شعر شب عشق
اي شمع دل افروز كه قربانيت شدم
بنگر چگونه محو تماشاايت شدم
يك بوسه بزن بر تن اين زخمي حسود
پروانه ام كه گردش نورانيت شدم
در جمله عاشقان سخن عشق اين بود
خوش ساعتي كه عاشق زندانيت شدم
از شعله تو سوخت تن و جان فانيم
اي خانه ات آباد كه ويرانيت شدم
معمار تجسم شدن دايره عشق
اي نقطه پرگار به مهمانيت شدم
تو آن غزل خالص و احساسي جاني
از شعر شب عشق به داماديت شدم
اين شعر كه از حس تب عاشقي ام بود
تقديم تو كه عاشق دلپاكيت شدم