0
یک حبّه انگور
یک دشت آهو را هراسان کرد
دیشب تمامِ خوابِ من
لبریز از انگور و آهو بود
تا صبح از یک جامِ زرّین شوکران خوردم
تا صبح همپایِ غرورِ دشت لرزیدم
یک بغضِ بیضامن
در کوچهسارِ طوسی شعرم، رها میرفت.
تا صبح با آهو زیارتنامه میخواندم
تعبیر خواب تازهام شاید سفر باشد
خمیازهی ذوق مرا خواباند
خوابی که بر زخمم کویر لوت میپاشد.
علاقه مندي ها (Bookmarks)