0
![Not allowed!](images/buttons/down_dis.png)
![Not allowed!](images/buttons/up_dis.png)
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
Thumbs Up/Down |
Received: 9/0 Given: 0/0 |
بابا طاهر همدانی معروف به عریان در همدان متولد و در همان شهر وفات یافت.
البته برخی محققین او را لرستانی و گروهی مازندرانی دانسته اند که البته این روایات پایه و اساس معتبری ندارند . سال ولادت باباطاهر مشخص نیست و اختلاف نظر هایی در این زمینه وجود دارد برای مثال مرحوم رضا قلیخان هدایت در کتاب مجمع الفصحاء تولد وی را در سال 410 هجری قمری دانسته در حالیکه میرزا مهدیخان کوکب آن را در سال 326 تعیین کرده است. دانشمندان دیگری چون علامه محمد قزوینی ، وحید دستگردی ، رشید یاسمی ، پروفسور ادوارد براون ، هرن آلن ، کلمان هوار و ... نظرات متفاوتی داشته اند. با توجه به قدیمی ترین سند موجود که در راحة الصدور نوشته ی نجم الدین ابوبکر راوندی نقل شده و حاکی از ملاقات طغرل پادشاه سلجوقی با بابا طاهر است اواخر قرن چهارم را می توان به عنوان سال تولد وی پذیرفت.
بابا طاهر از شعرای صاحبدل و دردمند بوده و اشعار وی که اغلب به لهجه ی محلی (شبیه به لری) سرده شده اند جز فهلویات محسوب می شوند.
مسلک درویشی و دل بریدن از ظواهر دنیوی و شیوه ی عارفانه وی ، او را ملقب به عریان ساخته است.
آرامگاه باباطاهر در قسمت غربی همدان موسوم به بن بازار و روبروی مقبره امام زاده حارث بن علی واقع است.
با استناد به کتاب رحة الصدور راوندی که حدودا" صدو پنجاه سال پس از وفات عریان تألیف شده وفات باباطاهر باید پس از447 هجری قمری روی داده باشد . سال وفات 477 و یا 450 نیز آمده است.
آثارموجود (مصراع اول):
تن محنت کشی دیرم خدایا
ته که ناخوانده ی علم سماوات
نمی دونم دلم دیوونه کیست
یکی دردو یکی درمان پسندد
مجبت در دلم آتشی افروخت
دلی دیرم خریدار محبت
تودوری ازبرم دل در برم نیست
دوزلفونت بود تار ربابم
غم عشقت بیابون پرورم کرد
دلاخوبان دل خونین پسندند
خوشاآنان که الله یارشان بی
دلم میل گل باغ ته دیره
به صحرا بنگرم صحراته بینم
غمم غم بی و همراز دلم غم
غم و درد مو از عطار واپرس
خوشا آندل که از غم بهرهور بی
خدایا داد از این دل داد از این دل
بی ته اشکم ز مژگان تر آیو
دلی همچون دل نالان مو نه
غم عالم نصیب جان ما بی
الهی دل بلا بی دل بلابی
دلا در عشق تو صد دفترستم
بتا تا زار چون تو دلبرستم
الهی گردن گردون شود خرد
هزاران دل به غارت برده ویشه
دلم از دست خوبان گیج و ویجه
قضارمزی زچشمان خمارش
مو كه افسرده حالم چون ننالم
چه خوش بي مهربوني هر دو سر بي
فلك كي بشنوه آه و فغونم
دلا چوني ؟ دلا چوني ؟ دلا چون ؟
بهار اومد كه من شيدا بگردم چو ماهى بر لب دريا بگردم
نذونم مو كه سرگردون چرايم
خوشا آنان كه از پا سر نذونند
بخت بد هزار انديشه ديرم
به سر غير تو سودايي ندارم
به عمر خويشتن تا ياد دارم
مو كه افسرده حالم چون ننالم
اي گل ناز من نغمه ساز من
دل دیوانه ام دیوانه تر شی
دلم از دست تو دایم غمینه
زدست دید و دل هر دو فریاد
____________________________
منابع: اطلاعات عمومی پیام –ص 500
دوبیتی های باباطاهر عریان - تصحیح محمد علی صادقی
ویرایش توسط hichnafar : Sunday 10 August 2008 در ساعت 09:42 AM
Thumbs Up/Down |
Received: 9/0 Given: 0/0 |
تن محنت کشی دیرم خدایا
دل با غم خوشی دیرم خدایا
زشوق مسکن وجور غریبی
بسینه آتشی دیرم خدایا
Thumbs Up/Down |
Received: 9/0 Given: 0/0 |
ته که نا خوانده ی علم سماوات
ته که نابرده ی ره در خرابات
ته که سودو زیان خودندانی
بیاران کی رسی هیهات هیهات
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
نمی دونم دلم دیونه کیست
کجا میگردد و در خونه کیست
نمی دونم دل سرگشته ی مو
اسیر نرکس مستونه ی کیست
جز هنر که تاج سر آفرینش است
بنیاد هیچ منزلتی جاودانه نیست
Thumbs Up/Down |
Received: 9/0 Given: 0/0 |
یکی دردو یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و دردو وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
Thumbs Up/Down |
Received: 9/0 Given: 0/0 |
محبت آتشی در جانم افروخت
که تادامان محشر بایدم سوخت
عجب پیراهنی بهرم بریدی
که خیاط اجل می بایدش دوخت
Thumbs Up/Down |
Received: 9/0 Given: 0/0 |
دلی دیرم خریدار محبت
کزو گر مست بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل
رپود محنت و تارمحبت
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
تو دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست
بجون دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست
جز هنر که تاج سر آفرینش است
بنیاد هیچ منزلتی جاودانه نیست
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
دو زلفونت بود تار ربابم
چه می خواهی از این حال خرابم
تو که با ما سر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی به خوابم
جز هنر که تاج سر آفرینش است
بنیاد هیچ منزلتی جاودانه نیست
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
غم عشقت بیابون پرورم کرد
هوای بخت بی بال و پرم کرد
به مو گفتی صبوری کن صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد
جز هنر که تاج سر آفرینش است
بنیاد هیچ منزلتی جاودانه نیست
Thumbs Up/Down |
Received: 9/0 Given: 0/0 |
دلاخوبان دل خونین پسندند
دلاخون شو که خوبان این پسندند
متاع کفرو دین بی مشتری نیست
گروهی آن گروهی این پسندند
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
□
دلم میل گل باغ ته دیره
درون سینهام داغ ته دیره
بشم آلاله زاران لاله چینم
وینم آلاله هم داغ ته دیره
□
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
□
غمم غم بی و همراز دلم غم
غمم همصحبت و همراز و همدم
غمت مهله که مو تنها نشینم
مریزا بارک الله مرحبا غم
□
غم و درد مو از عطار واپرس
درازی شب از بیمار واپرس
خلایق هر یکی صد بار پرسند
تو که جان و دلی یکبار واپرس
□
خوشا آندل که از غم بهرهور بی
بر آندل وای کز غم بیخبر بی
ته که هرگز نسوته دیلت از غم
کجا از سوته دیلانت خبر بی
□
یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
□
ته که ناخواندهای علم سماوات
ته که نابردهای ره در خرابات
ته که سود و زیان خود ندانی
بیاران کی رسی هیهات هیهات
□
خدایا داد از این دل داد از این دل
نگشتم یک زمان من شاد از این دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند
بر آرم من دو صد فریاد از این دل
ویرایش توسط tarane : Thursday 10 July 2008 در ساعت 07:27 AM
به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی
نه کسی درد زمان
بهار مردمی ها دی شد !
زمان مهربانی طی شد !
آه از این دم سردیها ؛ خدایا !
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
بی ته اشکم ز مژگان تر آیو
بی ته نخل امیدم نی بر آیو
بی ته در کنج تنهائی شب و روز
نشینم تا که عمرم بر سر آیو
□
دلی همچون دل نالان مو نه
غمی همچون غم هجران مو نه
اگر دریا اگر ابر بهاران
حریف دیدهی گریان مو نه
□
غم عالم نصیب جان ما بی
بدور ما فراغت کیمیا بی
رسد آخر بدرمان درد هرکس
دل ما بی که دردش بیدوا بی
ویرایش توسط tarane : Thursday 10 July 2008 در ساعت 07:45 AM
به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی
نه کسی درد زمان
بهار مردمی ها دی شد !
زمان مهربانی طی شد !
آه از این دم سردیها ؛ خدایا !
Thumbs Up/Down |
Received: 9/0 Given: 0/0 |
الهی دل بلابی دل بلا بی
گنه چشمون کره دل مبتلابی
اگر چشمون نکردی دیده بانی
چه دونه دل که خوبان درکجابی
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
شبی ناید ز اشکم دیده تر نی
سرشکم جاری از خون جگر نی
شو و روجم رود با نالهی زار
ته را از حال زار مو خبر نی
به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی
نه کسی درد زمان
بهار مردمی ها دی شد !
زمان مهربانی طی شد !
آه از این دم سردیها ؛ خدایا !
Thumbs Up/Down |
Received: 0/0 Given: 0/0 |
اينم يه غزل از باباطاهر:
دلا در عشق تو صد دفترستم ...که صد دفتر ز کونین ازبرستم
منم آن بلبل گل ناشکفته... که آذر در ته خاکسترستم
دلم سوجه ز غصه وربریجه... جفای دوست را خواهان ترستم
مو آن عودم میان آتشستان... که این نه آسمانها مجمرستم
شد از نیل غم و ماتم دلم خون... بچهره خوشتر از نیلوفرستم
درین آلاله در کویش چو گلخن... بداغ دل چو سوزان اخگرستم
نه زورستم که با دشمن ستیزم.. نه بهر دوستان سیم و زرستم
زدوران گرچه پر بی جام عیشم ..ولی بی دوست خونین ساغرستم
چرم دایم درین مرز و درین کشت... که مرغ خوگر باغ و برستم
منم طاهر که از عشق نکویان... دلی لبریز خون اندر برستم
ویرایش توسط tarane : Tuesday 15 July 2008 در ساعت 05:35 PM
به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی
نه کسی درد زمان
بهار مردمی ها دی شد !
زمان مهربانی طی شد !
آه از این دم سردیها ؛ خدایا !
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)