0
بايد خودمان را ورق بزنيم
هادي منتظري با جديت كارش را انجام مي دهد، در ضمن شوخي را هم فراموش نمي كند. هرچه غريبه و ناآشنا باشي، نيم ساعت بعد حتماً صميمي شده ايد و مشغول گل گفتن و گل شنيدنيد. وي موسيقي را در سن پايين با ويولن شروع كرد و سپس با راهنمايي استاد محمدرضا لطفي كمانچه را در دست گرفت و از محضر اكثر اساتيد طراز اول موسيقي استفاده برد. منتظري اكنون استاد دانشگاه است. كنسرت هاي فراواني را همراه با استادان موسيقي در داخل و خارج از كشور داشته و كاست هايي را با خوانندگان شاخص انتشار داده است. وي مي گويد كه هنرمند بايد صاحب احوالات باشد و خود صاحب احوالات است. صميميتش اين را مي گويد
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
توضيح اين كه به دليل صميميت ايجاد شده، سعي شده لحن گفت وگو نيز محاوره اي تنظيم شود.
آرش نصيري
* رابطه بين كمانچه و ويولن هميشه مرا به ياد رابطه سنت و مدرنيسم مي اندازد. اينكه اين دو ساز را به علت هاي عديده، از يك پيكره فرق كنيم و در نظر بگيريم، بخشي از آن، يعني كمانچه، بر اسلوب و شكل ثابتي مانده است و بخش ديگر آن تغييريافته و تكميل شده و شده است ويولن. شايد اشتباه مي كنم. لطفاً راهنمايي ام كنيد.
- بنام خالق زيباييها. خوب اين يك احساس شخصي است. اين احساس شخصي شما قابل احترام است. در صورتي كه ويولن خودش توي سنت موسيقي جهان و اروپا قرار دارد. اگر اين مسئله براي شما تداعي مي شود به علت آن بيان و گويشي كه ويولن مي تواند داشته باشد، است چون ويولن يك ساز غربي است، يعني شيوه و صداي ساز غربي است، برعكس كمانچه كه با يك صداي غمزده و سنتي و تداعي كننده موسيقي ملي ماست و اين دو به هم ربطي هم ندارند.
* شايد اين برمي گردد به روح نوازنده. چون اين دو ساز از نظر من كه فقط يك شنونده مبتدي هستم، به جز شيوه نواختن- البته به جز اين كه يكي روي شانه قرار مي گيرد و ديگري عمودي و روي زمين- صدا يشان شبيه هم است...
- از نظر ظاهري بله، ولي گويشها و مطالب فرق دارد. نوع ويبراسيون روي كمانچه و ويولن فرق دارد، بار عاطفي شان فرق دارد، مگر آن كه ويولن وقتي به شيوه كمانچه نواخته شود، باز كمانچه را تداعي مي كند كه يك كمي رنگش زلال تر و...
*صحبت كرديد از اينكه كمانچه در خودش يك حزني دارد و ويولن شادي. اين شايد برگردد به روح نوازنده و از روح خودش در سازش مي دمد. نوازنده هاي ايراني ويولن، همان حزن را در سازشان دارند...
- صحبت شادي را نكردم. از صحبت خودتان استفاده مي كنم. اجراي هر سازي به هر حال بستگي به روح نوازنده دارد. هر آنچه، كه درون ساز هست در حقيقت تجلي يافته درون نوازنده است.
*پس براي اين كه من به راه خطا نروم، وجوه تمايز و تشابه ويولن و كمانچه را توضيح دهيد.
- تشابه آنها در نوع انگشت گذاري است. از نظر زهي بودن كه هر دو با آرشه نواخته مي شوند و تداوم صوتي آنها نزديك به هم است. ولي آن غم يا حزني كه من مي گويم، غمي است كه با غصه تفاوت دارد. غصه مادي، ولي غم معنوي. سعدي مي فرمايند: توكز محنت ديگران بي غمي/ نشايد كه نامت نهند آدمي. يعني يك انساني، كه در هر كجاي دنيا غمگين نباشد از آن جنسي كه من به آن اشاره كردم، به اعتقاد من عاري از انسانيت است.
* بله، هماني كه شهيد بلخي مي گويد: اگر غم را چو آتش دود بودي/ جهان تاريك بودي جاودانه/ در اين گيتي سراسر گر بگردي/ خردمندي نيابي شادمانه... از اين نوع است ديگر؟
- بله. دقيقاً همين است غمي كه ما در موسيقي سنتي خودمان داريم، يك غم زيباست كه انسان را به تفكر وامي دارد نسبت به همنوعش، نسبت به آفرينش، نسبت به شعرش و... هر آنچه كه به جهان بيني اش برمي گردد.
* لطفاً از خودتان بگوييد. اينكه از كي شروع كرديد؟ از كجا شروع كرديد؟ كجايش را كه مي دانيم. از كرمانشاه، جايي كه مهد يك نوع موسيقي خاص، يك نوع تلفيق شعر و موسيقي خاص كه حتي در آهنگهاي شادش يك حزن خاص است.
- من از ده سالگي، نواختن ويولن را شروع كردم تا زماني كه خدمت جناب استاد محمود مرآتي شروع كردم به فراگيري ويولن، بعد در خانه فرهنگ آقاي احسان الله هربد كه ايشان به من كمك كردند تا فراگيري ساز را انجام دهم. تا اين كه آمدم دانشگاه و ترم اول ويولن مي زدم.
از ترم دوم با راهنماييهاي استاد محمدرضا لطفي، من ساز كمانچه را دست گرفتم كه بعد هم در معيت ايشان ، استاد تجويدي و استاد بهاري بوديم. از محضر دكتر صفوت بهره بردم. از محضر استاد نورعلي خان برومند، دكتر بركشلي، دكتر مسعودي، شادروان موسي معروفي، جناب استاد شجريان براي جواب آواز و دكتر هرمز فرهت.
*اولين كاستي كه ارائه داديد، كدام بود؟
- اولين كاست به ياد عارف بود كه از ساخته هاي استاد لطفي بود. استاد شجريان با همكاري گروه شيدا و شعر هـ. ا. سايه (جناب ابتهاج) مي خواندند كه مطلع شروعش اين بود كه: نه لب گشايدم از گل نه دل كشد به بيند/ چه بي نشاط بهاري كه بي رخ تو رسيد.
*آهنگسازي چطور؟
- آهنگسازي را از سال شصت شروع كردم. البته قبلاً چيزهايي مي ساختم، ولي به صورت حرفه اي، موزيك متن مدرس را ساختم با بازي مرحوم هادي اسلامي، بعد كاستي درست كرديم با راهنماييها و انتخاب شعر استاد مهرداد اوستا به نام سفر اشك، يادماني از پروين اعتصامي، يك كار لري بود كه آقاي فرج علي پور خواندند، بعد الان هم يك كار كاست لري در دست دارم كه آقاي شهرياري مي خوانند. بعد يك كاست ديگر به نام مرغ جان كه آقاي همايون فال خوانده بودند با شعر معروف مولانا: جان من است او، هي مزيندش. كارهاي ديگري هم دارم. آهنگهاي متعددي را براي صدا و سيما ساخته ام با صداي حسام الدين سراج، ملك مسعودي، بيژن پارسا. يك سري كار ديگر كه به صورت يادداشت هنوز هست و ان شاءالله سر فرصت اجرا خواهم كرد.
*از موسيقي لري گفتيد و از آقاي فرج علي پور كه ايشان خودشان از نوازندگان برجسته كمانچه هستند. به هر حال يكي از سازهاي اصلي موسيقي لري كمانچه است. بعد موسيقي محلي و مقامي را داريم و ملي و... شما اين ها را چگونه دسته بندي مي كنيد؟
- ما يك موسيقي فولكلوريك داريم و يك موسيقي سنتي داريم كه باز موسيقي سنتي مكتب هاي مختلف دارد؛ مكتب اصفهان، مكتب تهران، مكتب تبريز، موسيقي محلي هم هر كجاي مملكت عزيزمان داراي يك لهجه و گويش خاص هستند كه همانطوري كه زبان ها و گويش شان هست، موسيقي شان هم هست. توي فرهنگ لرستان، اسب و كمانچه جزو لاينفك زندگي لرهاست.
*جالبه. خودتون كرد هستيد و اين قدر خوب به موسيقي لري پرداخته ايد. بنابراين شايد سئوالم بي ربط نبوده كه...
- نه. وجوه اشتراكي بين فرهنگ و زبان لري و كردي هست
پايان بخش اول
منبع:همشهري آنلاين 15 مهر 82
علاقه مندي ها (Bookmarks)