیت شدند به جز تنی چند كارشان را در این كارگاه تداوم ندادند و راهی منازل خود شدند و اینگونه هر روز ساز گرانتر و گرانتر شد و آن كارگاهی كه حداقل من آرزو داشتم به یك مركز نظری، فرهنگی و تحقیقی تبدیل شود، نشد.كارگاه سازسازی ابتدا تحت مدیریت جناب آقای امیرعطائی و چند شاگردی كه ماندند، كار را تداوم دادند و جلسات ماهیانهِ سازسازان نقاط مختلف ایران تا ترك من از ایران تداوم داشت. با عزیمت اضطراری نگارنده، كار هیئت مدیره كه آ قای ارهسازان و برادرم مهران لطفی نیز كه تربیتشدگان سری اول بودند كار مدیریت را عهدهدار شدند. تا مدتها من از فعالیتهای این مركز باخبر بودم تا اینكه آن اصول و آرمانی كه مرا واداشت تا این امر مهم را بهموقع به انجام برسانم، كمی فروكش نمود. اساسنامهای كه من نوشته بودم تقریباً بر چیده شد و سازمان كارگاه سازسازی دیگر بهصورت فردی و با سلیقهِ شخصی هر یك از این دوستان تغییر نمود.اگرچه تا برگشت من به ایران این كارگاه توانست تأثیرات مهمی بر روند سازسازی داشته باشد اما متأسفانه قیمت سازها برای دانشجویان روز به روز تحت مناسبات غلط، افزایش سرسام آور نمود و در این عرصه بیشتر تولید كنندگان درجهِ اول این صنعت بیشتر توجهشان به بازار بیرون مرزها بود كه پول بیشتری برای خرید ساز میتوانستند بپردازند. بودند و هستند نوازندگانی در بیرون مرزها كه سازهای خریداری شده گران را به قیمت باز گرانتر به مشتریها كه اكثراً هم تنها هواداران موسیقی هستند میفروشند و این سوداگری، تمام ارزشهای هنری این صنعت را مدتهاست كه زیر سؤال برده است. در چند دورهای كه نگارنده به ایران آمدم تا شاید بتوانم دوباره به این كارگاه و وضع سازسازی سروسامانی دوباره دهم، متأسفانه بهدلایلی جوسازی و آماده نبودن محیط نسبی فعالیت مجبور به ترك كشورم شدم اما هر بار كه آمدم، نشستهایی را با دیگر سازسازان برای حركتهای تحقیقاتی، سازندگی، الگوبرداری، عكاسی و بیوگرافی و غیره ... ایجاد كردم اما متوجه شدم كه اكثر سازسازها بیشتر صنعتكار هستند تا اندیشهورزی كه به دنبال پیشرفت جانبی سازسازی كه میتوان در یك كلمه این كمبود را ذكر كرد «علم و فرهنگبالنده».آسیب ما بیشتر آنجایی شروع میشود كه صنعتكاران سازساز ما اكثراً در حد یك نجار كه میتوان آنها را در قلمرو «هنرهای مستظرفه» جای داد، چیزی از موسیقی و علوم پیرامون آن نمیدانند. بهجز تنی چند كه آنها نیز بیشترشان در دام مناسبات غلط مالی برای فروش به قیمتهای گزاف گیر افتادهاند، دیگر حرفی برای گفتن در عرصهِ تعهد، ایثار و فرهنگ دوستی ندارند كه بزنند. خواست زیاد مالی و چشم و همچشمی خانوادگی و دنیای مصرف، دامن بیشتر این پیشه را كه متأسفانه بیشتر نوازندگان را هم شامل میشود نیز گرفته است. آرمانهای ابتدای تشكیل این كارگاه و تربیت بیش از ۶۰ نفر سازساز كه اكثر آنها امروز از نامداران هنر سازسازی هستند و تعداد دیگر ی را كه در این سالیان از این كارگاه زیر نظر استاد بزرگ امیرعطائی و جناب آقای ارهسازان تربیت شدهاند، نتوانست حافظ هنر و فرهنگ سازسازی گردد.البته این سختیهای تلخ نباید زحمت آن دسته از سازسازانی را كه زحمت كشیدند و شریف ماندند و به صنعت و هنر سازسازی كمك شایانی نمودهاند و امروزه استادكاران بهنامی هستند را، پایمال كند.من همیشه گفتهام بیشترین نارسائی ما از عدم درك مان از سیر تاریخ تكامل موسیقی و سازسازی و دیگر عرصههای این هنر است. موسیقینوازان و هنرمندان این رشته نسبت به شاعران، ادبا، محققین، مبتكرین، نقاشان و معماران و ... كمتر در عرصههای فرهنگ، تئوری، زیرساخت ذهنیت منسجم در یك ترازو قرار ندارند و این مشكل كنونی ماست. تقریباً صدها سال است كه دوستان اهل موسیقی تنها با خودشان پرواز میكنند و كاری به دیگر رشتههای هنری و علوم وسیر تاریخی یا تكامل تاریخ ندارند..
مرحلهِ جدید كارگاه سازسازیهمانگونه كه میدانید، با آمدن من مكتبخانهِ میرزاعبدالله و در كنارش آوای شیدا و كارگاه سازسازی از روحیهِ بهتری برخوردار شد و هر سه واحد این مجموعه زیر نظر اینجانب به حركت درآمد و با برنامهریزی بهتر و مستدلتر كار خود را از اردیبهشتماه ۱۳۸۵ شروع نمود. هیئت مدیرهِ كارگاه سازسازی سازماندهی یافت و با نشستهایی با آقایان امیرعطائی، ارهسازان، علیشاهی، شیبانی، یغمایی و یاحقی هیئت مدیره جان تازهای یافت و در حال حاضر هر ماه یك گردهمایی سازسازان داریم كه از نقاط مختلف ایران با امید سرشاری به این محل ميآیند و با حضور من سازها كوك ميشود و من نظرات خودم را بهعنوان موسیقیدان میدهم و سازها دور میگردد وهر كسی بر پایهِ شناخت فردی خود نظر میدهد و اینگونه هر سازی كارش ارزشیابی میشود و ما در انتها در صورت تمایل بعضی از سازها را در غرفهِ فروش مكتبخانه میگذاریم و با قیمت منصفانه كه هر سازسازی رضایت كامل دارد آن را در اختیار شاگردان قرار میدهیم. البته این سازها تنها برای شاگردان مكتبخانه است و دیگر علاقهمندان را شامل نمیشود. قرار است هیئت مدیرهِ جدید با برنامهریزی درست همهِ الگوهای سازسازان قدیمی را جمعآوری كند و همهِ این الگوها با عكس سازها در یك مجموعهای برای علاقهمندان به چاپ برسد. من در انتهای این سیر تاریخی باید به اطلاع عموم برسانم كه ما و همهِ افراد زیرمجموعه «بنیاد شیدا» تلاش داریم تا در نهایت به این مملكت و مردم شریفش كمك كنیم و راههای روشنتری را برای زیبائی زندگی بازنمائیم. عرصهِ هنر بهصورت عام و هنر سازسازی و موسیقی میتواند دل آدمی را انسانتر، پرمهرتر و متعهدتر نسبت به معنویت انسان نماید و این ما هستیم كه باید پالایش یابیم و هر روز برای محبت و مهر تمرین نمائیم تا این سكان آدمیت را از دست ندهیم.
علاقه مندي ها (Bookmarks)