۱. زنــدگــی:
كمالالدين
عبدالقادر بن غياثالدين غيبی حافظ مراغهای بهروايتی در ۲۰ ذيقعدهی ۷۵۴
(=۱۸ آذر ۷۳۲ خورشيدی) در مراغه زاده شد. پدرش در زمان خود موسيقيدان
معروفی بود و فرزند را بسيار زود به تحصيل و آموزش قرآن و خط و موسيقی
واداشت و او را در آغاز جوانی مانند خويشتن وارد دربار پادشاهان جلايری
كرد. دست كم از سال ۷۷۴ هـ.ق حضور او را در دربار سلطان اويس جلايری
میدانيم. در سال ۷۹۵ هـ.ق با شكست و فرار سلطان احمد جلايری و افتادن
بغداد به دست تيمور، گفته شده است كه عبدالقادر را هم به سمرقند فرستادند.
پيداست كه عبدالقادر بعدها به غرب بازگشته و در تبريز به دربار ميرانشاه،
پسر تيمور پيوسته و موجب رونق مجالس بزم اين شاهزادهی ديوانهوش شده است.
اما پيش از آنكه تيمور بر فرزند و اطرافيانش غضب كند و جمعی را بكشد، او
توانست به بغداد بگريزد و به سلطان احمد پناهنده شود، كه بار ديگر به
تختگاه خويش بازگشته بود.
بهزودی تيمور بار ديگر بر بغداد تاخت و او
را به چنگ آورد و گويند خواست تا بكشد، اما عبدالقادر با خواندن آياتی از
قرآن با آواز خوش، دل چون سنگ جهانسوز را نرم كرد و بر سر لطفش آورد.
ظاهراً
عبدالقادر باقی عمر را در هرات گذراند. گويا در حوالی سال ۸۲۴ سفری به
بروسه، پايتخت سلاطين عثمانی كرد. ولی سلطان را بيش از آن گرفتار يافت كه
قدرشناس هنر او باشد. ناچار به هرات بازگشت و در طاعون سال ۸۳۸ هرات، در
ماه رجب درگذشت (فروردين ۸۱۳ خورشيدی).
۲. تاريخ عصر عبدالقادر:
تولد
و نيمهی نخست عمر عبدالقادر، عصر هرج و مرج و آتش و خون بود. تولدش با
آخرين سالهای حكومت ملک اشرف چوپانی (۷۴۴-۴۵۸) مقارن بود. او تبريز را
پايتخت ساخته بود و از آنجا گاه و بيگاه به اطراف میتاخت، يا اتباع خود
را غارت میكرد. سرانجام، مردم تبريز به جان آمدند و به امير مغولی دشت
قبچاق به نام جانی بيک پناه بردند و او را به برانداختن ملک اشرف ترغيب
كردند. جانی بيک در سال ۷۵۴ هـ.ق به تبريز تاخت، ملک اشرف را كشت و آنچه
را كه گرد آورده بود به غنيمت گرفت. همان هنگام اين شعر را گفتند:
ديدی كه چه كرد اشرف خر او مظـلمــه بـرد و ديگــری زر
عبدالقادر
پنجساله بود كه آذربايجان به دست سلطان اويس جلاير (۷۷۶-۷۵۷) افتاد. سال
بعد امير مبارزالدين مظفری به تبريز تاخت و سلطان اويس را راند ؛ ولی
سلطان اويس بهزودی بازگشت و توانست بار ديگر آنجا را مسخر سازد. در اين
دوران غياثالدين غيبی مراغهای، پدر
عبدالقادر به دستگاه سلطان اويس راه يافت، شهرت و اعتبار درخوری به دست
آورد و زمينه را برای درخشش بعدی فرزندش فراهم كرد. پس از سلطان اويس، پسر
كوچكش حسين به پادشاهی نشست. مردم تبريز برای برانداختن او به شاه شجاع
مظفری متوسل شدند و او به تبريز آمد، ولی بر اثر طغيان شاه يحيی ناچار به
بازگشت شد و بار ديگر سلطان حسين جلايری بر آذربايجان دست يافت. سرانجام
در سال ۷۸۴ احمد برادر حسين بر او شوريد، او را كشت و خود به جايش نشست.
ابويزيد برادر ديگر حسين هم بر احمد شوريد و مدتها با يكديگر دست به
گريبان بودند تا آنكه سرانجام امير تيمور به بغداد تاخت و احمد را ناگزير
به فرار به مصر ساخت (۷۹۵)، اما پس از بازگشت تيمور به تبريز، بار ديگر به
بغداد آمد و عراق را به تصرف خويش درآورد. در سال ۸۰۴ بار ديگر تيمور او
را وادار به فرار ساخت تا در سال ۸۱۴ پس از مدتها جنگ و گريز و آوارگی
كشته شد. تيمور هم در سال ۸۰۷ در گذشت.
تيمور
از سال ۷۸۳ تاختوتاز خود را در ايران آغاز كرد و از آن پس بخش بزرگی از
خاورميانه و نزديک را به خاک و خون كشيد. ولی، پس از وی، فرزندانش برای
مدتی تمدن شكوفايی را در خراسان و ماوراءالنهر پی ريختند. شاهرخ در
سال ۸۰۷ بهجای پدر نشست و تا سال ۸۵۰ پادشاهی كرد. دو تن از فرزندان او
در جهان ادب و هنر و دانش نامور شدند.
غياثالدين
بایسنقر، كه مردی هنرپرور و كتابدوست بود و عمر خود را به گردآوری
نسخههای عالی از آنها گذراند (۷۹۹-۸۳۷) و در جوانی مرد.
الغبيک،
بهخاطر ايجاد رصدخانهی سمرقند و ساختن زيج معروف بهياری غياثالدين
جمشيد، قاضیزادهی رومی و علی قوشچی معروف است. او از سال ۷۵۰ تا ۷۵۳
پادشاهی كرد و با كشته شدنش بهدست پسر ناخلف خويش، دولت تيموری راه زوال
پيمود.
۳. آثــار:
چهار كتاب در زمينهی موسيقی به عبدالقادر مراغهای نسبت داده شده است:
۱. جامعالالحان
كه آن را در سال ۸۱۸ بهنام شاهرخ تأليف كرده « در يک مقدمه و ۱۲ باب و يک
خاتمه و در خاتمهی آن مجالسی گذارده كه در آن سرودها و شعرهای غنايی عربی
و فارسی آمده و برخی از آنها به لهجهی محلی است. » اين كتاب چاپ نشده
است، ولی نسخههای خطی از آن وجود دارد.
۲. مقاصدالالحان
كه آن را در سال ۸۲۱ بهنام بايسنقر، پسر شاهرخ تأليف كرده است « در يک
مقدمه و ۱۲ باب، كه بيشتر آن از درةالتاج قطبالدين شيرازی است. » اين
كتاب از روی نسخهی دستنويس مؤلف، موجود در آستان قدس، توسط آقای تقی
بينش تصحيح و از سوی بنگاه ترجمه و نشر كتاب منتشر شده است.
۳. زبدةالادوار
در يک مقدمه، يک مقاله و يک خاتمه، در شرح كتاب الادوار صفیالدين ارموی،
در آن « از افزارهای موسيقی بحث كرده و اشكال آنها را آورده و تاريخچهای
از موسيقیدوستان گفته. نيز ياد كرده است از ارموی و ادوار و شرفيهی او،
از شيخ شمسالدين سهروردی شاگرد ارموی و شاگردان ديگر ارموی مانند علی
سنايی و حسن زامر و زيتون و گفته كه در اين زمان شيخ عبدالرحمن مراغهای و
خواجه رضوانشاه تبريزی هستند. » اين كتاب هم بهصورت نسخههای خطی در دست
است.
۴. كتاب كنزالالحان
« كه در آن عبدالقادر تصنيفهای خود را به خط مخصوصی نوشته بوده است و
نسخهای از آن در دست نيست و ما نمیتوانيم دربارهی خط موسيقی او كه در
واقع كار نُت امروز را میكرده است، اظهار نظر كنيم. »
۴. مقام عبدالقادر در موسيقی:
نوشتههای عبدالقادر مفصلترين آثار در زمينهی موسيقی به زبان فارسی تا زمان معاصر است. اين آثار از چند لحاظ دارای اهميت است:
الف. « از لحاظ جنبهی دايرةالمعارفی موسيقی جامع و كامل است و در آن از همهی مباحث علمی و عملی و نظری موسيقی سخن بهميان میآيد. »
ب.
در مقاصدالالحان يک طريقهی نُتنويسی و خط موسيقی بهكار رفته و نغمهای
به نُت در آمده است كه از نظر دقت و صراحت نسبتاً بیسابقه است. » ظاهراً
در كنزالالحان، كه در دست نيست، مقدار زيادی از نغمات و آهنگها با شيوهی
نُتنويسی خاص او ثبت شده بوده است.
ج.
در عين حال، او آخرين نويسندهی بزرگ موسيقی تا قرن اخير، يعنی از سلسلهی
صاحبنظرانی مانند فارابی، ابن سينا، قطبالدين شيرازی، صفیالدين ارموی
و... است. همچنين حلقهی مهمی است از يک سلسلهی موسيقيدان كه بعدها به
دربار عثمانی راه يافتند و در موسيقی آن كشور تأثير گذاشتند.
د.
« اصطلاحات علمی و معادلهای مختلفی كه مؤلف در سراسر كتاب برای بيان
دقايق موسيقی آورده است، میارزد كه با دقت و توجه بيشتر مورد مطالعه قرار
بگيرد. »
هـ.. عبدالقادر در زمان پر هرج و مرج و خطرناكی میزيست كه جان آدمی بهايی نداشت و معاصران وی همچون حافظ شيرازی و عبيد زاكانی از « روزگار تلختر از زهر
» شكوه داشتند. اما او را، بر خلاف آنان « چو سبو دوشبهدوش میبردند و
چون قدح دستبهدست میدادند ». زيرا ظاهراً با زمانهی ناسازگار سر
سازگاری داشت، هم حافظ قرآن بود و هم در ماه رمضان سی نوبت میساخت، برای
هر روزی يک نوبت. از اينرو در دربارها سخت مورد استقبال و تحسين قرار
میگرفت. و او ظاهراً سازهايی اختراع كرده و همچنين در شيوههای آهنگسازی
متداول تصرفاتی داشته است.
اما
برای ارزيابی دقيق در زمينهی كار موسيقی عبدالقادر، نخست لازم است، دو
اثر موجود ديگرش هم به همان نفاست مقاصدالالحان چاپ شود ؛ سپس هر يک از
اين آثار مورد پژوهش اهل فن قرار گيرد.
۵. تـأثـيـر:
عبدالقادر
به خاطر شيوهی تربيت جامع آن روزگار كه موجب شده بود تا هم حافظ قرآن
باشد، هم نوازنده، شاعر، آهنگساز، خواننده و خطاط، تأثير بسيار مساعدی در
معاصران خويش برجای گذاشت و آثارش مورد استفاده و مراجعهی آيندگان قرار
گرفت. [گفتنیست عبدالقادر در نواختن ساز بربط استاد بود]