0
دهکده جهانی
اهالی دهکده جهانی توی همین عصر خبر رسانیدهکده ای که کدخدا نداره یه کشتیه که ناخدا نداره
بی خبر از اونطرف دیوارن خبر ز همسایه هاشون ندارن
کشتی ما بی ناخدا میرونه اما کجا میره خدا میدونه
آدمای عصر حجر تو آسمون خراشن
برای بی تمد نی بهانه می تراشن
میون غار تنهایی بی همزبون میشینن
با همه حتی خودشون بیگانه و غریبن
آی آدما تا دلا دورن از هم دهکده هم بزرگه مثل عالم
دلها به هم وقتی که نزدیک میشن دنیا میشه دهکده ای که میگن
این شعر رو برای قسمت معرفی شاعران فستاده بودم که با راهنمایی فانوس به این بخش منتقلش کردم
من تخلصم بردیاست اولین مجموعه شعرم سال 80 با نام زیر پوتین های ارباب زمستان در زمینه شعر نو و غزل
چاپ شده الان هم مشغول اماده سازی دومین کتابم هستم . در زمینه شعر ترانه هم فعالیت میکنم که نمونه اش شعر بالاست. ضمنا این شعر دارای مجوز ارشاد هم هست.
علاقه مندي ها (Bookmarks)