0
شكارچي كه زماني با محمدرضا لطفي ساز مينواخت، با ديدن كنسرت لطفي يادداشتي نوشته است.
علي اكبر شكارچي، كه از جمله رديف دانان و نوازندگان كهنه كار و صاحب دانش كمانچه در ايران به شمار ميرود
در اين نوشته هم به اجراي گروه ميپردازد وهم به مردمي كه براي ديدن اين كنسرت آمده بودند.
استاد لطفي عزيز وهنرمندان گرامي گروههاي شيدا
دستتان درد نكند. تبریك می گویم به آقای (محمدرضا) لطفی كه این بار گران را با سربلندی، به همت بلند شما، برای سربلندی موسیقی ایران كشیدند تا مردم ایران نور امید بر دلشان بتابد. مطمئن باشید مردم ایران قدرشناس زحمات شما خواهند بود و حضور شما هنرمندان جوان را به عرصه موسیقی حرفه ای تبریك و مبارك باد خواهند گفت.
دوستان: غنای ملودی و فرم كارها بسیار عالی و سرشار از زیبایی بود و ریشه در فرهنگ كهن ایران داشتند. اجراها بسیار با قدرت و خدا را سپاس كه بی عیب و نقص انجام گرفت. تكنوازی ها و خوانندگی ها بسیار عالی و به جا و القا كننده پاكی و معصومیت و اصالت موسیقی ایران بودند.
گر چه احساس من این بود كه تكنوازان و خوانندگان در اجرا با محدود شدن و احساس بسته تري برنامه های خود را اجرا كردند ، ولی به شما قول می دهم این شکل گرفتن جملات و غنی شدن و مرتب شدن ملودی ها در آینده ای نزدیك، تبدیل به راه درست و قالبی جدید خواهد شد كه شما را از بیراهه رفتن باز خواهد داشت.
امروز اگر پر و بال شما در اجرا بسته شد، در عوض تیز بالی بلند برای پرواز بلندتان خواهد روئید. با ایمان، سپاسگزار سخت گیری های استاد خود بمانید و شكیبا باشید كه راهتان درست است. فردوسی شعر زیبائی دارد كه حرف را تمام می كند:
میاسای ز آموختن یك زمان
به دانش میفكن دل اندر گمان
چو گویی كه وام خرد دوختم
همه هرچه بايستي آموختم
یكی نغز بازی كند روزگار
كه بنشاندت پیش آموزگار
وقتی استقبال خردمندانه مردم فرهنگ دوست و فرهنگ خواه را در كنسرت شما و كنسرتهای چند هزار نفری سالهای اخیر دیدم به یاد افسانهای افتادم، در دوران فترت ایران باستان، تورانیان ایران را به تصرف در آوردند، برای ختم درگیریها، قرار شد بزرگ تیرانداز ایران در حضور سران و لشگریان و مردم ایران و تورانیان، تیری رها كند.
هر كجا كه تیر نشست تورانیان تا همان جا عقب بنشینند. بزرگ تیرانداز ایران، آرش كمانگیر برای این كار انتخاب شد. او این تیر را تا كجا پرتاب كرد و مرز ایران و توران تا كجا تعیین گردید، مهم نیست و حرف من هم این نیست. آرش گفت: من با اهورا مزدا مناجات كردهام و به شما اعلام میكنم بعد از پرتاب تیر، تن من هم تكهتكه خواهد شد و این چنین شد. او جانش را بر تیر و كمان گذاشت. تیر رها شد، ایران رها شد و جان و تن او هم رها. اول رویا شد و بعد اسطوره گشت. فرشتگان اهورامزدا، تیر رها شده را تا دور ترین مرزی كه ایران شایستگی و لیاقتش را داشت بردند و بر درختی نشاندند.
مردم عزیز و هنرپرور
هیچكدام از هنرمندانی كه در عمر پر بار و افتخار آمیز هنری شان موسیقی خلق كردند یا به روی صحنه آمدند، نیامده بودند كه تیر و كمان را تا انتها نكشند. نیامده بودند كه بد بخوانند یا بد اجرا كنند. من ایمان دارم و شما هم باور كنید آنها جان بر سر اجرا گذاشتند.
من افسانه آرش كمانگیر را باور میكنم. من تكه تكه شدن تن این هنرمندان را باور میكنم. من نمیگویم آرش كمانگیر تا كجای مرز ایران تیر پرتاب كرد و شما هم نگوئید این عزیزان كجا را نشانه رفتند. مهم این است كه در این دوران بظاهر فترت موسیقی ایران، مثل ایرانیان باستان چشم امید به پرواز بلند این هنرمندان داشته باشیم. مهم این است كه مثل ایرانیان كهن، دست در دست هم، برای این هنرمندان به صحنه آمده و برای پرتاب بلندشان، با صدای بلند دعا را فریاد كنیم .
مهم این است كه این پرتابهای آرشوار را باور كنیم. خوشحال باشیم و به شعف آييم. اگر امید را به سراغمان فرستادند، امید را باور كنیم. حتی اگر بصورت جرقهای باشد. همه اش همین است و بس.
آرش كمانگیر افسانه است ،ولی من آنرا باور میكنم. به خدا باور میكنم. او از جنس همین هنرمندان كمانگیر امروزی بود، اینان نیز از همان جنس. آنان را دوست بدارید، آنان را باور كنید، اگر آرش افسانه بود، اینان عین حقیقت هستند.
مباد روزی كه یك ایرانی در صف تورانیان خواهان شكستن تیر و كمان آرش باشد. مباد روزی كه هنرمندی دستش بر سوفار(1) كمانش بلغزد. مباد روزی كه نسیم بر حنجره خواننده ای بلغزد، كه همه ایرانیان دست دعایشان و چشم امیدشان به پرتاب بلند آنان است. سربلند بماند ایران، سربلند بماند موسیقی ایران و سر بلند بمانند موسیقی دانان ایران.
كه گردون نگردد مگر بر بهی
به ما باز گردد كلاه مهی
لينك خبر :
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
علاقه مندي ها (Bookmarks)