-
Thursday 25 December 2008
#1
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
ویرایش توسط Mona : Monday 21 December 2009 در ساعت 02:02 PM
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
-
22 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
arashe_kamangir,arian,bamdadonline,fagher,fanoos,forever,goodgirl,Hmd_N,kaka,Kamanche,linda_6811,MAHOOR 86,Majed,marzi_a1732,Mojtaba,m_vilon,rumour,shbaharehs,ماریا,violin-m,بتهوون,تنگ طلا
-
Thursday 25 December 2008
# ADS
-
Thursday 25 December 2008
#2
کاربر فعال انجمن
وضعیت
- افلاین
0
با تشکر از مونای عزیز
کتاب خیلی توپی به شرطی که تمریناتش مو به مو انجام بدید الان 1 سال و 3 ماه که با این کتاب کار میکنم و نتایج کاملا عالی رو به دست اوردم پس بچه هایی که این کتاب ندارن (اصولا کم یاب تا چاپ هم بشه سریع تمام میشه) به نوشته های مونای عزیز عمل کنن ضرر نمیکنند
اگه یه بنده خدایی وقت داشته باشه که کتاب مبانی اجرای موسیقی رو بگه هم خیلی خوب میشه
ارامش دنیا مال اون کسی است که با وجدان صادق زندگی می کند
-
5 کاربر برای این پست از ماریا تشکر کرده اند:
-
Thursday 25 December 2008
#3
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
0
نوشته اصلی توسط
ماریا
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
اگه یه بنده خدایی وقت داشته باشه که کتاب مبانی اجرای موسیقی رو بگه هم خیلی خوب میشه
آخ آخ ماريا جان تعارف اومد نيومد داره ها، اين يكي دست خودتو ميبوسه گلم :))
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
-
2 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
-
Thursday 25 December 2008
#4
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
مقدمه مترجم
0
تكنيك نوازندگي در كشور ما هنوز هم به شيوه ي سينه به سينه فرا گرفته مي شود. حتي استاداني كه از كنسرواتوارهاي معتبر جهان فارغ التحصيل شده اند و با روش هاي تدريس آكادميك به خوبي آشنا هستند، در نبود متون آموزشي نظري و عملي، ناگزير به آموزش شفاهي درس هاي خود اكتفا مي كنند. ممكن است در مواردي مباني نظري و نكات علمي تكنيك نوازندگي را براي شاگردان خود توضيح دهند، اما اين مباني در گذر زمان از حافظه ي آموختگان محو مي شوند و مي گريزند و براي نسلهاي بعدي شاگردان به معماهايي بي پاسخ بدل مي شوند، تا شايد خود به فراست دريابند و از نو كشف كنند. اين نسل نيمي از مهارت هاي نوازندگي را كسب مي كنند بدون آنكه اصولشان را به روشني دريابند و به نيمي ديگر هرگز دست نمي يابند زيرا اصول آنها را درك نكرده اند.
احساس نياز به يك متن آموزشي ارزشمند و جامع در زمينه ي تكنيك ويولن انگيزه ي ترجمه ي اين كتاب بود. به توصيه و تشويق استاداني كه اين را عميقا احساس مي كردند، كتاب شش درس ويولن يهودي منوهين را برگزيدم كه يكي از بهترين متدهاي آموزش ويولن در جهان است. منوهين در اين كتاب حاصل يك عمر تجربه ي نوازندگي و تدريس خود را بر اساس اصول مكانيك نيوتني و آموزه هاي يوگا نظريه پردازي كرده و اين نظريه را با تمرين هايي عملي، از ساده ترين تمرين هاي ابتدايي آرشه كشي تا تمرين هاي نوازندگي پيشرفته همراه ساخته است.
بدون شك ترجمه ي حاضر خالي از نقص نيست. بخشي از آن از دشوارنويسي هاي مولف - به ويژه در مباحث نظري - ناشي مي شود و بخشي ديگر به مشكل واژه يابي بازمي گردد، مشكلي كه اكثر مترجمين متون تخصصي با آن دست به گريبانند. وجود واژه هايي در متن كه به نظر مي رسد هرگز در زبان فارسي معادلي نداشته اند يك مشكل رايج است. به عنوان مثال براي Knuckles معادلي درخور و رسا در هيچ يك از واژه نامه هاي عمومي يا پزشكي و آناتومي پيدا نشد و ناچار واژه ي «ناكل» به عنوان معادل آن مورد استفاده قرار گرفت و نيز Stroke - كه نوازندگان ايراني اغلب از اصطلاح «آرشه» به عنوان معادل آن استفاده مي كنند - به همان صورت «استروك» نوشته شد. براي برخي از واژه ها معادل ايتاليايي، فرانسه يا آلماني رايج آنها مورد استفاده قرار گرفت؛ به عنوان نمونه، واژه آلماني «گريف» (در واقع Griffbrett) معادل fingerboard. در مواردي به عنوان نمونه، واژه ي انگليسي جز تعداد اندكي واژه ي فارسي وجود نداشت؛ اين نوع فقر واژگان به ويژه در عباراتي كه بيانگر حركت و پويايي بودند، بيشتر به چشم مي خورد. در برابر واژه هاي انگليسي بسياري كه مبين انواع و اقسام حركات بودند به ناچار از چند واژه ي معدود نظير «حركت» ، «تكان» يا «ضربه» استفاده شد و اصل آن در پانويس مورد اشاره قرار گرفت. كلمه ي «دست» نيز كه در اين متن كاربرد زيادي دارد، با توجه به نوع حركت مورد نظر و چگونگي استفاده ي نوازندگان ايراني از اين واژه، گاه معادل hand (به معني فاصله ي سرانگشت تا مچ) است و گاه معادل arm (كه اين خود بسته به مورد «دست» يا «بازو» ترجمه شده).
لازم است از همه ي دوستان و استادان محترمي كه مرا در برگردان اين متن ياري نمودند، تشكر كنم؛ به ويژه آقاي مرتضي جلايي كه از ابتدا مشوق من در ترجمه ي اين درس ها بودند و زحمت ويراستاري فني آنرا بر عهده گرفتند، خانم ملاحت فراستي كه به سرانجام رسيدن اين ترجمه تا حد زيادي مرهون كوشش هاي ايشان است، آقاي مصطفي كمال پورتراب كه وقت گرانبهاي خود را براي ارائه ي راهنمايي هايي سودمند در اختيارم گذاشتند و آقاي ايرج برخوردار كه نكاتي ارزشمند را يادآوري نمودند.
اميد است انتشار اين كتاب راهگشاي ترجمه و انتشار آثار با ارزش ديگر و آشنايي هر چه بيشتر نوازندگان و موسيقيدانان كشورمان با مكاتب و متدهاي نوين نوازندگي در جهان باشد.
ویرایش توسط Mona : Thursday 25 December 2008 در ساعت 05:57 PM
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
-
11 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
arian,forever,hch007,Hmd_N,kaka,Kamanche,MAHOOR 86,Majed,marzi_a1732,m_vilon,ماریا
-
Thursday 25 December 2008
#5
کاربر فعال انجمن
وضعیت
- افلاین
0
نوشته اصلی توسط
mona_fsb
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
آخ آخ ماريا جان تعارف اومد نيومد داره ها، اين يكي دست خودتو ميبوسه گلم :))
مرسی گلم من که با کسی تعارف ندارم میدونی چیه مشکل اینه که الان انقدر سرم شلوغه که نگو
ببین درسای ترم 7 دانشگاه پروژ ه و کار ورزی . ارشد گرچه امسال ارشد خیلی جدی نیست اما سال بعد حیاتی
تمرین ویالن کلاس سلفژ خود ت فکرش بکن ببین چی میشه
راستی استاد کلاس سلفژم اقای سعید لطفی برادر محمد رضا و شریف وابراهیم لطفی حتما مطالب جالب سر کلاس باز گو می کنم
منم که حساس حالا ببین دیگه چی میشه
من هزار بار شرمنده
ارامش دنیا مال اون کسی است که با وجدان صادق زندگی می کند
-
کاربران زیر از ماریا به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Thursday 25 December 2008
#6
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
0
نوشته اصلی توسط
ماریا
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
مرسی گلم من که با کسی تعارف ندارم میدونی چیه مشکل اینه که الان انقدر سرم شلوغه که نگو
ببین درسای ترم 7 دانشگاه پروژ ه و کار ورزی . ارشد گرچه امسال ارشد خیلی جدی نیست اما سال بعد حیاتی
تمرین ویالن کلاس سلفژ خود ت فکرش بکن ببین چی میشه
راستی استاد کلاس سلفژم اقای سعید لطفی برادر محمد رضا و شریف وابراهیم لطفی حتما مطالب جالب سر کلاس باز گو می کنم
منم که حساس حالا ببین دیگه چی میشه
من هزار بار شرمنده
بهونه بي بهونه اينجا همه سرشون شلوغه. آش كشك خالته بخوري پاته نخوري پاته عزيزكم :))
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
-
کاربران زیر از Mona به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Thursday 25 December 2008
#7
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
زندگينامه
0
يهودي منوهين در 22 آوريل سال 1916 در ايالت نيوجرسي از ايالات متحده ي آمريكا به دنيا آمد. والدين فقير او، با نام اصلي منوخين (Mnuchin) ، در جستجوي كار از روسيه به ايالت متحده مهاجرت كرده بودند. يهودي در كودكي همراه با آنها به كاليفرنيا رفت و نخستين درس هاي ويولن را در سانفرانسيسكو از زيگموند آنكر (Siegmund Anker) فرا گرفت. اندكي بعد مسئوليت تعليم او را لوييس پرزينگر (Louis Persinger) بر عهده گرفت كه خود از شاگردان يوجين يسايز (Eugene Ysayes) بلژيكي بود و در كودكي به عنوان نخستين كودك نابغه ي نوازنده ي ويولن در آمريكا شهرتي زودگذر به دست آورده بود. اما شهرت پرزينگر به زودي تحت الشعاع نبوغ و استعداد درخشان شاگردش قرار گرفت كه در سن هفت سالگي با اجراي سمفوني اسپانيول (Symphonie Espagnole) اثر ادوار لالو (Edouard Lalo) تحت رهبري آلفرد هارتز (Alfred Hartz) در اركستر سمفونيك سانفرانسيسكو چشم ها را به خود خيره ساخت. از جمله كارهاي برجسته ي منوهين در اين دوران، اجراي كنسرتو ويولن بتهوون به سال 1927 همراه با اركستر سمفونيك نيويورك تحت رهبري فريتز بوش (Fritz Bucsh) بود.
در همين سال كار خود را در پاريس با كنسرت لامورو (Concerts Lamoureux) تحت رهبري پل پاراي (Paul Paray) آغاز كرد. در پاريس با ژرژ انسكو (Georges Enesco) ملاقات كرد، يك آواره ي رومانيايي - در واقع مولداويايي - كه باعث شد منوهين احساس كند «كوتوله» است. انسكو دومين معلم بزرگ منوهين بود. پرزينگر و انسكو، منوهين را در مكتب فرانسه - بلژيكي (Franco - Belgian) آموزش دادند، اما مكتبي كه گويي اين دو در تبعيد براي شاگرد مهاجرشان از نو ابداع كرده بودند. سبك منوهين احتمالا بيشتر تحت تاثير انسكو شكل گرفته است. منوهين در همين زمان از آموزش هاي آدولف بوش (Adolf Busch) نيز در شهر بازل (Basle) سويس بهره مند مي شد.
در سال 1929 دوره ي كاري خود را در برلين تحت رهبري برونو والتر (Bruno Walter) با اجرايي به ياد ماندني از كنسرتو ويولن هاي يوهان سباستيان باخ، بتهوون و برامس آغاز كرد. شبي بعد از كنسرت، آلبرت اينشتين (Albert Einstein) اين نوازنده ي نابغه را در آغوش كشيد و گفت: «اكنون مي دانم كه خدايي در ملكوت وجود دارد! » منوهين در اين دوران به شدت تحت تاثير هايفتز (Heifetz) بود و مي خواست «ظرافت كرايسلر (Kreisler) ، صدادهي (Sonority) المان (Elman) و تكنيك هايفتز» را در هم بياميزد. در سال 1932 كنسرتويي از ادوارد الگار (Edward Elgar) را به مناسبت بزرگداشت هفتاد و پنجمين سالگرد تولد او در لندن اجرا كرد و استاد پير را به گفتن اين جملات واداشت: «من چيز ديگري نمي توانم بگويم. اجرايي بهتر از اين ممكن نيست. ديگر لازم نيست روي آن كار كنيد، آنرا بر عهده ي نسل هاي بعدي بگذاريد. » تمام دنيا مي خواست اين «كودك اعجوبه» (Wunderkind) را بشناسند. او در سال 1935 ، 110 كنسرت در 63 شهر برگزار كرد و پس از آن تا دو سال در انظار عموم ظاهر نشد.
شعله ور شدن آتش جنگ جهاني دوم، منوهين را به مسئوليت مهمي كه بر عهده داشت، واقف ساخت. برقراري صلح و تفاهم ميان ملتها و ارتقاء سطح همكاري هاي بين المللي وظيفه اي بود كه او تا پايان عمر بر عهده گرفت. او در طول جنگ بيش از پانصد كنسرت براي حمايت از صليب سرخ و كمك به قربانيان جنگ و آوارگان برگزار كرد.
نخستين رويداد مهم پس از جنگ براي منوهين، ملاقات او با ويلهلم فورت ونگلر (Wilhelm Furtwengler) ، رهبر اركستر آلماني متهم به هواداري از حزب نازي و دفاع از او بود. اجراي كنسرت هايي در آلمان، اندكي پس از پايان جنگ، سيل انتقادها را از سوي همنژادانش در پي داشت كه او را به همدلي با سربازان آلماني متهم مي كردند. منوهين در پاسخ به اين انتقادها هدف خود از اجراي اين كنسرت ها را فراهم آوردن بستري براي تفاهم بيشتر و برادري انسانها اعلام كرد.
در سال 1952 به دعوت نهرو (Nehro) نخست وزير هندوستان براي اولين بار از هندوستان ديدار كرد و اين آغاز يك دوستي ديرپا با نهرو بود. در آنجا با راوي شانكار (Ravi Shankar) ملاقات كرد و همراه با او كنسرت هاي متعددي برگزار و كليه ي درآمدهاي حاصل از كنسرت ها را صرف امور خيريه در هندوستان كرد. جايزه ي صلح نهرو براي تفاهم بين المللي در سال 1960 به او اعطا شد.
در سال 1962 يك مدرسه ي شبانه روزي را براي كودكان بااستعداد در رشته ي موسيقي در سوري (surrey) ، جنوب لندن، بنا نهاد و به سال 1977 آكادمي موسيقي بين المللي براي نوازندگان زهي جوان را در گشتاد (Gstaad) سويس، مكان برگزاري فستيوال سالانه ي موسيقي منوهين، پايه گذاري كرد. منوهين تا پايان عمر رهبري دائمي يا موقت بسياري از اركسترهاي جهان را بر عهده داشت؛ از جمله: اركستر فيلارمونيك لندن، اركستر زهي انگلستان، اركستر سينفونياي ورشو، اركستر فيلارمونيا هونگاريكا (مجارستان) و اركستر فيلارمونيك برلين.
او براي اقدامات بشردوستانه ي خود جوايز و نشان هاي بسياري از كشورها و سازمان هاي بين المللي دريافت كرد، از جمله: نشان لژين دونور (Legion d'Honneur) از فرانسه، نشان لياقت از آلمان، نشان لئوپولد (Leopold) از بلژيك، نشان گران كروز دلااوردن دل مريتو سيويل (Gran cruz delaorden del Merito civil) از اسپانيا، و كاواليردي گران كروچه دل اوردينه (Cavaliere di Gran Croce dell'ordine) از ايتاليا . ملكه اليزابت دوم به او نشان لياقت، مقام شواليه اي، عنوان لرد (lord) و عضويت مادام العمر در حكومت سلطنتي اعطا كرد. منوهين در سال 1992 به عنوان سفير حسن نيت يونسكو (UNESCO) برگزيده شد.
27 دانشگاه معتبر جهان دكتراي افتخاري خود را به منوهين اعطا كرده اند، از جمله: آكسفورد، كمبريج، سنت آندروز و سوربن. او همچنين اولين فرد غربي است كه به پاس كوششهايش براي كمك به ويولنيستهاي چيني براي ادامه ي تحصيل در غرب و ساير اقدامات انسان دوستانه اش عنوان پروفسور افتخاري كنسرواتوار پكن را دريافت كرد.
يهودي منوهين در روز 12 مارس 1999 در شهر برلين به علت نارسايي قلبي چشم از جهان فرو بست. كوفي عنان، دبير كل سازمان ملل متحد، ضمن پيامي به مناسبت درگذشت منوهين، وي را يك شهروند تمام جهان در كاملترين مفهوم آن ناميد؛ «كسي كه بصيرت و فرهنگش به او همدردي عميق با تمام انسانها، از هر كيش و هر رنگ، بخشيده است».
منابع:
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] >>>Yehudi Menuhin 1916-1999 Three stages in the life of a violinist by Eric Taver
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] >>>Lord Yehudi Menuhin A short biography - Nuclear Age peace Foundation
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] >>>Costumes of boy musical prodigies by Chridtopher wagner
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
ویرایش توسط Mona : Thursday 25 December 2008 در ساعت 08:45 PM
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
-
12 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
arian,bamdadonline,hch007,Hmd_N,kaka,Kamanche,MAHOOR 86,Majed,marzi_a1732,m_vilon,s_violin,ماریا
-
Thursday 25 December 2008
#8
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
يادداشت ناشر انگليسي
0
اين كتاب برگرفته شده از شش فيلم به نام «ويولن» كه جيمز آرچيبالد (James Archibald) با همكاري يهودي منوهين و شركت آرگو ريكورد (Argo Record company) ساخته، است. هر يك از فيلم ها در حدود 25 دقيقه با استفاده از كلاس كوچكي، متشكل از كودكاني با مهارت هاي تكنيكي متفاوت، در مدرسه ي موسيقي يهودي منوهين تهيه شده است.
هر فيلم به شكل يك درس درآمده كه در آن يك جنبه ي مشخص تكنيك ويولن ارائه مي شود. فيلمسازي به سبك مستند است، به صورتي كه بيننده در معرض يك درس في البداهه از آقاي منوهين قرار مي گيرد. فصل هاي اين كتاب با شش درس فيلم مربوط بوده و موضوع هر يك از فيلم ها را با تمرين هاي اضافي و تصاوير متعدد بسط مي دهند.
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
-
8 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
-
Thursday 25 December 2008
#9
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
سپاسگزاري
0
شش فصل ارائه شده در مورد اصول اساسي نواختن ويولن، الهام و تكاملشان را بيش از هر چيز مرهون مدرسه ي من هستند، مدرسه اي كه در سال 1963 بنيانگذاري شده است. در آنجا بود كه مسير زندگي من به تجربه ي دو جانبه و برخورداري از امتياز فراگرفتن و آموزش دادن بدل شد.
بديهي است كه نمي توان همه ي شاگردان و دستياران و نيز هزاران مرجع و منبع ديگر را كه جملگي در شكل دادن به عقايد و آراء من مشاركت داشتند، در يك فهرست آورد؛ با وجود اين بايد دين خود را نسبت به پيتر و مارگارت نوريس (Peter and Margaret Norris) ادا كنم و قدرداني خود را بر قلم آورم. به پيتر بابت كمك هايش در فصل هاي نخستين مديونم. مارگارت كه خودش تنها اندكي از بزرگسال ترين كودكانمان مسن تر است و يك ويولنيست عالي، قلم به دست هنگامي كه من درس مي دادم و آرشه در دست هنگامي كه نمونه اي را اجرا مي كرد، از صميم قلب و در نهايت باريك بيني و اشتياق همكاري كرد و هم او بود كه ويولنيست هاي پيشرو در دانش و تجربه ي ما را گردآورد و تحت نظارت خود پيوسته مورد آزمايش قرار داد.
از دوست و همكار خوبم راجر رافائل (Rager Raphael) نيز به خاطر رنج عظيمي كه در خواندن دستنويس ها و ارائه ي پيشنهادهاي ارزشمند متحمل شد و همچنين در كمال مهرباني شرحي براي برخي تمرين هاي دروس 2 و 4 تهيه كرد، ممنونم.
آخرين قدرشناسي هايم مربوط به مردي است كه گاهي او را «بهترين معلم ويولنم» ناميده ام، آقاي ب. ك. س. آينگار (B. K. S. Iyengar) ، «گوروي» (مرشد guru) من در يوگا. البته او نوازنده ي ويولن نيست اما برخي از اصول كه من بسطشان دادم، بر اساس يوگا و تعاليم او از يوگا هستند. ايشان منبع الهام چندين تمرين درس نخست نيز بوده اند.
تقديم به داياناي عزيزم،
كه بي او هرگز نمي توانستم به آن پايه از
آسايش خاطر دست بيابم كه براي اين حرفه
الزامي است - به كسي كه ارزش سهيم شدن
شوهرش را با آن محبوبه ي ديگر، ويولن،
مي داند.
يهودي منوهين
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
-
9 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
-
Friday 26 December 2008
#10
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
مقدمه
0
مايلم براي هر كسي كه به اين امر علاقمند است، خواه مربي خواه مبتدي، هنرجوي پيشرفته يا نوازنده، كلامي چند بگويم در مورد سازي كه حدود پنجاه سال است آنرا از نزديك مي شناسم، سازي كه مسلما يكي از زيباترين ساخته هاي دست بشر و يكي از دمدمي مزاج ترين آنهاست. شايد بسيار صعب الوصول بودن آن است كه بر اعجازش مي افزايد؛ جز براي كسي كه برده وار، داوطلبانه و از صميم قلب خود را تسليم اين ساز كند، ويولن سر نافرماني و لجبازي خواهد داشت، نوارهاي چندگانه و دامنه ي نامتناهي لطافت خود را دريغ خواهد كرد، و شخص مي ماند با يكي از آلات دوست داشتني موسيقي، كه رنجيده دل است و بلااستفاده.
هيچ ويولني مثل ويولن ديگر نيست، هر يك مانند يك وجود بشري ويژه و منحصر به فرد است و پاسخ آن به آرشه اي كه سيم هايش را لمس مي كند، همچون پاسخ گروه هاي مختلف مردم به يك عقيده، با ديگري متفاوت است.
در لگام زدن بر خلق و خوي او و تلون مزاج بي پايانش، در تسلط يافتن بر نواهايش از شيرين ترين نجواها تا جانانه ترين غريوهاست كه تمام مهارت ويولن نوازي نهفته است. زيرا نوازنده موجودي مستقل است: هيچ دست بيگانه اي در ملك طلق او اختيار ندارد، هيچ گوشي جز گوش او زير و بم صدا را تعيين نخواهد كرد. او به تنهايي مخدوم و خادم است، و به محض اينكه آرشه اش ساز را لمس كند، چالشي شگفت انگيز آغاز مي شود. در اين چالش كه بي وقفه ادامه مي يابد، كسب پيروزي به تمامي بر عهده ي خود اوست.
اين ارتباط شگفت بين ويولن و نوازنده است كه اين ساز و ساير خويشاوندان زهي آن را منحصر به فرد ساخته، و با درك همين خصوصيت است كه ويولنيست مي تواند به هدفش نائل آيد. در اين راه هرگز اجازه ندارد كه خسته شود، گرچه ممكن است بارها با ناكامي روبرو شود؛ هرگز نبايد از پا بيفتد، همچون ناخداي كشتي كه به بي پاياني افقها آگاه است، او بايد با صبر و شكيبايي به مقصود برسد. ويولن در واقع بنياد حقيقي فرهنگ موسيقي ماست كه بدون آن هيچ يك از گروه هاي همنواز موسيقي مجلسي يا مجموعه و گنجينه ي سمفونيك وجود نداشت.
ويولن سازي است كه با گذر زمان پيش رفته، هزاران سال پژوهش و اصلاح آن را از اصل كاربردي نوسان دادن يك زه كشيده در مقابل يك جعبه ي توخالي، تا شكل فعلي آن تكامل داده است. در واقع، هم ويولن و هم آرشه، از تير و كمان مشتق شده اند - كه پس از رها شدن تير از كمان و گسيل در مسيرش صداي پيتزيكاتو (pizzicato) شنيده مي شود. آرشه ي ويولن در گذر زمان تغيير شكل يافت و انعطاف پذيرتر شد و در آن رشته اي از يكصد تار پرزدار موي اسب كشيده شد تا بر سيم ها ساييده شود، اما اساس آن به عنوان يك طول انعطاف پذير از چوب، همان است كه بود. بدنه ي ويولن از يك جعبه ي چوبي توخالي به عنوان تشديد كننده - كه البته مثل آرشه انعطاف پذير نيست، اما قادر است ارتعاشات را به دام اندازد، تشديد كند و تداوم دهد - تا شكل فعلي آن تكامل يافت. رشته اي از چهار سيم كه اين ارتعاشات را ايجاد مي كنند در آن تعبيه شد، به صورتي كه ارتعاشات به كمك خرك به بدنه انتقال يابند.
وجهه ي جهاني ويولن را مي توان در سازگاري آن با فرهنگهاي مختلف ديد. ويولن فعلي، كه در قرن هفدهم تكميل شده است، در كشور هندوستان به اين صورت مورد استفاده قرار مي گيرد كه نوازنده چمباتمه روي زمين مي نشيند، قاعده ي ويولن را روي دنده هايش قرار مي دهد و سر ويولن را اريب و رو به پايين گرفته روي يك پنجه اش تكيه مي دهد. مردم كولي نيز با خصوصيات بدوي و غريزي خود، ويولن را سازي خانگي مي دانند كه نيازهاي وحشي، طبيعي و نوستالژيكشان را برآورده مي كند.
از نوازندگان فيدل (Fiddle اصطلاح محاوره اي براي هر يك از سازهاي زهي به ويژه ويولن يك ساز عاميانه.) فلات هاردانگر (Hardanger) در نروژ تا سرزمين كوهستاني اسكاتلند، از يهودي هاي شهرنشين بخش اروپايي روسيه تا فيدلرهاي (Fiddler نوازنده ي فيدل) ماهر كوهستان هاي آبي كارولينا، و اكنون در مقياسي وسيع در ميان مردم ژاپن، ويولن جاي خود را در هر سبكي باز كرده و مي تواند هر نيازي را برآورده سازد.
حال ببينيم كه چه مشكلات و چه نيازهايي براي تسلط يافتن بر سازي بنام ويولن وجود دارد.
اين ساز هيچ محل ثابت و ساكني به عنوان تكيه گاه ندارد، و خود نوازنده نيز چنين وضعي دارد، جز در آن نقاطي كه پايش زمين را لمس و بر تكيه مي كند. ويولن بايد با حركات سيال تمام بدن نوازنده يكي شود، در حالي كه به نحو مشهودي به جريان گردش خون شخص و به نوسانات او، آونگي يا دايره اي، پاسخ مي دهد. اين جريان نبايد در هيچ يك از مفاصل بدن يا در نقاط تماس با ويولن يا آرشه متوقف شود، بايد آن را به سوي آخرين ماهيچه و مفصل انگشت هدايت كرد. بايد آن ماهيچه و مفصل به نحوي تربيت شود كه در تمام جهات حركت كند و در حال حركت كنترل شود، در حالي كه خود نوازنده بايد از آن چشمه ي دروني تاثر پذيرد كه از نفس موسيقي و از عقايد و احساسات او نسبت به آن سرچشمه مي گيرد.
بر خلاف اكثر سازهاي ديگر و بطور كلي اغلب فعاليتهاي ديگر (و ضمنا بر خلاف نواختن ويولن به روش هندي) دست ها بايد تا حد زيادي انعطاف پذير، قوي و داراي حالت فنري باشند و تقريبا هميشه در سطح شانه يا در حدود آن سطح به كار گرفته شوند، كه بالاتر از قلب است. چون دست ها پيوسته نياز به تامين خون دارند، قلب بايد در وضعيت خوب و فاقد هر گونه فشار (يا كاهش فشار) ناشي از اضطراب يا تنش باشد. مسئله ي حفظ جريان گردش خون با حفظ پيوستگي و تناوب حركات، تلاشها، فشارها و وارهيدگي؛ مسئله ي پرورش يافتن براي واكنشهاي صحيح؛ مسئله ي گرم شدن دست پيش از هر اجرا، همه در نواختن ويولن كمال اهميت را دارند.
دقت و صحت، تنظيم فوري و برق آساي زيرائي (pitch ميزان زير و بمي يك صدا به تواتر (Frequency) يا تعداد نوسان هاي آن در ثانيه مربوط است.) ، صدادهي و استروك، تغيير از حركات بسيار كوچك و نامرئي دروني تا آرشه كشي وسيع با نوساني مانند يك گلف باز، به درجه اي از مهارت نياز دارد كه حد و مرزي براي آن متصور نيست. علاوه بر آن، نوازنده ي ويولن بايد دركي عقلائي و «احساسي» از كار موسيقي داشته باشد، تا سرانجام، در يك حالت فيض و الهام اجراي خوبي داشته باشد.
آيا من به صورت نابخردانه اي كنترل و مهار ساختن سازي چنين عنان گسيخته و چنين ظريف را همچون رام كردن مادياني سركش دشوار نمايانده ام؟ اميدوارم چنين نباشد، زيرا هر چند ويولن نواختن حرفه ي بسيار پرزحمتي است، ولي خوب ويولن نواختن به هيچ وجه غيرممكن نيست و در واقع در آموزش دادن، فراگرفتن و تسلط يافتن بر آن رضايتي عميق و طولاني نهفته است.
به اعتقاد من، براي آن كه كسي به نحو مطلوب براي نايل شدن به اين هدف آماده گردد، لازم است كه علاوه بر تمركز بر نوازندگي، بذر تفكر در ذهن و دلش كاشته شود و عادات معيني در او به وجود آيد تا در شرايط تندرستي فيزيكي پرورش يابد. به اين ترتيب همه ي موانع نوازندگي از پيش پايش برداشته مي شوند.
ميل دارم چند كلمه اي نيز در مورد طرز تفكر اخلاقي و معنوي بگويم. من معنويت را نوعي پل ميان گذشته و آينده، و شخص و دنياي خارج مي دانم. در مواقع كار، شخص از تلاش خود و مجموع آموخته هايش مايه مي گذارد تا در آينده به پاداشي دست يابد. هرقدر بيشتر و دقيق تر و هر چه كاملتر تلاش كند، اجر بيشتر و بزرگتري نصيب او خواهد شد. اگر نوعي هم ارزي ميان فرد و كل دنيا قائل شويم، مي توانيم همان قدر از آن موسيقي كه مي نوازيم و از شنوندگاني كه برايشان مي نوازيم الهام بگيريم، كه از خود مي گيريم. به طور كلي تصور وجود يك موازنه و دادوستد بين شخص و دنيا در زندگي، تصوري سودمند است كه اهميت فضائلي نظير وجدان، درستكاري و امانتداري را مورد تائيد قرار مي دهد. هنگامي كه ما به تمرين ويولن مشغوليم، تنها هستيم. اما آنچه در خلال اين ساعات تنهايي رخ مي دهد، قطعا در آنچه روي صحنه در مقابل شنوندگان رخ مي دهد، موثر است.
حتي واژه ي «بهداشت» نيز كه در اينجا دور از ذهن به نظر مي رسد، براي دستيابي به مهارت نوازندگي اهميت خود را دارد، زيرا بهداشت ملازمي است كه به آن نياز بسيار است، و پاكيزگي، برانگيختن جريان خون به كمك اختلاف دما مثلا با آب گرم و سرد، مالش پوست با دستكش زبر، حركتهاي ورزشي خاص و ساير فعاليتهاي همراه با استراحت به صورت متناوب، علاوه بر تنظيم جريان خون در توازن عضلات نيز موثر است اين موارد نكات خوبي هستند كه بايد به خاطر سپرد. نواختن ويولن در عين توام بودن با ظرافت، به تاب و توان زيادي نيز احتياج دارد. شنا كردن و حتي بازي تنيس سودمند است، مشروط بر آنكه شخص بتواند پس از آن كاملا استراحت كند و حساسيت و ظرافت نوازندگي ويولن را بازيابد و ضمنا - البته اين نكته كه مي گويم واكنشي شخصي و فردي است و نمي توان آن را قانوني مطلق دانست - به هيچ وجه شخص را از مركز وجودش به عنوان يك ويولنيست، از نظر بدني يا ذهني، بيگانه نسازيد.
بديهي است كه رژيم غذايي نيز عاملي بسيار مهم است كه با توجه به تفاوت بسيار زياد متابوليسم و شيمي بدن افراد مختلف بايد بر عهده ي خودشان گذاشته شود؛ اما من يك رژيم غذايي متعادل را توصيه مي كنم، كه در آن ميوه و سبزي خام فراوان مصرف شود، و غذاهاي سرخ كرده در حداقل باشد. پرهيز از غذاهاي ساخته شده از آرد تصفيه شده و شكر تصفيه شده، به ويژه شيريني هاي مصنوعي، آن انرژي زاهاي موذي، مفيد است. اين نوع شيريني ها را همراه با سيگار و الكل به كلي كنار بگذاريد و از ساير غذاهاي زيانبار نيز تا حد امكان بكاهيد. (مباني طبي اين توصيه ها را مي توانيد در كتاب «تغذيه و فساد فيزيكي» والتر. دي. پرايس (Nutrition and physical Degeneration by Walter D. Price) بيابيد و نيز براي مطالعه ي بيشتر كتاب «امراض ساخارين» تي. كليو (The Saccharine Diseases by T. Cleave) را توصيه مي كنم). همچنين اين نكته مهم را بخاطر داشته باشيد كه هرگز پرخوري نكنيد، به خصوص پيش از نواختن.
سن ايده آل براي نوازندگي ويولن، سه يا چهار سالگي است، در روسيه ويولن نواختن از اين سن آغاز مي شود و در ژاپن حتي زودتر از آن. دو درس در هفته - كه ميزان آن به مربي بستگي دارد - كافي به نظر مي رسد. در اين مرحله كودك، همانند هر نوآموزي، درس و سرمشق مي گيرد و تكليف پس مي دهد. بنا به تجربيات من كودك در سن هشت يا نه سالگي مي تواند توضيح و تفسير مطالب فني را به روشني دريابد.
متوني كه در پي مي آيند، و با شش فيلم تكميل مي شوند (به يادداشت ناشر مراجعه كنيد) بيشتر براي مربيان در نظر گرفته شده تا در راهنمايي نوآموزان به كار گيرند، و هنرجويان بزرگسال تر و پيشرفته تر نيز مي توانند از آنها استفاده كنند. فيلم ها به مربيان كمك مي كنند تا هنرجويان، حتي خردسال ترينشان را به پيشرفت تشويق كرده و روش هاي اساسي مرا به آنها نشان دهند. كلمات و تصاوير چاپي به اين منظور فراهم آمده اند تا پايه ي محكمي براي تئوري، متد و به كار بستن آن ايجاد شود و نيز متد با تمرين هاي اضافي مجهز شود و معياري براي نظارت بر نكات جزئي فراهم آيد، كاري كه در زمان محدود فيلم ها ميسر نبود. فيلم ها در مرحله ي تكميل و تدوين براي شفافتر شدن موضوع، كوتاه شده اند كه البته من مايل نبودم چنين حذفهايي در آنها صورت بگيرد.
اگر چه اين كتاب در شش درس تنظيم شده است، من توصيه نمي كنم كه هنرجو يا مربي، صفحه به صفحه مطابق كليه ي فصل ها كار كند. تمرين هاي درس 1 بايد پيش از ساير تمرين ها و به صورت روزانه انجام شوند. درس هاي 2 و 3 بايد همراه با هم تمرين شوند، و هر روز مقداري از آنها، تا هنگامي كه اصول اساسي كاملا فرا گرفته شوند. تمرين هاي پيشرفته تر درسهاي 4 و 5 نيز بايد با هم توام باشند و همزمان، بايد به دفعات به درسهاي 2 و 3 رجوع كرد تا روش اساسي با ديد تازه تري آموخته شود. تمرين هاي درس 6 را مي توان به تنهايي انجام داد و در صورت امكان ساير تمرين ها را نيز با آنها آميخت. سرانجام در ضميمه ي 1 ، تذكراتي در مورد چگونه تمرين كردن، همراه با يك رشته تمرين ها براي نوازندگان پيشرفته ارائه شده است. گاهي اوقات ممكن است تحليل ها و تمرين ها خيلي نظريه پردازانه و خاص به نظر بيايند كه كاربرد عميق آنها در حركات ريز و ظريف ناشي از احساسات دروني، انگشتان را به نوعي آنتن يا شاخك حسي تبديل مي كند. من قصد دارم با اين روش حداكثر حساسيت را نسبت به ظريف ترين حركات ايجاد، و مربي را راهنمايي كنم تا اين گونه احساسات را در هنرجويش بيدار كند.
البته در نواختن ويولن، توقف در اين نقطه اشتباه خواهد بود؛ زيرا تكنيك صرفا وسيله اي است كه بدون آن هر قدر هم تصور روشني از موسيقي خود داشته باشيد، درانتقال آن به ديگران ناتوان و بي ياور خواهيد بود. حركت هايي كه من چنان با دقت طبقه بندي كرده ام، نهايتا با يكديگر آميخته مي شوند و يكديگر را به شكلي مي پوشانند كه نه تنها با اصول تحليلي (كه به هر حال در اين مرحله بي فايده اند) مغايرت خواهند داشت بلكه به نحو اجتناب ناپذيري با يك يا چند حركت كه با دقت تجويز كرده ايم، در تناقض خواهند بود. اين فرآيند، همچون فرآيند هضم غذا، تا حد زيادي به ويژگيهاي بدني هر نوازنده ي ويولن بستگي دارد؛ بنابراين مربي بايد همانند پزشك حاذقي بداند كه چگونه اين تمرين ها را با ويژگيهاي فيزيكي، رواني و معنوي هنرجويي كه در مقابل دارد، سازگار كند.
يك نوازنده ي ويولن هرگز به حد نهايي كمال نمي رسد، اما من پس از پنجاه سال كار كردن با اين ساز، احساس مي كنم كه اكنون زمان مساعدي است تا روشي را كه تكميل كرده ام در قالب كلمات بريزم. در خلال اين صفحات سعي كرده ام تا هر آنچه را كه موضوعي اساسي در نوازندگي ويولن مي دانم، ارائه دهم. اميدوارم كه اين كتاب سودمند باشد و باعث تشويق هنرجويان به فراگيري اين هنر شود و به آنان كمك كند تا شادي دروني و رضايتي را كه ساز ويولن براي من به ارمغان آورده است، تجربه كنند.
ویرایش توسط Mona : Friday 26 December 2008 در ساعت 10:04 AM
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
-
12 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
arian,bamdadonline,Black_Violin,hch007,Hmd_N,kaka,Kamanche,MAHOOR 86,Majed,marzi_a1732,m_vilon,ماریا
-
Friday 26 December 2008
#11
کاربر نمونه
وضعیت
- افلاین
0
ادامه بده عاليه. من اين كتاب رو نيافتم...
همش خرافات ... ذهن های پوچ و گنگ و بسته ...
بس کن دیگه
به خودت بیا ... چند ثانیه دیگه بیشتر شاید نباشی
------
وبسایت من برای دانلود آهنگ های بیکلام :
http://bikalamha.com
-
2 کاربر برای این پست از Black_Violin تشکر کرده اند:
-
Sunday 28 December 2008
#12
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
8 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
-
Wednesday 28 January 2009
#13
کاربر نمونه
وضعیت
- افلاین
همش خرافات ... ذهن های پوچ و گنگ و بسته ...
بس کن دیگه
به خودت بیا ... چند ثانیه دیگه بیشتر شاید نباشی
------
وبسایت من برای دانلود آهنگ های بیکلام :
http://bikalamha.com
-
3 کاربر برای این پست از Black_Violin تشکر کرده اند:
-
Wednesday 28 January 2009
#14
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
0
نوشته اصلی توسط
Blackviolin
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
Edame nadare?
حتما ادامه داره :)
اما بعد از امتحاناي من يعني بعد 23 بهمن!
ببخشيد اگه به خاطر امتحانام به تاخير افتاده.
مرسي از پيگيريتون و موفق باشيد.
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست / هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحــــــــــــنه پیوســـــــــته بجاســـــت / خرم آن نغمه که مردم سپارند به یــــــــــــاد
-
3 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
-
Friday 13 February 2009
#15
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
6 کاربر برای این پست از Mona تشکر کرده اند:
-
Saturday 28 February 2009
#16
کاربر نمونه
وضعیت
- افلاین
0
مرسي لطفا ادامه بديد.
من دارم با اجازه يه پي دي اف از اين كتاب درست مي كنم.
بازم ممنون
همش خرافات ... ذهن های پوچ و گنگ و بسته ...
بس کن دیگه
به خودت بیا ... چند ثانیه دیگه بیشتر شاید نباشی
------
وبسایت من برای دانلود آهنگ های بیکلام :
http://bikalamha.com
-
6 کاربر برای این پست از Black_Violin تشکر کرده اند:
علاقه مندي ها (Bookmarks)