-
Monday 15 October 2007
#1
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
7 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:
-
Monday 15 October 2007
# ADS
-
Monday 15 October 2007
#2
یار همیشگی
وضعیت
- افلاین
0
تعریف خودمون؟
خب یه سری کلمات که از درون آدم نشات می گیرن و بیشتر برای بیان احساسات هستن. ممکنه این کلمات بر وزن خاصی کنار هم قرار بگیرن یا نه نظم و وزن خاصی نداشته باشن
تا همین جا ذهنم می کشه فعلا
مرگ من روزی فرا خواهد رسید...
-
5 کاربر برای این پست از sara تشکر کرده اند:
-
Friday 19 October 2007
#3
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
4 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:
-
Wednesday 14 November 2007
#4
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
2 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:
-
Wednesday 28 January 2009
#5
-
4 کاربر برای این پست از drkarbassi تشکر کرده اند:
-
Wednesday 28 January 2009
#6
دوست خوب
وضعیت
- افلاین
0
نوشته اصلی توسط
sara_k
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
نتیجه ی تاپیک = 1. دوستان محترم دیگرشعرنمی خوانند .2. اگرشعرهم می خواننداین تاپیک راقابل نمی دانند نقطه.
سلام
بالعكس من فكر مي كنم موضوع جالبيو مطرح كردين. و اونايي كه از اين تاپيك استقبال نمي كنن صد در صد اهل شعر نيستن.
من يه تعريف ساده دارم. شعر يعني گفتن حرف دلمون چه عشق و عرفان و... باشه چه انتقاد وشكايتو... فقط به طريقي كه دلنشين باشه!
ممنون
-
5 کاربر برای این پست از pianist_h تشکر کرده اند:
-
Wednesday 28 January 2009
#7
کاربر فعال انجمن
وضعیت
- افلاین
-
5 کاربر برای این پست از endvb6 تشکر کرده اند:
-
Wednesday 28 January 2009
#8
كاربر فعال شعر و ترانه
وضعیت
- افلاین
-
3 کاربر برای این پست از kaka تشکر کرده اند:
-
Wednesday 28 January 2009
#9
کاربر جدید
وضعیت
- افلاین
-
5 کاربر برای این پست از Majestic تشکر کرده اند:
-
Wednesday 28 January 2009
#10
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
3 کاربر برای این پست از hichnafar تشکر کرده اند:
-
Wednesday 28 January 2009
#11
کاربر فعال انجمن
وضعیت
- افلاین
0
خب همونطور که همه ی دوستان هم گفتن شعر یک مجموعه از کلماته که بر پایه ی احساسات و عواطف درونی
افراد سروده میشه ، و به نظر من باید یه وزن یا قافیه ای هم داشته باشه.
________________________
بر بساط نكته دانان خود فروشي شرط نيست
يا سخن دانسته گو اي مرد عاقل يا خموش
-
2 کاربر برای این پست از fatemeh.1994 تشکر کرده اند:
-
Wednesday 28 January 2009
#12
کاربر جدید
وضعیت
- افلاین
0
جناب Majestic تعبیر های دیگه ش رو هم بفرمایید، ممنون می شم
از ویکی پدیا : [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
دانشنامه رشد : [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
نوشته اصلی توسط
fatemeh.1994
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
خب همونطور که همه ی دوستان هم گفتن شعر یک مجموعه از کلماته که بر پایه ی احساسات و عواطف درونی
افراد سروده میشه ، و به نظر من باید یه وزن یا قافیه ای هم داشته باشه.
________________________
والا منم اول با شما هم عقیده بودم طوری که گاهی وقتا با دبیرم نصف وقت کلاس رو برای این موضوع میگرفتیم !!! یه مدتی هم تو کتاب خونه ها پیگیر این موضوع بودم ! درباره این که شعر با قافیش خوبه ما برای این، این طور تصور میکنیم چون مردم کشورمون به نظم در شعر عادت کردن و طبیعتا هر چیزی که نظم داشته باشه به دل میچسبه ! ولی باید این رو هم در نظر گرفت که میگن هرچه از دل برآید بر دل نشیند (اگه درست گفته باشیم :دی)
اگه شعرهای آقای علی اسفندیاری رو برسی کنید میبینید واقعا هدف ایشون ارائه اشعاری مثل شعر هایی که متاسفانه الان رایج شده نبوده ! (قبل از ایشون هم تعدادی شعر به این صورت وجود داشته !) شعر های ایشون شاید قافیه نداشته باشه ولی یه ریتم حداقل داره که باعث میشه گاهی وقتا بیشتر از یه شعر با نظم به دل بشینه ! شاید اگه در شب شعر ها و یا محافل شعری که آموزش و پرورش برپا میکنه شرکت کنید بتونید منظور منو از شعر های نو یا سپید یا آزاد امروزی برداشت کنید ! باور کنید شاید اشعاری خونده بشه که شاید تصورش برای خیلی ها سخت باشه و حتی به صورت کتاب هم چاپ بشه ! (مثلا یکی اومده بود میگفت (در قالب شعر آزاد !!! : داشتم چای درست میکردم ، آیفون زنگ زد ! برداشتم دیدم عمومه !) واقعا نمیدونم ولی یه جمله تو یه کتاب که دقیقا اسمش رو یادم نیست خوندم که مفهومش اینطوری بود که مردم ما برداشت خوبی از شعر نیمایی نداشتن که همین باعث از بین رفتن هدف نیما شد ! به نظرم چون تعریفی که از قالب نیمایی میشه یه تعریف آزاد هست باعث این مشکل شد ! هنوز هم خیلی از اساتید کهنه کار ادبیات با این سبک مخالفن ...
ببخشید که زیاد نوشتم :)
-
5 کاربر برای این پست از Majestic تشکر کرده اند:
-
Wednesday 28 January 2009
#13
-
5 کاربر برای این پست از drkarbassi تشکر کرده اند:
-
Thursday 29 January 2009
#14
کاربر جدید
وضعیت
- افلاین
0
نوشته اصلی توسط
drkarbassi
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
خوب majestic عزیز درست به همین دلیل است که میگویم زمانی گفتهای شعر است که واژه ها بارمعنایی متفاوتی از زندگی روز مره را بپذیرند اما در مورد شعر سپید با شما موافق نیستم برای مثال ترجمه شعر المانی :دلتنگی هایی ادمی را باد ترانه ای میخواند که شاملو خوانده است گرچه وزن بسیار خفیفی دارد ولی به راستی شعر حس میشود در حالی که برای مثال: یکی گربه در خانهی زال بود سعدی با داشتن تمام شرایط فرم اساسا نوعی نثر موزون است چون کلمات مفهوم معمول و یک بعدی خود را میدهند اساسا فرم از محتوی پیروی میکند یا از همه بهتر باید شعر فروغ: پرنده روزنامه نمیخواند را مثال بزنیم در تمام لحظات شعر است براستی ما در شعر معاصر چند جا از واژه مامان استفاده کردهایم در حالی که مطمینم اکثر شما عزیزترینتان را همینطور صدا میکنید ولی در شعرتان از واژه مادر استفاده میکنید چرا؟چون فرم شعر شما را از حس کنونی دور میکند باید فرم نتواند حس را در بند کد
والا حرف حق جواب نداره !
شما کاملا درست میگی... منم نظرم رو برای همه اشعار نگفتم... منظورم اینه که تو هر مقوله ای استثناهایی هم هست... :)
-
4 کاربر برای این پست از Majestic تشکر کرده اند:
-
Monday 2 February 2009
#15
-
-
Tuesday 10 April 2012
#16
-
علاقه مندي ها (Bookmarks)