0
(فریدون فروغی تنها ترین یار دبستانی)
برخیز با یار دبستانی یار شو
بگریز از شبُ بیدار شو
منصور شو تنها شو بردار شو
این شهر پُر از تاریکیست
خورشید شو، آمادهی پیکار شو
اما ترانه يار دبستاني در فيلم از فرياد تا ترور جايگاه خاص و ويژه اي دارد. به همين دليل آن بخش هايي را كه ترانه با آواي جاوداني فريدون فروغي در فيلم همراه است را در اين نوشتار مي آوريم. انتخاب آواي عصياني و شب شكن فروغي براي اجراي اين ترانه از آنجاست كه فروغي چه در آن دوران و چه قبل از آن يك چهرهي كاملا انقلابي ست و ترانه هاي اعتراضي بسيار تند و زيبايي را مانند سال قحطي، ياران، بت شكن و چند كار ديگر را در كارنامه ي خود دارد كه البته براي اجراي آنها با دردسرهاي بزرگ كوچك از جانب حكومت وقت مواجه شد. به همين خاطر وقتي آواي انقلابي و جاوداني فريدون با ترانهي ماندگار منصور تهراني همراه مي شود هويت ترانه شكل كاملا اعتراضي به خود ميگيرد و حس خفته در قلب واژه ها با آواي فريدون جان ميگيرند و هر كدام به مبارزه با ديوار ها و پرده هاي ايستاده در برابر ياران دبستاني مي روند. وقتي ياران دبستاني در فيلم در نهايت خواري و بدبختي به خاطر گرفتاری در دام اعتياد جان ميكَنَند و البته اين صحنه در فيلم به صورت مستند گرفته شده، فريدون مي خواند:
حك شده اسم من و تو رو تن اين تخته سياه تركه ي بيداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
در صحنهاي ديگر كه باز هم جامعهاي نشان داده مي شود كه در كنار خيابان زندگي ميكنند و تا گردن در لجن اعتياد غوطه ورند از جوانان كم سن و سال گرفته تا پيرمردهايي كه ديگر هيچ چيز براي از دست دادن ندارند. در همين صحنه باز هم بغض فريدون است که فرياد میکند.
دست من و تو بايد اين پرده ها رو پاره كنه
كي مي تونه جز من و تو درد ما رو چاره كنه
يار دبستاني من با من و همراه مني
چوب الف بر سر ما بغض من و آه مني
یار دبستانی را چند نفر دیگر بجز فروغی اجرا کردند اما اجرای فروغی به ویژه بر روی فیلم از فریاد تا ترور شکل و فضای خاصی به ترانه میدهد چنان که در برخی از صحنه های فیلم که آوای فریدون، یار دبستانی را فریاد میکند (صحنه های مستند اعتیاد و زوال جوانان) به نوعی به خونخواهی از هزاران جوانهی گرفتار در زهر اعتیاد برمیخیزد که بی رحمانه سلاخی شدهاند و فریاد فریدون شاید به دیوارهای زخیم سران دربار برخورد و خوابشان را آشفته میکرد. زیرا همانطور که او در بعضی از دستنوشتههایش اشاره کرده با آگاهی کامل می دانسته دام را چه کسانی و برای چه گستردهاند و از آنجا است که یار دبستانی با آوای فریدون فروغی مانیفست یک خواننده می شود در برابر بزرگانی بر قامت اهریمن.
در آخر يار دبستاني با آواي فريدون فروغي گلولهاي بود كه به قلب تاريك حاكمان استبداد و استعمار انساني شليك شد. چرا كه عامل بدبختي و اعتياد جامعه همانا حكومت وقت بود و...
تاریخچه
ياران دبستاني سال 1358نوشته بر تخته سیاه
قصهی ویرانی ما
گمشده تو شب سکوت
یار دبستانی ما()
سال 1358 و قريب به چهار ماه از پيروزي انقلاب مي گذرد. نامه ي سرنوشت يك خلق در چهارچوبي به نام قانون اساسي توسط چهار حقوقدان برجسته و طراز اول تنظيم مي شود. چهار ماه بعد كه هنوز جوهر سياهه خشك نشده، يكي از رهبران طراز اول انقلاب نقدي مفصل بر آن مينويسد. لانهي جاسوسي توسط انجمن هاي اسلامي دانشجويان فتح ميشود. گروهكهاي ريز و درشت با گرايشات اعتقادي و ايدئولوژيك متفاوت در همه جا به چشم ميخورند. هنوز كشور به امنيت كامل نرسيده. ترور شخصيت هاي برجسته، بمب گذاري ها، حركت هاي تند حزبي نظير سوزاندن جسد عضو قديمي گروهك مجاهدين توسط مجاهدين ماركسيست شده و ظهور روشنفكراني با تحليل ها و تئوري ها هوشمندانه مانند بيژن جزني، فعاليت هاي گروه هاي مختلف از فرقان گرفته تا ليبرالهاي از بند رها شده، از تكنوكرات هاي چپ جوان گرفته تا دكتر پيمان و ...
اين فضاي سال 1358 است. سالي كه 12 ماه پيش از آن ياران دبستاني دست در دست هم با ايمان و اعتقادي يك دست به پا خواستند و به اميد آرمان شهري با روزهاي پر اميد و شب هاي درخشان از مهتاب يگانگي و وحدت سينه ها را در برابر گلوله ها ديوار كردند تا خونشان شهادت نامهي آرمانشان باشد و به پا خواستن يك خلق براي هميشه در قلب سرخ اين خاك جاودانه شود. آري ياران دبستاني ديروز پرچم داران انقلاب امروز بودند. ياران دبستاني كه دست در دست هم سرود فتح فردا را مي خواندند و شانه به شانهي يكديگر به قربانگاه ميرفتند. دوراني كه اعتراض خود به تنهايي يك دانشگاه بود و بُعد وسيعتري از يك فرياد كه به شكلي تمامآً گروهي و ملي تعميم يافته بود. اعتراضي كه ديگر سرب و تازيانه هم نمي توانست آن را مهار كند، چرا كه دانشجويان اين دانشگاه درس هاي خويش راه زيرزمين هاي تاريك در خطوط سرخ از خون شبنامهها و اعلاميهها خوانده بودند و امتحانشان را در بستر حادثه ها و گريز از بن بست ها و شكنجه در پشت ميله هاي آهنين پس داده بودند. آري آنان از مرگ نمي هراسيدند و با ترس بيگانه بودند كه در ذهنشان تنها واژهي آزادي بود و در قلب شان ايمان.
سال 58 ايران زمين در يك گردنهي تند سياسي و تاريخي قرار گرفته بود. در همين سال است كه مردم درد كشيده و جان در گرو اعتقاد گذاشته، چشم اميد به سوي نوع بي قيد و شرط دموكراسي دارند، دموكراسي كه هندسهي آن را عدالت، آزادي و قانونمندي ساخته باشد و در چهار چوب آن رسانه ها و مطبوعات، شاعران، سينماگران و تمامي جامعهي هنر و فرهنگ نيز سهمي از آن هرم مقدس را داشته باشند. در همين روزهاست كه ترانه يار دبستاني من بر روي فيلم از فرياد تا ترور ساخته مي شود. هر چند فيلم بعد از چند هفته اكران ديگر اجازهي پخش نمي يابد و آواي فريدون فروغي هم بر روي فيلم بايكوت مي شود.
آوايي كه براي اولين بار يار دبستاني را فریاد كرده بود ممنوع الصدا شد.
اما با پايان كار فيلم از فرياد تا ترور، ترانه يار دبستاني تولدي دوباره ميیابد. گويا اين ترانه تاريخ مصرف ندارد و تا زماني كه يك ملت به حقوق از دست رفته اش اعتراض كند و فرياد آزادي خواهي سر دهد، يار دبستاني با آنها خواهد بود و در كنار آنها براي شكستن تركهي بيداد و ستم ترانهي يگانگي سر خوا هد داد. همانطور كه يك خلق در برابر يك حكومت حقوق از دست رفتهاش را طلب كرد و به بهاي خونها و پيكرهاي مثله شده در غروب پر از فرياد 57 به حق خود رسيد. شايد تولد يار دبستاني كه در سال 58 در ذهن سراينده جرقه ميخورد را بايد سالها پيش در بن بستها، شكنجه ها، اعدامها و ساير مبارزات و جريانهايي كه درسطرهاي بالا اشاره شد، جستجو كرد. چرا كه مفهوم و پيام ترانه ريشه در اعتراض به گذشتهاي پر از ظلم و استبداد و اختناق دارد. آن جا كه مي خواند:
حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکهی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
دشت بيفرهنگي ما هرز تموم علفاش
خوب اگه خوب، بد اگه بد، مرده دلاي آدماش
شايد دشت پر از هرزه علف ها كه در بي باوري و بي فرهنگي يك نسل شكفته اند تنها و تنها با داس آگاهي و خود باوري ما ريشه كن شود و بذر شكفتني با غرور را دستان خستهي تو، دستان دربند من در دشت پر از فرياد اين خاك بكارد.
. . . و اما آغاز دوبارهی این ترانه را به هنگامی تازهتر و نه از دهان رسانه ها، که این بار از زبان توده ها میشنویم.
آري رويش دوباره يار دبستاني در باغچهي خونين كوي دانشگاه 78 بود. وفتی كه از قشرهاي مختلف جامعه از كاسب بازار گرفته تا روشنفكرهاي كروات زده با هم اين ترانه را فریاد کردند. از آن پس این ترانه جايگاه مردمي تر و با اهمیت تری از گذشته پيدا كرد.
شبانگاه 18 تیر سال 1382 یاد و خاطرهی کوی دانشگاه در همه جا حس میشد ناگهان خانهی نخستین خوانندهی یار دبستانی پایگاه جوانانی میشود که ترانه را با هم و یک صدا فریاد میکنند.
حالا ديگر ترانه تبديل به سرود ملي همهی اعتراض ها و اعتصاب ها شده بود، يار دبستاني در تيتر شب نامه، يار دبستاني در زمزمه هاي محافل سياسي، يار دبستاني در قلب دانشگاه و يار دبستاني ناگهان در برنامه تبليغاتي آقاي رئيس جمهور كه به گونهی خود، آغاز دولتی شدن این ترانهی مردمی بود. البته در سال 85 اين ترانه از صدا و سيما پخش شد كه شايد هدف از بين بردن حساسيت ها و نوع استفاده از ترانه در گذشته بود. اما اين ترانه همچنان در جايگاه حماسي و آزادي خواهي خود قرار دارد و آخرين ضربه را در فيلم ضعيف و پر فروش اخراجي ها شاهد بوديم (ياور تخریبچی من). و این نه به آن معنا كه با سنگر و جبهه مخالفيم، كه اين دو واژه در بالاترين جايگاه ارزشي براي هر ايراني قرار دارد. مشكل نوع برخورد با يك ترانه و استفادهي نادرست از آن در يك كار هنري ست.
ای کاش دوستان می دانستند كه يار دبستاني جيغ بنفش نيست كه از آن استفادهي تبليغاتي شود.
بخشی از گفتگو با منصور تهرانی دربارهی ترانهی یار دبستانی برگرفته از پایگاه : هنر و موسیقی
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
کلیپ های تصویری به صورت : FILM
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] <<<<<
- <LI dir=rtl>
[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
<LI dir=rtl>[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
<LI dir=rtl>[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
<LI dir=rtl>[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
<LI dir=rtl>[ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید]
کوروش آريانا
علاقه مندي ها (Bookmarks)